زمانبندی این صعود:

کل زمان صعود 7 ساعت و 17 دقیقه

شروع صعود از میدان مجسمه دربند، در ساعت 2 و 50 دقیقه بامداد روز 17 شهریور 1400

شیرپلا ساعت 5 و 28 دقیقه صبح

استراحت به مدت نیم ساعت

حرکت ساعت 5 و 56 دقیقه صبح

چشمه نرگس ساعت 7 و 39 دقیقه صبح

استراحت به مدت 15 دقیقه

خط الراس توچال ساعت 9 و 35 دقیقه صبح

حضور در قله ساعت 10 و هفت دقیقه صبح

در مسیر چشمه نرگس که به غیر از ما صعود کننده ایی دیگر نبود، در مسیر یال سنگ سیاه هم که 5 الی 6 نفر در گروه های یک نفره و دو نفره و سه نفره در حال صعود بودند، در مسیر ولنجک نیز وضع بر همین منوال بود، اما یک نفر هم از مسیر پیازچال و کلکچال به قله صعود کرد، چهارشنبه یکی از خلوت ترین روزهای صعود به توچال است.

 

طبیعت از آن وحوش است نه از آن انسان :

چشمه نرگس همچنان آب دارد و رود دره دربند زیبای تهران را آب می دهد، تا در این اوج خشکسالی و گرما، صدای زیبای آب زندگی را برای پایین دست به ارمغان آورد.

مهمترین خبر زیست محیطی این صعود خروج گله های گوسفند از پهنه کوه توچال است، آنها که امروز آثار چریدن آنان را همه جا می توان دید، آنقدر آمده اند و رفته اند و چریده اند که مسیرهای رفت و آمدشان مثل مویرگ های بدن، بر بدنه لخت شده کوه کاملا هویداست،

تک خانواده ایی از حیوانات آزاد در کوه ها، در این صعود چشم ما را به دیدارشان روشن شد، زوجی با دو فرزند کوچک اما چالاک، که وجودشان زنده بودن طبیعت را فریاد می زد، و نور امید را در دل انسان تازه می کرد که اگر انسان ها، عرصه را بر دیگر موجودات تنگ نکنند، طبیعت خود را به سرعت بازسازی خواهد کرد؛ برای ادامه زندگی آنان در طبیعتی که البته متعلق به آنان است، و انسان متجاوز آن را از آنان ربوده است، بسیار خدا خدا کردیم.

کاش انسان خود را مسئول می دید، و در حفظ طبیعت کوشا بود، اما سودجویی و مصرف بی رویه ذخایر زمین توسط انسان ها، مهمترین تهدید همه، حتی خود انسان در این روزها محسوب می شود؛

شاید بیماری کرونا هم به نوعی قیام طبیعت بر علیه انسان زیاده خواه متکبر باشد، که عرصه را دست و دل بازانه بر همه ی موجودات تنگ کرده است. این نظر را بارها و بارها از انسان های صاحب اندیشه شنیده ام، که گویا جهان طبیعت علیه انسان، و تکثیر بی رویه او بر خود، قیام کرده است، و بیماری کشنده کرونا، بار گران تعدد انسان های بیشمار، مغرور و پر مصرف را از زمین در حال کم کردن است! نمی دانم چه بگویم، شاید هم این خود نظریه ایی درست باشد، نظری که دل برخی طبیعت دوستان بیرون می آید.

 

صعود به توچال در سالروز قیام 17 شهریور :

این روزها دیگر تاریخ ها هم برای ما بی معنی شده، و یا معنی خود را از دست داده است، چرا که در مسیر این صعود بود که یکی از همنوردان از سالروز قیام 17 شهریور گفت، و این که در چنین روزی یکی فرمان کشتار مردم ناراضی علیه خود را داد، و لکه ننگ کشتار مردم خود را، بر پیشانی مرتکب شدگان این جنایت ثبت کرد، هر چند وقتی به تاریخ این انقلاب بزرگ و مردمی نگاه می کنیم، متاسفانه گاه هدف وسیله را توجیه کرده است و عده ایی هر کاری را برای پیروزی خود کرده و می کنند، حتی به دروغ و... متوسل شدند، تا رقیب سیاسی خود را بی آبرو و از میدان به در کنند، حال آنکه دروغ بنیان جامعه ایرانی را از همان بدو تاسیس این سرزمین، تهدید می کرده است، آنچنان که وقتی داریوش کبیر [1] خواست در حق سرزمین تحت حاکمیت خود، دعایی نزد خداوند خود، حضرت اهورامزدا کند، بر دو عنصر مهم دروغ و خشکسالی تاکید کرد، و باید متاسف بود که انگار خوب و بد، قدیم و جدید ما ایرانیان دچار این بلیه شده اند، و امروز خشک و تر ما را، دروغ و خشکسالی در حال سوزاندن است.

گاهی ما حوادث را به میزان هوای نفس خود می کشیم، و آن را مطابق با منافع خود کوچک و یا بزرگ می کنیم، و همین رسوایی تاریخی را به دنبال دارد، در محکمه عدل الهی گفته می شود اعمال در همان حد خود، برای مرتکبین تشویق و یا تنبیه به ارمغان می آورد، اما در محکمه انسان ها، تشویق و یا تنبیه ها، به انسان هایی بستگی دارد که در این رابطه مسئول و یا قاضی اند، این است که حادثه قیام 17 شهریور [2] هم متاسفانه توسط انقلابیون، آنطور که واقع شده بود روایت نشد، بلکه آنطور که منافع برخی اقتضا می کرد، ثبت و اعلام گردید. در آمار شهدای این روز اغراق صورت گرفت، هرچند جنایت در حق ملت ها، تعداد نمی شناسد، چرا که ظلم ظلم است و تعداد کشته ها، تنها بر عمق جنایت می افزاید، و نتیجه ایی در تغییر ماهیت جنایت، و تبدیل آن به عمل مطلوب نخواهد داشت.

نبرد میان کوه و دره ها برای کسب آزادی:

اما مجاهدان آزادی خواه خراسانی ما در شمال افغانستان، همدم من در قدم به قدم کوهپیمایی های امروز بودند، ملت مظلوم افغانستان که توسط نظم ظالمانه جهانی موجود، و نظام بین الملل مدعی اما شرور، و کشورهای منطقه به نظام جور، اسارت، بردگی و سیاهی استبداد و سرسپردگی طالبانی سپرده شدند، ملتی که بیش از 42 سال است که آوارگی و جنگ را تحمل می کنند تا جایگاه در خور انسانی خود را بیابند، اما بعد از نیم قرن مبارزه و سختی، به یک عده مدعیان علوم خداوند، که در یک دست کتاب مقدس دارند، و در دست دیگر سلاح آتشین حمل می کنند، سپرده شدند تا در گاز انبر مذهب منحط و زور لخت طالبانیانِ وابسته و تروریست، له شوند،

قیام شمال، در میان همه تردیدها و دودلی های یک ملت، که هم نخبه و هم عامش به تماشای غرق شدن خود نشستند، نور امید رهایی را روشن کرد، دره پنجشیر و اندراب، این روزها صحنه ی نبرد کسانی است که امید برای آزادی ملتی را در یاس همه زنده کردند، ملتی که بعد از نیم قرن مبارزه، جهد و کوشش، توسط سیاست های دیگران، نقطه سر خط شده اند، تا برای دور چندم، مبارزه را از سر گیرند، تا آزادی خود را از بردگی و اسارت در دست استبداد داخلی، و سرسپردگی خارجی حاکمان طالب خود بدست آورند، و چقدر غمناک است که دنیا به نظاره بلعیده شدن یک ملت توسط مافیای تروریسم جهانی طالبان نشست، و تماشا کرد، که چطور یک ملت به تمام، طعمه زورگویان تروریست طالبانی وابسته به باندهای تروریسم جهانی می شوند.

این اوج تنهایی انسان در دنیایی مملو از ادعاست، که هر یک از مدعیان پر رو و بی شرم آن، صدای حقوق بشرشان، و ادعای کرامت انسانی اشان، و فضایل مکتب و ایدئولوژی اشان گوش بشریت را کر کرده است، ادعاهایی پوچ که در این برهه ی زمانی، چهره زمخت دروغ همه ی این مدعیان را هویدا کرد؛

 غرب و شرق، شمال و جنوب، مسلمان و غیر مسلمان، همه در این امتحان بزرگ رفوزه شدند، و تشت رسوایی اشان سخت بر زمین برخورد کرد، و تنها یک اصل و نسب دار، از جامعه شهدای راه آزادی افغانستان، یعنی فرزند خلف  شیر دره پنجشیر، جناب احمد شاه مسعود، و یارانش، از همه ی دنیای خود گذشته، پرچم قیام بر علیه این همه سیاهی را برداشتند، تا با اهدای همه ی آنچه که داشتند، به دفاع از رهایی و آزادی ملت خود بایستند، و ایستادند، و آزادی و انسانیت را سمبل خیر شدند، چه احمد مسعود و همرزمان گرانقدرش در این نبرد پیروز شوند، و چه به ظاهر شکست بخورند، برندگان این صحنه روسیاهی همه ی مدعیان دین، اخلاق، حقوق بشر و... خواهند بود.

امروز هر قدمی که در این پیمایش سنگ ها و سراشیبی ها گذاشتم، به یاد مبارزینی بودم که با سیاهی در افتاده اند و انشالله پیروز این میدان خواهند بود، تا روسیاهی به پیشانی همه مدعیان دین، حقوق بشر و... تا ابد بماند.

 

[1] -  در کتیبه چهارم داریوش در تخت‌جمشید داریوش‌ هخامنشی می گوید: "این کشور پارس که اهورامزدا به من ارزانی داشت، زیباست و دارای اسبان خوب و مردم خوب است. به خواست اهورامزدا و من داریوش‌شاه، این کشور از دشمن نمی‌هراسد. اهورامزدا و خدایان خاندان شاهی مرا یاور باشند. اهورامزدا این کشور را بپاید از سپاه دشمن، از خشکسالی و از دروغ. به این کشور نیاید نه سپاه دشمن، نه خشکسالی و نه دروغ."

[2] - ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ یا «جمعه سیاه» که در برخی منابع از آن با عنوان «کشتار ۱۷ شهریور» نیز یاد می‌شود، رویدادی در جریان ناآرامی‌هایی بود که در نهایت به وقوع انقلاب ۱۳۵۷ ایران انجامید. تظاهرات مخالفین و انقلابیون در محلات جنوبی تهران، خیابان ژاله پیشین (خیابان مجاهدین اسلام کنونی) و میدان ژاله (میدان شهدا کنونی)، منجر به سرکوب خونین تظاهرکنندگان توسط نیروهای نظامی ارتش شاهنشاهی ایران شد. ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ اغلب به عنوان آغاز پایان کار دودمان پهلوی ایران در نظر گرفته می‌شود که هر گونه امید به مصالحه میان انقلابیون و سلطنت‌طلبان را از میان برد. رویدادهای این روز عملاً امکان به ثمر رسیدن اصلاحات تدریجی، آرام و لیبرالی را ناممکن گذارد. اگرچه مخالفان حکومت پهلوی از کشته شدن چند هزار نفر صحبت می‌کردند، اما بعدها مشخص شد که آمار رسمی و آنچه در اطلاعیه فرمانداری نظامی تهران درباره تعداد کشته‌ها ذکر شده بود، یعنی حدود ۸۷ نفر، درست بوده‌است. سال‌ها بعد نیز عماد الدین باقی با دسترسی به آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی و منابع دیگر، در پژوهشی تعداد کشته‌شدگان ۱۷ شهریور را ۸۸ نفر عنوان کرد که ۶۴ نفر آن‌ها در میدان ژاله کشته شدند.

ما را چه فرض کرده اند، که هر از چند گاهی، خشک مغزی منحرف، که خود در باتلاق فلاکت و بی خبری غرق است، جماعتی از بیخبران همچون خود را گرد آورده، به نیت هدایت ما به سوی خداوند! هوس تاخت و تاز بر ما می کند، و جان و مال و ناموس ما را در معرض غارت و چپاول خود، و غازیان جنایتکار خود قرار می دهد، او که بر کرسی فتوا نشسته، خود را به باطل، "میزان حق" پنداشته، غیر خود را به میزان افکار پوسیده خود کشیده و کافر، و لایق مرگ انگاشته، حکم به خلع ید از جان و مال و ناموس دیگران می دهد؟!!

باید دید ما را چه شده است که این طاغیان، و خیانتکاران به انسانیت و مهر، که خود در سیاهی کامل، از انسانیت، اخلاق و مهر بویی نبرده اند، خود را نماینده تام و تمام "حضرت حق" پنداشته، سلاح آتشین بر کمر زده، آتش بر خرمن انسانیت، اخلاق و مهر زده، حکم به کفر این و آن داده، مثل مور و ملخ بر سرزمین سبز از انسانیت، اخلاق، عرفان، معرفت، حکمت، مهر، بلوغ، شرف، غیرت، علم و... تاختن آغاز می کنند، و هر بار طعمه حرکات این حرامیان می شویم، و این تاریخ ننگ و خسارت، همواره بر ما مکرر تکرار می شود.

باید به خود بازگشت، باید خویشتن را یافت، اعتماد به نفس خود را باز گرداند، تا در هیاهوی غارت و جنایت و وحشت از خشونتِ چنین جماعت در سیاهی فرو رفته ایی، دچار تردید، دو دلی و بعد سرزنش بی پایان خود نگردیم. و آنگاه که سیاهی سپاه جورِ طالبانِ اسارت و بردگی، روستا به روستا، شهر به شهر پیش می آمد، عده ایی از ما دچار تردید و بلاتکلیفی شدند، گمان کردند که این گرگ های بدین گله آشنا، برای نجات از نا امنی و ویرانی ما می آیند،

حال آنکه یادمان رفته بود، آنها خود منشا و باعث تمام ناامنی، کشتار، جنایت، خونریزی، بی رحمی، قساوت، جور، ظلم و... بوده اند، که پیش از این دامنگیر تمام سرزمین خراسان و خراسانیان شده بود، آنان همان هایی هستند که با بمب گذاری ها، عملیات انتحاری توسط فریب خوردگان خود، راه بندان ها، حمله ها، ترورها، گلوله باران ها و... شرایطی ایجاد کردند، که برای هیچ انسانی قابل تحمل نباشد، تا از خود و شرایط خود، خسته شویم، و ناگزیر به دامن خصم خود پناه بریم.

به سوژه های ترور روزانه آنان اگر توجه می کردیم، آنها آگاهی، دانش و هدایت را نشانه رفته بودند، هدف آنان از سوژه های ترورشان روشن بود و به راحتی می توانستیم متوجه شویم که آرزوی آنان انتشار تاریکی و جهل و بی خبری است، سوژه های ترور آنان در بین دانش آموزان، دانشگاهیان، اصحاب رسانه و... بود، آنان مدارس، دانشگاه ها، رسانه های جمعی را هدف قرار داده بودند، کسانی در این مراکز مشغول بودند که خود را از سیل مشکلات جامعه خود بیرون کشیده، و رسالت اگاه شدن و آگاهی بخشی را بر خود واجب کرده بودند، و طالب و داعش و داعش صفتان درست همان ها را هدف گرفته بودند.

ترور بی امان روزنامه نگاران، خبرنگاران، دانشجویان، فعالین اجتماعی، فعالین حقوق بشری و... نشانگر اوج کینه آنان از آگاهی انسان هایی بود، که در صورت دانستن، به زیر بار اسارت تاریکی نمی رفتند؛ حمله به دانشگاه کابل، حمله به مدارس دخترانه و... بستن راه ارتباط مردم با اگاهی، و اگاهی بخشی بود، چرا که در هجوم سیاهی و تاریکی طالبانی، این نور است که چشمان طالبان اسارت و بردگی انسان را آزار می دهد، و به همین دلیل است که در بین سپاه نور، شهید راه قلم و آزادی بیان، جناب "فهیم دشتی" مهمترین سوژه ترور و کشتار طالبان، حتی در مهمترین صحنه های جنگ و در بین جنگجویان خراسان است، تا با کمک سرویس های اطلاعاتی خارجی، که طالبان سیاهی، دست پروردگان آنانند، چشم نور و اطلاع رسانی را کور کنند.

اما کور خوانده اند،

آن فرماندهی که شیر دره پنجشیر بود و آگاه به زمانه و دشمن خود، و روزگاری نگذاشت تا آخرین حلقه زنجیرهای اسارت اسلام طالبانی را در افغانستان، به هم آورند، و یک کشور، و یک ملت را به اسارتی طولانی برند، تخم آزادی و آزدایخواهی را با خون مظلومانه خود، در سرزمین خراسان کاشت؛ امروز هم سرزمین او، فرزندانش، همکاران و همرزمانش، مردمش، و در کل آزادیخواهان از این ملت، نخواهند گذاشت، تا آخرین خشت لحد، مردمی در قبر نهاده شده، توسط سیاهی طالبانی، گذاشته شود، و ندای آزادی و آزادیخواهی از اسارت و بردگی طالبان وابسته به تروریسم بین الملل، از پنجشیر، اندارب و... برخواست، و در میان تردید و آشفتگی تمام رزم آوران، نقشه ی، ابلیس های زمانه را نقش بر آب کرد، تا نتوانند امارتی دیگر، که بر اساس ظلم، اسارت و بردگی انسان ها طراحی شده است را، بر گرده مظلومان افغانستان بگذارند.

آنان که خون خود را، فدیه آزادی ملت خود کردند، شهادت را راه رهایی خود دیدند، جهاد شان نور امید را بر چشم امیدواران به آزادی و رهایی تابانید، تا یک ملت، مقهور سیاهی شبگونه مستبدین وابسته به دست های خارجی نشوند، باندهای تروریسم بین الملل که متاع شان، در هر کشوری کشتار، اسارت، غارت، تجاوز، بردگی، فلاکت، غم، بیچارگی و... است، در این حرکت خود ناکام شدند، تا مردمی به خود آیند و زورگویی، "خود حق مطلق انگاری" طالبانِ سیاهی و اسارت را ببینند، و به یاد آورند که اینان همان هایی هستند که هرکه به غیر خود را هدایت نایافته، لایق بندگی و اسارت و کنیزی خود می بینند.

طالبانِ اسارت، که مادر تروریسم بین الملل اند، دست نشاندگان سیستم فکری ایی اند، که غازیان آن به طمع غارت و تجاوز به حریم این و آن، کسیل داشته شده، و می شوند؛ این جنایت پیشگان، خون ها را حلال کرده، جان ها را ستانده، و تاریخ جنایات آنان، در دوره سلاطین و خلفای جور، هزاره ایی است که تمدید شده، و هرجا پا نهاده اند، زنجیرهای بندگی را بر پای و دست و مغر انسان های پاک، و مملو از مهر نهاده، جامعه ایی عقب مانده، در ریا، خودنمایی، پوچی و بی حیایی فرو برده شده و... بر جای می گذارند، و آنرا مملو از افکار پلید تجاوز و غارت و... کرده، نه دنیای انسان ها را تامین، و نه آخرتی برای انسان سقوط داده شده در سیستم جور آنان متصور خواهد بود.

این خشک مغزان مغرور، و مملو از تکبر ناشی از جهل، دل های پاک جوامع به سلطه در آمده خود را، که هزاره هاست متوجه خداوند و خالق یکتا بوده است را، متوجه خود و خلفای زورگوی خود نمودند، خود را جایگزین خداوند، و خوبی ها کرده، هرچه از خوبی و مهر است را زیر پای افکار متعفن خود دفن می کنند.

امروز پنجشیر، اندراب و... و در کل خراسان بزرگ و غیرتمند، پرچمدار انسانیت و مهر، برای مبارزه با یک دنیا تاریکی و جهل است، که اسارت و بردگی طالبانی را به دنبال دارد. باندهای جنایتکار بین المللی که در وجود طالبان و حمایت گران او گرد آمده اند، وارد هر کشور و سرزمینی شوند، ویرانی و اسارت را به ارمغان آورده، مردم آن کشور را طعمه دست های پلید خارجی کرده اند، تا مردم آن کشور، سال ها سوژه غارت و تجاوز باندهای بین الملل تجارت خون و جان و مال شوند.

پرچم "نه بزرگ" را امروز خراسانیان بر دوش می کشند، نه به سلطه، نه به غارت و تجاوز، نه به زورگویی و اسارت، نه بردگی انسان در مقابل انسان دیگر، نه به عقب ماندگی و تحمیل، نه به غلامی و سیستم غلام پرور طالبانی، نه به سیاهی و غلبه حیوانیت بر انسان ها، نه به قساوت و بی رحمی، نه به تروریسم، نه به نظام مریدی و مرادی، نه به بندگی انسان در مقابل خشک مغزان منحرف و خود حق مطلق بین، نه به خلافت جور و... و هزار نه دیگر به آنچه انسان را از انسان بودن خود جدا می کند.

امروز شعله های آتش مقدس توسط خراسانیان در خراسان بزرگ بر پا شده است، دل های آزادگان جهان بدین شعله ی سوزان از مهر و انسانیت گرم شده، نقشه ی مکاران و اصحاب زر و زور تزویر که خدعه را به تمام، برای به اسارت و بردگی کشیدن انسان، به کار برده اند، نقش بر آب است، و آزادگان خراسانی، پرچم رهایی انسان از قیدِ بند کنندگان را برداشته، راه مبارزه و شهادت را، در راه رهایی انسان برگزیده، تا جهادشان در راه آزادی و رهایی باشد، نه آن نوع جهادی که به اسارت، و رکوع و سجود انسان در مقابل خلفای خودخوانده خداوند منجر می شود، خلفا و امیرانی که نه تنها امیر مومنان نیستند، بلکه امیر منحرفان زورگو و جنایتکاری اند، که از مهر و رحمت خداوند، ذره ایی در وجودشان یافت نمی شود. سراسر خباثت اند و جنایت.

درود خداوند بر مبارزین راه آزادی انسان،

روح و روان شهدای شان شاد باد.

در هجوم بنیانکن امواج یاس برانگیز، ترس و ناامیدی، ناشی از غلبه اسارتبار تحمیل طالبانی، در حالی که دل آزادیخواهان خراسان به تپش های تند، در آمده بود، در زمانیکه ارتش سیصد هزار نفری مجهز شده توسط غرب در افغانستان، در مقابل طالبانِ اسارت، ترور و تحمیل فرو ریخته بود، و طعمه معاملات سیاسی، و خیانت فرصت طلبان فاسد گردید، و مدافعان وطن، از جنگ و مقاومت باز ایستادند، و مردم در مقابل هجوم وابستگان دست های خارجی، و مدافعان و حاملان تحمیل، ترور، زور و اسارت طالبانی، تنها گذاشته شدند، انوار درخشان خورشید آزادگی از نقطه ایی در این سیاهی فراگیرِ حضور بند بدستان طالبانی، درخشید، و عده ایی که نمی خواهند تسلیم این شرایط خفتبار شوند، در تنها ایالت افغانستان، یعنی پنجشیر [1] غرورانگیز، در این سوی آمودریا، جمع شده اند تا از این وضع اسفبار به کنار مانده، مبرا از خیانت ها، و فرارها، امیدها را به آزادی، و زندگی انسانی، دوباره زنده و تازه نگه دارند،

این است که دل آزادگان جهان را مملو از شوق کردند، و اکنون دیدگان تحسین برانگیز آزادیخواهان، با آنان همراه است، با کسانی که در مقابل تحجر و تحمیل، قصد ایستادگی دارند، و ملت خود را آزاد، از سلطه کسانی می خواهند که زنجیرها برای دست و پای، و مغزهای دیگران فراهم کرده، برای به زنجیر کشیدن و اسارت یک ملت هجوم آورده اند، هجومی مغول وار و به سان هجوم دیگر متجاوزین خونخوار تاریخ که پیش و پس از مغول، ما را غارت کردند، طالبان جنایت پیشه، و بدگوهرند، اهداف و اعمال آنان با آب زمزم نیز قابل شستشو نیست.

پنجشیری ها، و آنانکه با این مردم، در این نبرد همراه شده اند، امید می رود همچون دیوارهای آهنین، از امید به پیروزی و بقای انسانیت در بلاد خراسان بزرگ و غرور آفرین، دفاع کرده، و روح آزادگی را، در دل خراسانیان زنده نگه داشته، اسیر ترس از خشونت، ترور و ظلم طالبانیان نشده، و مقاومت کنند، آنان جبهه مقاومت تشکیل داده اند، مقاومت کسانی که احساس می کنند، می تواند حماسه ی شیر دره پنجشیر، یعنی شهید احمد شاه مسعود را دوباره از نو بسرایند، و امید به آزادی و آزاد زیستن، امید به زندگی انسانی را، در دل مردمی که نمی خواهند در ذیل اسارت خلافت های زر و زور و تزویر تاریخ ظلم خلفا زندگی کنند، تازه نگه دارند.

این ماموریت شدنی، و البته تاریخ ساز است چرا که "وقتی تقریبا همه‌ی افغانستان سقوط کرده و حلقه‌ی محاصره تنگ‌تر و تنگ‌تر شده و هرکس از سویی می‌گریخت، شهید احمد شاه ‌مسعود (که از فرهیختگی تا فرماندهی آنچه خوبان همه دارند را یک‌جا داشت) فرمود: تا وقتی زمینی حتی به وسعت کلاهم باقی مانده باشد، می‌مانم و ‐ برای رهایی مردم‌ام ‐ می‌جنگم!" [2]

برایشان، در انجام این ماموریت خطیر، در این جهاد مقدس دفاع از انسان و انسانیت، که همانا دفاع از حق زندگی و انسان زیستن است، دعا می کنیم.

 کاریکاتوری از طالبان دنیا، که از آزادی و آزادگی بی خبرند

[1] - ولایت پنجشیردر شمال‌شرقی افغانستان واقع است. و مطابق آمار سال ۱۳۹۹ جمعیتش ۱۷۲٬۸۹۵ نفر و ۳٬۶۱۰ کیلومتر مربع پهناوری دارد. مرکز این ولایت، شهر بازارک است. باشندگان پنجشیر فارسی‌زبان و اکثراً از قوم تاجیک هستند. مناطق این ولایت تا سال ۱۳۸۳ خورشیدی بخشی از ولایت پروان بودند و ولسوالی‌های پنجشیر، حصه اول پنجشیر و حصه دوم پنجشیر را در پروان تشکیل می‌دادند. ولسوالی‌های اضافی عبارت‌اند از: انابه، بازارک، پریان، خِنج، دَره، آبشار، روخه، شُتُل. با آغاز هجوم طالبان در سال ۱۴۰۰، تعدادی از شخصیت‌ها و نیروهای مخالف طالبان به این ولایت آمده و جبهه مقاومت در برابر طالبان را تشکیل داده و پرچم سابق ائتلاف شمال را برای این جبهه برگزیدند. ولایت پنجشیر تا ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، تحت کنترل جبهه مقاومت در برابر طالبان قرار دارد و تنها ولایت افغانستان است که پس از سقوط کابل به کنترل طالبان و امارت اسلامی افغانستان در نیامده است.

[2] - توئیتر آقای حسین دهباشی @majazestan

صفحه4 از4

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در زیست انسانی و یا مومنانه، و جا...
آیت الله جوادی آملی: مساله حجاب با سرنیزه حل نمی شود، بگیر و ببند اگر بدتر نکند، یقینا حل نمی کند. @...
- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
آیا پرونده ‎رضا ثقتی هم مشمول برخورد مؤمنانه شده است؟! (https://t.me/asrefori) رحمت‌‌اله...