دی، بهمن، اسفند، ماه های خاطره انگیز انقلابی موفقیت آمیز بود، که در آخر بهمن 1357 به ثمر نشست، زمستانی که در آن سالِ مبنا، به بهار پیروزی خیزش عظیم و یکپارچه مردمی ختم شد، و مردم ایران به تمام مردم دنیا نشان دادند، که می توانند در شرایطی خاص، بر کسانی که جای خود را بر صندلی قدرت مستحکم کرده اند، غلبه، و میز را با صاحبش که نمی خواهد تکانی به خود دهد، واژگون کنند.

اما دیماه که می آید مرا به یاد تیتر روزنامه ایی که از رفتن آخرین پادشاه سلسله پهلوی از کشور خبر داد، می اندازد، او که در این روزها خود به شخصه شرایط کشور و خواست مردمش را حس کرد، و گفت "من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم[1] اما دیر شده بود و ایشان دیر شنیدند، و متاسفانه اطرافیان قابل و خردمندی نیز گرد ایشان نبودند، که اگر او به موقع نتوانست پیام و خواست مردم خود را بشنود، تملق و چاپلوسی های ناپاک خود را به کناری نهاده و به او زودتر بشنوایانند.

اما این روزها و با توجه به شعارهایی که در خیزش های دیماه 1396 و اکنون آبان 1398 داده شد، و با شنیدن خواست هایی که در قالب شعارها بروز داده شد، آه از نهاد هر انسان آزاده و آزادیخواهی بلند می شود که بعد از 41 سال، از آن رفتن، و آن تیتر روزنامه اطلاعات که با خطی درشت نوشته بود "شاه رفت"، می بینیم که انگار این تیتر هرگز درست نبوده و نیست، و شاه هرگز نرفت، چرا که ذهن استبداد زده ما همچنان باقیست، و می تواند دوباره شاه و شرایط سلطنت را باز آفرینی کند.

و انگار ما ملتی هستیم که در مواجهه با هر مشکلی، همیشه و در همه حال به دنبال منجی هستیم، که بیاید و ما را نجات دهد، غافل از اینکه وقتی این منجی ها می آیند، دیگر چون پیامبر نیستند که اجر و مزدی برای نبوت و هدایت خود نخواهند، [2] و با نشستن بر تخت، خود را لایق تر از قبلی دانسته، و باز روز از نو روزی از نو.

و حتی اگر این نجات دهندگان نخواهند "شاه" شوند، و سلطنت به راه اندازند، برخی از ما مردم ایران باز آفرینان استبداد، شاه و سلطنت سازان بی مانندی هستیم، و با شاکله ذهن استبداد زده، و فرهنگ بیمار خود، انقلاب رهایی بخش را نیز از محتوای آزادی خواهی اش خالی، و به هر طریق که شده، رسم شاهی را، به نام و ایده های مختلف دیگری باز آفرینی، بر جایش خواهیم نشاند.

این خط فکری حتی در بین انقلابیون آنروز هم بود، متاسفانه جناحی در انقلاب بعد از پیروزی چنان عمل کرد، و کار را به تدریج به سمتی پیش برد که باید گفت، شاه نرفت؛ آنان چنان در محدود کردن وجه جمهوریت، و اختیارات مردم، و نحیف کردن بخش حق تعیین سرنوشتِ به رسمیت شناخته شده در قوانین اساسی بعد از انقلاب، عمل کردند، که برخی ناچار، و شاید از روی لج بازی، دچار تحجر شده اند، و در یک عقبگرد آشکارا، خواستار بازگشت سلسله پهلوی شده اند، و امروز به اعتراف خود ما 27 درصد دستگیر شدگان قیام های اخیر را سلطنت طلب ها تشکیل می دهند؛ [3]

و مردم در شعارهای جدید و قرن بیست و یکمی خود شعار "رضاشاه روحت شاد" را بروز داده اند، که اگر منظور این شعار خدمات عمرانی رضاشاه پهلوی باشد، که چندان محل اشکال و قابل اعتنا نیست، ولی اگر منظور بازگشت "روح سلطنت" و "استبداد رضاشاهی" باشد، که باید بر حال خود گریست، چرا که باید گفت، دریغا که به چه روزی افتاده ایم، که دوران استبداد رفته را، آروز می کنیم.

حال آنکه مردم ایران لایق این بازگشت، تحجر، ارتجاع، جمود و تاریک اندیشی نیست، لایق این نیست که به سمت سیستم سلطنتی برود، اما عملکرد ما در تفسیر قانون به ضرر نقش مردم در تغییر اوضاع، و محدود کردن حقوق آنان در ایجاد تغییر و اصلاح، و بی اثر شدن خواست شان و... این مردم را وادار به بازگشتی اینچنینی خسارت بار کرده است،

مردم ایران لایق همان گفته امام خمینی اند، که وقتی خبرنگار از ایشان در خصوص نوع حکومت جمهوری مد نظرش بعد از پیروزی انقلاب پرسید، پاسخ داد که آنچه مد نظر ایشان است همان جمهوری رایج در دنیاست. [4]

ایران و مردم آزادیخواه آن بعد از این همه تلاش های یکصد ساله آزادیخواهانه، لایق چنان جمهوری است که امروز مردم فرانسه با رای خود در انتخاباتی عمومی، آقای امانوئل مکرون، و یا به عبارتی خط سوم را، در حاکمیت فرانسه قرار می دهد، و دو جریان سیاسی عمده این کشور را که مدت ها قدرت را دست به دست می کردند، به کنار می گذارند؛ و پا را از این هم بیرون نهاده، اکنون جنبش جلیقه زردها، در این کشور تحولات بنیادین دیگری را نیز برای ماه هاست که خواستار شده است، و برایش مبارزه می کند.

مردم ما لایق حاکمیت های استبدادی نیستند. شاه رفت، اما روح و فرهنگ استبداد زده ما، به همراه عملکرد نامناسب برخی از انقلابیون در این چهار دهه،"شاه پرستی" را زنده نگه داشت، لذا می بینیم که او رفت، اما "زمان شاه" را بهار پر نعمت و هندوستان خود تلقی، و هر از چندی، بعضی "فیل شان یاد هندوستان" می کند، و بازگشت به آن زمان را آرزو می کنند،

به نظر من، این از رضایت آنان از رژیم های سلطنتی نیست، بلکه از همان ایده ایی نشات می گیرد که در این شعار، خود را نشان می دهد که "ما اشتباه کردیم، که انقلاب کردیم". این بدترین عملکردی بود که یک شاخه از انقلابیون انقلاب 57 داشتند، و بلایی سر این انقلاب و کشور آوردند، که امروز مردم بگویند ما "طلا نمی خواهیم، ما را مس کنید".

راه گذار از این "بحران" و یا "آتش زیر خاکستر" که هر از چندی به هر بهانه ایی، چون آتشفشانی خروشان فوران می کند، بازگشت به اعطای حق تعیین سرنوشت، و به رسمیت شناختن حق ایجاد تغییر و اصلاح است که "ولی نعمتان"، "مستضعفان" و همان پا برهنه ها همیشه برایش برخواسته و بر می خیزند، و لشکر بی جیره و مواجب خیزش های آزادی و آزادیخواهی شده اند، و هر بار این خواست اساسی اشان توسط خواص به سرقت می رود.

[1] - شاه در این رابطه گفت : " من بنام پادشاه شما که سوگند خورده ام که تمامیت ارضی مملکت، وحدت ملی و مذهب شیعه اثنی عشری را حفظ کنم، بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار می کنم و متعهد می شوم که خطاهای گذشته هرگز تکرار نشود، بلکه خطاها از هر جهت نیز جبران گردد. متعهد میشوم که پس از برقراری  نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای آزادیهای اساسی و انجام انتخابات آزاد، تعیین شود تا قانون اساسی که خونبهای انقلاب مشروطیت است بصورت کامل به مرحله اجرا در آید، من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم. "

[2] - "بگو: هر مزدى كه از شما خواستم پس آن به نفع شماست، مزد من جز بر خدا نیست و او بر هر چیزى گواه است." (قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهِیدٌ.  سبا ، 47) "بگو از شما مزدى را درخواست نمى‏كنم مگر دوستى خویشاوندان نزدیكم". (قل لا اسالكم علیه اجرا الا المودة فى القربى (شوری ـ 23)،

[3] - فرمانده انتظامی پایتخت گفت: حدود 25 تا 27 درصد بازداشت شدگان در آشوب های اخیر در پایتخت در طیف هدایت های نفاق مخصوصاً سلطنت طلبان بودند.

[4] - - زمان: 22 آبان 1357 / 12 ذی الحجه 1398  مکان: فرانسه، نوفل لوشاتو   مصاحبه کننده: خبرنگار روزنامه فرانسوی لوموند [حضرتعالی می‌فرمایید که بایستی در ایران، جمهوری اسلامی استقرار پیدا کند و این برای ما فرانسوی‌ها چندان مفهوم نیست. زیرا که جمهوری می‌تواند بدون پایه مذهبی باشد. نظر شما چیست؟ آیا جمهوری شما بر پایه سوسیالیسم است؟ مشروطیت است؟ بر انتخاباتی استوار است؟ دموکراتیک است؟ چگونه است؟]

- اما جمهوری، به همان معنایی است که همه جا جمهوری است. لکن این جمهوری بر یک قانون اساسی‌ای متکی است که قانون اسلام است. اینکه ما جمهوری اسلامی می‌گوییم برای این است که هم شرایط منتخب و هم احکامی که در ایران جاری می‌شود اینها بر اسلام متکی است، لکن انتخاب با ملت است و طرز جمهوری هم همان جمهوری است که همه جا هست.

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
بالاخره فشارهای لابی صهیونیستی به آمریکا جواب داد و بایدن به اسرائیل برای پاسخ به ج. اسلامی چراغ سبز...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
شروع شد مجلس نمایندگان آمریکا شدیدترین لوایح را علیه ایران تصویب کرد مجلس نمایندگان آمریکا در پی ...