دین اسلام، نه مهر و انسانیتی برای شان به ارمغان آورد، نه اصل دینی "حق الناس" که از اولیه ترین، و مهمترین ترمزهای نگه دارنده، در زمینه ی حقوق انسان هاست، باعث شد تا مال، جان، آبرو و آسایش انسان ها، از گزندشان در امان بماند، و برای اهل دین، چون آنان، ترمزی نساخت، تا جبارانه عمل نکنند، و ستمگرانه حکم نرانند؛ نه داد ستانی کردند، و نه دادگریِ موردِ تاکیدِ دین، در وجود شان رسوخی یافت، و تو گویی هیچ مَلَکه ی فاضله ایی، که در اخلاق دینمداری و دینمدارانه باید دید، در وجود اینان رسوخی نداشته است و...،  

اما به عکس، هر آنچه از قوانین دینی که، تعدی حاکمانه و سلطه گرایانه شان را به حدود انسان ها (جان، مال، ناموس و آسایش این مردم)، تضمین می کرد را مو به مو جستند، در قوانین گنجاندند، و اجرایی اش کردند، و همواره مراقب بودند، تا ذره ایی از حقوق حاکمیتی شان، در این مسیر ضایع نگردد، و ذره ایی بدآن قدرت، خدشه وارد نشود؛

در این مدار فکری است که چنین حاکمانی همواره برآنند تا گردن هایی برای دارهای شان، تن هایی برای نواختن شلاق های شان، و جان هایی برای سنگسار و زجرکش کردنِ انسان های تحت سیطره شان و... مهیا داشته باشند، تا بر ترس و رعب ناشی از اجرای چنین احکامی، تکیه کنند و به نام دین، خشم و خشونت و ترورشان را توجیه نمایند، اینان از اسلام تنها حَد و حُدود، جزاهای فقهی اش را خوب بلدند، از تکبر ناشی از ایمان و عبادت خود، سخت مشهونند، بر مجوز های انجام بی رحمی اش، سخت مراقبند، که از دست نرود؛

مردم تحت سیطره چنین انسان های بی رحم، متکبر و فاقد اخلاق و منش انسانی، در فقر و فلاکت غوطه ورند، و فریاد رسی نمی یابند، و هیچ آینده ی سعادتمندی را برای خود و فرزندان شان نمی بینند، و در مقابل برای کسب لقمه ایی نان، حتی به فروش فرزندان خود نیز تن می دهند و... آنان را به عقد یا کنیزی اغنیا می فرستند، چرا که حتی از تهیه نان و سرپناه، و وسیله ی گرمایی برای آنان ناتوانند و... و در مقابل، چنین حاکمانی، خود را فاقد مسئولیتی در این امر دانسته، و حتی از سیر کردن شکم "عیال الله" (مردم) نیز شانه خالی کرده، و حل آنانرا به صبر، و کمک و گشایش خداوندی، حواله می دهند و...،

کسانی که خود را صاحبان علوم اسلامی، و در جهان، به "طالبان" علمِ دین شهرت دارند، این روزها حاکم بر قسمتی از سرزمین خراسان بزرگ و باستانی شده اند، و دور دوم حاکمیت جابرانه و جنایتکارانه خود را، بر این مردم مظلوم، و این سرزمین حکمت خیز، و مملو از هنر و ظرایف زبان شکرخیز پارسی، تحکیم می دهند، و در این مسیر دست به اعمالی می زنند که دل هر  انسان آزاده ایی را به درد می آورد،

آنان مردم را از خانه ها و سرزمین خود کوچ اجباری می دهند، مردان شان را می کُشند، ناموس شان را هتک حرمت می کنند، انسان ها را تیرباران کرده، و شکنجه می دهند و... و در همان حال از اجرای شریعت اسلامی می گویند، و سرمست از جاری شدن احکام خود، به نام احکام خداوند، مردم را شلاق زده، به دار می آویزند، و سنگسار می کنند، و کسی در این دنیای بی در و پیکر نیست، که به این ها بگوید، اگر چنانچه بخواهید همین حکم قصاص [1] و حدود را برای همه اجرا کنید، بسیاری از شما شامل همین حُکمید، چرا که طی سال ها کشتار، ترور و خشونتی که در حق این مردم مظلوم روا داشتید، و مرتکب شده اید، خون های بسیاری به دست های ناپاک شما بر زمین ریخت، که برای بسیاری از آن خون ها، خود از لایق ترین ها، برای قصاص هستید.

 اما می بینیم که چنین احکام مرگ و خشونتی را تنها برای دیگرانی که از آنان نیستند، تطبیق می دهند، حال آنکه خودشان با دست های تا مرفق آلوده به خونِ این مردم مظلوم، حق به جانب، و به ناحق، بر کرسی های حُکم و قضاوتِ عادلانه تکیه زده اند، و احکامِ قتل و قصاص برای این و آن را می دهند، اکنون با نادیده گرفتن آن همه خون، حُکم پشت حُکم، به انجام حدود می دهند، تا با ایجاد رعب و وحشت، برای مردمِ بی دفاع، آنان را هر چه بیشتر به انقیاد خود در آورند.

تو گویی دل های تشنه به خون و خشونت شان را، هیچگاه راحتی خیالی نیست، مگر اینکه دستگاه ترور، خشونت، زورگویی و کشتارشان، حتی در زمان حاکمیت شان نیز، همیشه برقرار و مستدام باشد.

18 آذر 1401)

طعنه به که می زنی قلم! این سوی مرز هم احکام قصاص و اعدام بر راه است، محسن شکاری، که تنها 23 سال داشت را برای اعتراض، برای بستن خیابان به اعتراض، برای کندن نرده خیابان، برای جراجت زدن به تن یک لباس شخصی ... حکم به اعدام دادند و سریع نیستش کردند

[1] - ذبیح‌الله مجاهد (سخنگوی طالبان)، با انتشار بیانیه‌ای در تاریخ 16 آذر 1401 اعلام کرد که بنا به "حکم دادگاه عالی" طالبان امروز"حکم قصاص"بر یک فرد در ولایت فراه اجرا شد. در این بیانیه آمده است که"حکم خداوند (قصاص) بر یک قاتل روز چهارشنبه در مرکز ولایت فراه تطبیق شد". در این بیانیه آمده که این فرد "تاجمیر" نام داشته و متهم به قتل فردی به نام مصطفی بوده است که به جرم خود "اعتراف کرده است". مشخص نیست که نوعیت اجرای این "اعدام" چگونه بوده است. اما طالبان در دوره اول حاکمیت خود با شلیک و تیرباران"حکم قصاص" را اجرا می‌کرد. در بیانیه طالبان تاکید شده است که "پرونده این فرد با دقت در دادگاه سه‌گانه طالبان بررسی شده و سپس چنین حکمی صادر شده است."  منتقدان می‌گویند محاکم طالبان بدون وکیل مدافع، و دادستان، و دادن حق دفاع به متهم برگزار می‌شود. چند هفته قبل هبت‌ الله آخوندزاده (رهبر طالبان)، به قضات دستور داد تا احکام سنگین "حد و قصاص" برای جرایم خاص که ممکن است شامل قطع عضو و سنگسار در ملاءعام نیز شود، صادر کنند. دستور اخیر نشان دهنده رویکرد سختگیرانه‌تر طالبان است.

در هجوم بنیانکن امواج یاس برانگیز، ترس و ناامیدی، ناشی از غلبه اسارتبار تحمیل طالبانی، در حالی که دل آزادیخواهان خراسان به تپش های تند، در آمده بود، در زمانیکه ارتش سیصد هزار نفری مجهز شده توسط غرب در افغانستان، در مقابل طالبانِ اسارت، ترور و تحمیل فرو ریخته بود، و طعمه معاملات سیاسی، و خیانت فرصت طلبان فاسد گردید، و مدافعان وطن، از جنگ و مقاومت باز ایستادند، و مردم در مقابل هجوم وابستگان دست های خارجی، و مدافعان و حاملان تحمیل، ترور، زور و اسارت طالبانی، تنها گذاشته شدند، انوار درخشان خورشید آزادگی از نقطه ایی در این سیاهی فراگیرِ حضور بند بدستان طالبانی، درخشید، و عده ایی که نمی خواهند تسلیم این شرایط خفتبار شوند، در تنها ایالت افغانستان، یعنی پنجشیر [1] غرورانگیز، در این سوی آمودریا، جمع شده اند تا از این وضع اسفبار به کنار مانده، مبرا از خیانت ها، و فرارها، امیدها را به آزادی، و زندگی انسانی، دوباره زنده و تازه نگه دارند،

این است که دل آزادگان جهان را مملو از شوق کردند، و اکنون دیدگان تحسین برانگیز آزادیخواهان، با آنان همراه است، با کسانی که در مقابل تحجر و تحمیل، قصد ایستادگی دارند، و ملت خود را آزاد، از سلطه کسانی می خواهند که زنجیرها برای دست و پای، و مغزهای دیگران فراهم کرده، برای به زنجیر کشیدن و اسارت یک ملت هجوم آورده اند، هجومی مغول وار و به سان هجوم دیگر متجاوزین خونخوار تاریخ که پیش و پس از مغول، ما را غارت کردند، طالبان جنایت پیشه، و بدگوهرند، اهداف و اعمال آنان با آب زمزم نیز قابل شستشو نیست.

پنجشیری ها، و آنانکه با این مردم، در این نبرد همراه شده اند، امید می رود همچون دیوارهای آهنین، از امید به پیروزی و بقای انسانیت در بلاد خراسان بزرگ و غرور آفرین، دفاع کرده، و روح آزادگی را، در دل خراسانیان زنده نگه داشته، اسیر ترس از خشونت، ترور و ظلم طالبانیان نشده، و مقاومت کنند، آنان جبهه مقاومت تشکیل داده اند، مقاومت کسانی که احساس می کنند، می تواند حماسه ی شیر دره پنجشیر، یعنی شهید احمد شاه مسعود را دوباره از نو بسرایند، و امید به آزادی و آزاد زیستن، امید به زندگی انسانی را، در دل مردمی که نمی خواهند در ذیل اسارت خلافت های زر و زور و تزویر تاریخ ظلم خلفا زندگی کنند، تازه نگه دارند.

این ماموریت شدنی، و البته تاریخ ساز است چرا که "وقتی تقریبا همه‌ی افغانستان سقوط کرده و حلقه‌ی محاصره تنگ‌تر و تنگ‌تر شده و هرکس از سویی می‌گریخت، شهید احمد شاه ‌مسعود (که از فرهیختگی تا فرماندهی آنچه خوبان همه دارند را یک‌جا داشت) فرمود: تا وقتی زمینی حتی به وسعت کلاهم باقی مانده باشد، می‌مانم و ‐ برای رهایی مردم‌ام ‐ می‌جنگم!" [2]

برایشان، در انجام این ماموریت خطیر، در این جهاد مقدس دفاع از انسان و انسانیت، که همانا دفاع از حق زندگی و انسان زیستن است، دعا می کنیم.

 کاریکاتوری از طالبان دنیا، که از آزادی و آزادگی بی خبرند

[1] - ولایت پنجشیردر شمال‌شرقی افغانستان واقع است. و مطابق آمار سال ۱۳۹۹ جمعیتش ۱۷۲٬۸۹۵ نفر و ۳٬۶۱۰ کیلومتر مربع پهناوری دارد. مرکز این ولایت، شهر بازارک است. باشندگان پنجشیر فارسی‌زبان و اکثراً از قوم تاجیک هستند. مناطق این ولایت تا سال ۱۳۸۳ خورشیدی بخشی از ولایت پروان بودند و ولسوالی‌های پنجشیر، حصه اول پنجشیر و حصه دوم پنجشیر را در پروان تشکیل می‌دادند. ولسوالی‌های اضافی عبارت‌اند از: انابه، بازارک، پریان، خِنج، دَره، آبشار، روخه، شُتُل. با آغاز هجوم طالبان در سال ۱۴۰۰، تعدادی از شخصیت‌ها و نیروهای مخالف طالبان به این ولایت آمده و جبهه مقاومت در برابر طالبان را تشکیل داده و پرچم سابق ائتلاف شمال را برای این جبهه برگزیدند. ولایت پنجشیر تا ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، تحت کنترل جبهه مقاومت در برابر طالبان قرار دارد و تنها ولایت افغانستان است که پس از سقوط کابل به کنترل طالبان و امارت اسلامی افغانستان در نیامده است.

[2] - توئیتر آقای حسین دهباشی @majazestan

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
در پس هر وضعیت جنگی یک دولت آسیب‌دیده را می‌توان رصد کرد امین بزرگیان تمایز روشنی وجود دارد بین «ج...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
مسئله‌ی پیچیده‌ی جمهوری اسلامی و اسرائيل.. یادداشتی از تقی رحمانی اسرائیل خود را قویترین ارتش منطق...