دیدی که به بادی خزان شدیم

دیدی که به بادی خزان شدیم

شقایق! لب بند و برو تو زین قلب بیخیال     که تو گریان ز رفتن، و من گریان به ماندنم

شقایق ای گل لطیف صبحگاه بهاری من    به رفتنت، کنون به کنارم، و من هم رفتنی شدم

خروش سهمگین رفتنت، مرا نیز رفتنی کرد،     نشسته ام به داغت، ای گل بی مثال بهاری ام

می روم تا که نشینم به داغ رفتن تو،     بهار شادی من! دیدی که به باد کوچکی خزان شدیم؟!‎

سروده شده در شنبه 14 مهر1397

بارش های این فصل، ما را زنده کرد، و باز "خداست که زنده می کند و می میراند"

عکس های ذیل در 16 آذر 1397 از دامنه کوه توچال هنگام طلوع خورشید گرفته شده است

تقدیم به همه زیبایی دوستان

Click to enlarge image IMG_6324.JPG

طلوع خورشید در نیمه آذر بعد از بارش

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در قمارباز آمد، در این قمار یک شو...
افراط و تفریط در بحث مذاکره با آمریکا یادداشتی از بشیر معتمدی در روزهای اخیر به دنبال مصاحبه رئی...
- یک نظز اضافه کرد در تزریق خشونت و سنگدلی، بازگشت خ...
فرشاد اسدی آبدارچی دادگستری کیست؟ به گزارش خبرنگار قضایی ضارب قضات دیوان عالی کشور ایران فردی است ...