دیدی که به بادی خزان شدیم
شقایق! لب بند و برو تو زین قلب بیخیال که تو گریان ز رفتن، و من گریان به ماندنم
شقایق ای گل لطیف صبحگاه بهاری من به رفتنت، کنون به کنارم، و من هم رفتنی شدم
خروش سهمگین رفتنت، مرا نیز رفتنی کرد، نشسته ام به داغت، ای گل بی مثال بهاری ام
می روم تا که نشینم به داغ رفتن تو، بهار شادی من! دیدی که به باد کوچکی خزان شدیم؟!
سروده شده در شنبه 14 مهر1397
بارش های این فصل، ما را زنده کرد، و باز "خداست که زنده می کند و می میراند"
عکس های ذیل در 16 آذر 1397 از دامنه کوه توچال هنگام طلوع خورشید گرفته شده است
تقدیم به همه زیبایی دوستان