شاید که آتش، خاموشی، بر آتش سوزان ماست
بگذار تا رها در باد، بچشم طعم توفان را شاید که این توفان، دوای دلِ توفانی ماست
بگذر ز من، تنها رها، در این دل آتش شاید که آتش، خاموشی، بر آتش سوزان ماست
بگذار غلتان در میان موج، سرگردان خود باشم شاید که موج هم آخرین، ایستگاه، بر دیدار ماست
بگذار تا که سقوطی بر تمام غصه ها حادث شود اکنون شاید سقوطی اینچنین، پایانِ ویرانی ماست
بگذار این جهنم سرای، سرِ سودایی ما گردد زانکه بهشت وعده بی انتها، بر غم طولانی ماست
به نظم در آمده در 17 فروردین 1399