سال ۱۳۶۵ در آخرین اعزام این شهید بزرگوار به جبهه ها، وقتی ظاهرا به مرخصی بعد از عملیات خط پدافندی فاو می آید و گردان شان در مرخصی بودند و به واسطه این که در همان زمان دیگر برادرهای این شهید بزرگوار هم در جبهه حضور داشتند خانواده شهید از این ایشان می خواهد که در غیاب دیگران ایشان پشت جبهه بماند و ظاهرا نیز به رسم ادبی که در وجود شریفش بسیار بود به این امر راضی و یا مجبور شده و می ماند ولی این اقامت سه روز بیشتر طول نمی کشد و انگار ندایی درونی او را به جبهه ها باز می گرداند و با این کار روح نا آرامش را آرامش می دهد و بازگشت همانا و شرکت در عملیات مهران نیز همانا و شهادتی که اتفاق افتاد و چهل روز جنازه اش را صحرای تفدیده مهران در بر خود داشت و آن را امانت داری کرد و سپس به ما پس داد.
چون ندای ارجعی آمد ز کوی دلبران پس شتابان بایدت رفت و چنین باید شتافت
و چه خوش رفتنی که به شوخی آن روزهای جنگ عمودی باید رفت و افقی برگشت تا در افق دید آزادگان جهان قرار گرفت. خدایش او را با شهدای صدر اسلام محشور فرماید. روح رسول خدا (ص) و امام خمینی (ره) از او و از ما بازماندگان قافله عشق شاد و سرخوش باد.

+ نوشته شده در دوشنبه نوزدهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 15:42 شماره پست: 267