مذاکره و رابطه با آل سعود و امریکا ناشی از عدم تزکیه نفس حوزویان در حوزه است؟!!

وقتی برخی برنامه های سیما را که نگاه می کنی به این نتیجه می رسی که برخی از تریبون داران این رسانه، برای دشمنی کردن با رقبای سیاسی و قدرت خود دلیلی نمی خواهند و به هر دستاویزی آویزان می شوند و به خود حق می دهند که رقبای سیاسی خود را به هر چه دلشان خواست متهم کنند، و میزان سنجِ تزکیه نفس هم شده و در جای خدا نشسته و رقبا را به عدم تزکیه نفس در هنگام حضور در حوزه علمیه هم متهم می کنند.

دیشب در شبکه دو سیما، آقای ضرغامی برنامه یی به نام "زنگ تاریخ" را پخش کرد که در این برنامه سید حمید روحانی به نقل خاطراتی از امام خمینی (ره) مربوط به سال 1349 مشغول بود و از بی اعتنایی معظم له به قدرت می گفت و (نقل به مضمون) عنوان داشت که در مقابل بی اعتنایی امام (ره) به قدرت، هستند کسانی به دنبال کسب قدرت می دوند، و همچون کفتارها به جسد متعفن قدرت حمله ور شده و آن را می درند، در حالی که امام (ره) بی اعتنا از کنار چنین قدرتی که دیگران مشغول به دریدن لاشه ی متعفن آن بودند، می گذشت و این قدرت بود که به دنبال امام بود، تا امام به دنبال قدرت؛ ایشان همچنین از فرصت استفاده کرد و گریزی هم به شرایط کنونی زد که کسانی هستند که در هنگام تحصیل در حوزه های علمیه تزکیه نقس نداشته و همچون امام نمی باشند و به دنبال رابطه با امریکا و مذاکره با آنها هستند و یا با آل سعود در ارتباطند که دست هر دویِ آنها تا مِرفق در خون مردم مسلمان فرو رفته است.


باید به این سخنور ملبس به لباس حوزویان که دستی هم در تاریخ دارد گفت که گرچه برخی از نظریه های روابط بین الملل نفسِ دشمن و دشمنی در روابط بین کشورها را انکار می کنند و تمام بازیگران صحنه بین الملل را رقبا و کسانی می دانند که برای کسب منافع خود در تلاشند و معتقدند این تلاش را نباید دشمنی نامید که یک حق برای همه و آن تلاشی در این راه بیش نیست؛ ولی گذشته از این که این نظریات علمی درست است یا نادرست و امریکا و عربستان برای ایران یک رقیبند یا دشمن؛ اما آیا مذاکره، یا حتی مصالحه با رقیب و یا حتی دشمن ناشی از عدم تزکیه نفسِ یک مومن و یا مسلمان است؟!! و یا این ناشی از بی تقواییِ مومن است که با رقیب و یا دشمن مذاکره و مصالحه کند؟!!
که اگر این اصل طرح شده از سوی آقای حمید روحانی درست باشد، امام خمینی (ره) خود شاید از اولین مصالحه گران در این انقلاب بود و همان ایشان بود که با صدام معدوم که جنایات هشت ساله ی او علیه ایران و مردمش، عراق و مردمش و جهان اسلام کم سابقه و شاید بی سابقه باشد، به مصالحه، مذاکره و نهایتا صلح اقدام کرد. پس طبق نتیجه گیری این برنامه سازِ صدا و سیما، امام (ره) در حوزه، علم دین آموخته و به تزکیه نفس نپرداخته بود؟!!!
 در تاریخ اسلام هم مصالحه های بزرگ بین پیامبر رحمت (ص) و مشرکین و یهود، علی (ع) و رقبای مسلمانش، امام حسن مجتبی (ع) و معاویه یِ عهد شکن انجام گرفت. حتی امام حسین (ع) هم که این نوع دوستان بیشتر از هر امامی او را معرفی و به بزرگداشت ایشان اقدام می کنند و می کنیم، حتی در سه ساعته یِ نبرد آخرین ساعات ظهر عاشورا هم دست از تلاش برای مصالحه و مذاکره عمومی و خصوصی با طرف مقابل بر نداشته و به دنبال مصالحه و جلوگیری حادث شدن فاجعه کربلا بود و به گواه تاریخ اگر سپاه مقابل اجازه اش داده بودند، حاضر بود و اعلام کرد که حاضر است راهی مناطق دوردست اسلامی از جمله یمن و... شود و این صحنه به قتلش نینجامد و تا آخرین لحظات آمادگیِ مصالحه را حفظ و در حال مذاکره و مکاتبه با "حر بن یزید ریاحی" و سپس، "عمر بن سعد" و "ابن زیاد" در این خصوص بود.
و امام خمینی (ره) که بعد از کشتار حاجیان ما در سال 1364 در حرم امن الهی، اعلام کردند که اگر از صدام بگذریم از آل سعود نمی گذریم؛ ولی دیدیم که گذشتیم و رابطه ها برقرار شد و... و اکنون سال هاست که با امریکایی ها نیز در قالب های مختلف در مجامع بین المللی در حال مذاکره بودیم و هستیم. آیا همه این مذاکرات انجام شده در صدر اسلام و مصالحه های صورت گرفته پیامبر رحمت (ص) و ائمه (ع) با رقبا و یا دشمنان شان و ادامه آن در زمان امام خمینی (ره) و در سه دهه بعد آن ناشی از عدم تزکیه نفس سردمداران اسلامی ادوار مختلف بوده است، که در مذاکرات فعلی با این دو (رقیب و یا دشمن)، ناشی از عدم تزکیه حوزویان در قدرت فعلی و مذاکره کنندگان کنونی باشد؟!
انگار برای زدن رقیب سیاسی طبق قاعده حضرت "ماکیاول" می توان از هر مستمسکی استفاده کرد و آسمان را به زمین بافت و او را به هر چیزی متهم کرد، تا از سکه اش انداخت. و ظاهرا این ها همه ناشی از میزان تزکیه نفس دوستانی همچون سید حمید روحانی است که در راه زدنِ رقیب سیاسی، آنقدر پیش رفته اند که هرچه رقیب بکند مذموم و هرچه آنان بکنند جایز است و مناسب؟!!

 

+ نوشته شده توسط سید مصطفی مصطفوی در 2:37 PM | پنجشنبه بیست و چهارم مهر 1393

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.