ای کاش همان "صدا و سیما" می ماندید و "رسانه ی ملی" نمی شدید

تا دو دهه قبل، سال ها بود که بهش "صدا و سیما" می گفتیم و تا حد نسبتا مطلوبی در خدمت مردم، کشور و انقلاب، تا این که اسمش را عوض کردند و شد "رسانه ملی" و همه انتظار داشتند که از این پس بیشتر و مطلوبتر ملی فکر و عمل خواهد کرد و عرصه این مهمترین غول رسانه یی کشور از باند بازی های جناحی کشور پاکتر خواهد شد؛ ولی انگار بدبختی ها هم با همین تغییر نام ها رقم می خورد و درست عکس اسم ها و شعار ها عمل می شود؛ این رسانه که از جیب هیچ جناحی در کشور یک ریال هم دریافت نمی کند و کاملا به بیت المال مردم ایران متکی است و باید متقابلا هم تمام وقت حداقل در خدمت نهادهای ملی و نمایندگان آنان باشد و خصوصا دولت ها که بالاترین مقام و نماینده ملی مردم کشورند را همراهی و کمک نماید و بلندگوی نمایندگان مردم باشد، لیکن این طور نشد و کار به جایی رسیده است که  الان رییس جمهور را که بالاترین مقام رسمی کشور و  از طرف مردم ایران به عنوان مهمترین مقام ملی انتخاب شده است را نیز سانسور می کند و در عین حال خود را ملی هم می داند، همین 27 اردیبهشت ماه مسولین این رسانه سخنرانی رییس جمهور را در چهارمین جشنواره ارتباطات و فناوری کشور را سانسور کرد و مردم را از شنیدن سخنان نماینده ارشدشان از طریق پخش زنده آن، حتی از طریق کم بیننده ترین شبکه خود یعنی چهار! هم خودداری کرد و تنها بخش های گزینش شده آن را پخش نمود. این رسانه ملی! که دوربین بدست در حجم گسترده قدم به قدم با رییس جمهور قبلی که در حجم بی سابقه یی سفر و سخنرانی داشت، در حرکت بود، اکنون مهمترین سخنرانی های رییس جمهور جدید را نیز سانسور می کند. که این نشان می دهد رییس جمهور جدید کشور، در خیل دوستان حاکمین بر رسانه ی ملی! نیست و لذا او را سانسور می کنند. در دو هفته گذشته سردار ضرغامی به تعدد خود صفحه رسانه ی ملی! را قرق کرده بود و به تبلیغ خود و اقداماتش مشغول بود. 

"رسانه ملی" نخواستیم لطفا همان "صدا و سیما" که دو دهه قبل بودید، باشید.


+  نوشته شده توسط سید مصطفی مصطفوی در 6:53 PM | شنبه بیست و هفتم اردیبهشت   1393

نظرات (3)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

صداوسیما و نشان دادن راه خروج از کشور به مردم!

مصطفی داننده

"اگر کسی اعتقاد ندارد، جمع کند و از ایران برود. برود همان جاهایی که آن رفاه و آن مدل زندگی را دارند." این جمله یادتان هست؟

اگر فراموش کرده‌اید، به یادتان می‌آورم. این کلمات متعلق به «زینب ابوطالبی» مجری شبکه افق است. چشم در چشم مردم، به آنها گفت که اگر مثل ما نیستید، لطفا بروید.

دو سه سال بعد، فرد دیگری در همان شبکه در مورد آدم معروف‌های جامعه گفت: "نباید آنها را ممنوع الخروج کرد تا بروند و کشور تطهیر شود."

عجیب نیست رسانه‌ای که به اصطلاح ملی است، به همین راحتی در خروج از کشور را به مردم نشان می‌دهد؟

این رفتار بیانگر خُلق انحصارگرایانه جریانی سیاسی است که چند سالی است در صداوسیما قدرت را به دست گرفته و اول مخالفان سیاسی و فرهنگی خود را از صحنه به در کرد و حالا مدام تکرار می‌کند که بروید.

فکر می‌کنند که ایران متعلق به آنهاست و دیگران هیچ سهمی ندارند و اگر هم می‌خواهند در ایران بمانند باید مثل این جریان فکر کنند.

عملکرد تلویزیون در این سال‌ها به خوبی حکایت از عملکرد این نحله سیاسی دارد. تمام کسانی که مردم به خاطر آنها پای شبکه‌های مختلف سیما می‌نشستند، امروز ممنوع الکار هستند.

کسانی که هنوز هم می‌شود سریال‌های آنها را دید و خندید و دچار حال خوب شد.

هیچ رسانه‌ای را در دنیا پیدا نمی‌کنید که همین راحتی و به خاطر علقه‌های سیاسی عده‌ای، به سرمایه‌های خود چوب حراج بزند.

دنیا برعکس شده است. به جای اینکه صداوسیما آغوش خود را برای هنرمندان باز کند و به آنها بگوید از هر جا ماندید به تلویزیون برگردید، درهای خود را می‌بندد و مثل رفتار برخی از پدران یا مادران با فرزندان‌شان، می‌گوید "برو همانجا که بودی!"

یک زمانی هنرمندان خارج نشین، ته دل‌شان این بود که به ایران برگردند و سریالی بازی کنند تا دوباره مردم آنها راببیند. اما حالا همین هنرمندان داخل کشور هم به خاطر برخی تنگ‌نظری‌ها، راهی فرنگ شده‌اند و حاضرند کار هنری نکنند اما زیر بار همکاری با صداوسیما نروند.

صداوسیما در دهه ٧٠ و ٨٠ دوران درخشانی را داشت. مردم هنوز از آن دو دهه به نیکی یاد می‌کنند. اما حالا کار به جایی رسیده است که برخی از آثار تولید شده در آن برهه زمانی در همین تلویزیون قابل پخش نیست.

جالب است که بودجه ۵ هزار میلیارد تومانی صدا و سیما از مالیات و عوارض و منابع ملی متعلق به مردمی تامین می شود و همین رسانه خواستار آن می شود که بخشی از مردم بروند تا ایران تطهیر شود.

آقایان، اینجا ایران است با ۵ هزار سال تاریخ و تمدن‌. آفریقای جنوبی نیست تا جامعه را به مطهر و نامطهر تفکیک و فرمان پاک سازی و تطهیر صادر کنید.

یکی به اینها بگوید: جمله «کلش واسه ماس» در نقد همین ایده است. ایران و کلش برای شما نیست و ما نیز مردمان ایم.

http://T.me/bestdiplomacy

This comment was minimized by the moderator on the site

صنعت فرهنگ و دوستان حزب اللهی!

ایران پسا۱۴۰۱
(یادداشت هجدهم)

ببینید آقاجان از زمانیکه حکومتها توانستند قدرت بی بدیل صنعت فرهنگ با عناصری همچون رسانه را بجهت آرام سازی توده های ناراضی از وضعیت خویش فهم کنند، این صنعت دچار نوعی نامیرایی و یگانگی شد که در همه جای دنیا همگان بنده و منقاد آن شدند.

اصل اساسی صنعت فرهنگ حرکت حول نیازها و غرایز جامعه است.
غریزه خشم
غریزه سوگ
غریزه شادی
غریزه ترس

آنچه همواره در طول سالیان گذشته عامل رنجش اهل تفکر و تامل بود،رونق مالی شگفت انگیز و همچنین ایجاد هیجانات کاذب بواسطه صنعت سینما و سریال و فوتبال و موسیقی بامحوریت سلبریتی های حاکم در ایران بود.

در زمانه فقر و پسرفت اقتصادی عمومی فلان آقا برای فلان برنامه ۳۰ میلیارد تومان پول می گرفت!
یا آن دو مجری جوان از آب گل آلود جام جهانی که خود رکنی از صنعت فرهنگ است باز دوباره صنعت را در صنعت ضرب کردند و ۳۰ میلیارد هم آن ها برداشتند. چرا که نه!


ببینید عزیزان این درد از آنجایی قلب شما را به درد می آورد که شما بدانید یکوقت این صنعت فرهنگ در زمانه رونق اقتصادی ایران است و خوب حالا حاکمیت پول اضافه دارد و ملت هم نیازمند سرگرمی هستند.

اما زمانیکه ملت در حال دست و پازدن برای بقای خویش است. این خرج کرد ماکویالیستی از خزانه مردم خیلی زشت و وقیحانه است!

ملت بسان کودکی هستند که مادر معتاد بجای خوراندن شیر و ساکت کردن به او دائما شیره تریاک می دهد.هم جذاب است و هم فریب دهنده مغز و هم تخدیر کننده و صد البته کشنده!

این وسط چه کسی برنده این وضع آشفته است؟

یقینا ارکان صنعت فرهنگ!
همه آن هنرمندان!

فلذا از همین روست که من بشدت با اعتصاب این قشر در اکنون همراهم.
نه بخاطر معادلات سیاسی.
بلکه از سر وجدان انسانی.
یعنی چه که ملت در به در امورات یومیه باشند و شما بزرگواران میلیاردی پول بگیرید و حواس جامعه را از مشکلات خویش متفرق نمایید.

اول شرط یافتن راه حل #درد است. جامعه تا دردش نگیرد. بدنبال راهکار نخواهد رفت. تخدیر نیز ضد درد است، البته درد را از بین نمی برد. برروی آن سرپوش می گذارد. و ناگهان منفجر می کند کالبد انسانی و یا اجتماعی را.


حالا ما در ایران دو نوع صنعت فرهنگ داریم.
صنعت فرهنگ سرگرم کننده
صنعت فرهنگ سوگ و آرام کننده

یکی از دوستان سلام علیکی ما نقاش است. در جریان جوانان مومن انقلابی سری دارد و سودایی.

مطلع شدم گویا قرار است ۲میلیارد وجه ناقابل ممکلت را از فلان نهاد دریافت کند.
خدا بدهد برکت!
فلان رفیق سلام علیکی دیگر ما مجریست. در صدا و سیما برو و بیایی دارد.از این ریش قشنگها و آیه و حدیث بلدها و زبان چربها.
مطلع شدم برای هر برنامه بالای ۵۰ میلیون دریافت می کند.
برای یکساعت در یک برنامه شهرستانی ۲۵ میلیون دریافت کرد.

اینکه صدا و سیما اینگونه پر شده است از جوانان مومن انقلابی و سطوح شهرها و نهادها و سازمانها پر شده است از این قشر زحمتکش که به خیال خود دارند جهاد فرهنگی می کنند، اصل و فرعش پول است آقاجان!

پولی که خیلی از سرکارآمدی این دوستان هم نیست. بلکه از سراجبار کنونی و دست خالی ساختار است. و علت العلش هم کارکرد صنعت فرهنگ در آرام سازی توده های تحقیر شده از وضعیت اقتصادی و ناکمروایی غریزی آنهاست.

من در اینجا واقعا قلبم می شکند.هنگامی که بچه ها را می بینم که می دانند و می فهمند کشور باید تغییر کند.وضع بحرانی ملک و ملت را می بینند اما سکوت می کنند.

و صرفا در پی منافع اقتصادی بسیار رونق صنعت فرهنگ هستند.

رفقایی که خود نیک بهتر از من می دانند برای یک مخاطب بسیار بسیار حداقلی دارند تولید می کنند.و بی نسبت با نیاز و ذائقه مخاطب حداکثری هزینه های بسیار گزافی را به اسم حق الزحمه از جیب اکثریت مردم برمی دارند!

والله زشت است...

مسئله امروز ایران تفکر و تامل و تغییر است و نه :

۵۰۰ مدل گروه سرود،تولید فلان فیلم،تولید آن سریال مقوای کرونایی،آن مسابقه احکام با آن آقای خارجی، کپی پیست مهران رجبی در همه شبکه ها، نهضت مردمی فلان، مسابقه میدان،انتشاراتی های انقلابی، مسابقه اعجوبه ها، جلف بازی های سید بشیر،این حجم از بچه های جوان مومن انقلابی در حال ارتزاق از خوان گرافیک و همایش و هئیت و موسسات فرهنگی!

اگر شرایط ایران شرایط نرمالی بود. شما هم نوش جانتان مثل آن بخش دیگر صنعت فرهنگ!

اما والله فردای قیامت باید پاسخگو باشید چون حال ایران وخیم است و بحرانی.

و راهکار آن نه در تفرق حواس و منفعت پرستی بلکه در تعقل و تامل است و بس!

در زمانه رونق کسب و کار صنعت فرهنگ رفقای زیادی را از اهل علم می شناسم که بسختی گذران ایام می کنند و دود چراغ می خورند. بویژه آن منتقدین مصلح و دارای لسان سرخ و ایستاده بر سر تغییر.

https://t.me/seyyedhashemfirouzi

This comment was minimized by the moderator on the site

هم میهن: مردم به سمت تحریم کالاهای تبلیغ شده در صداوسیما می‌روند.

اشاره
چندی پیش مهمان رئیس کل یکی از بزرگترین بانکهای ایران بودم. از ایشان پرسیدم «مدتهاست تبلیغ بانک شما را در صدا و سیما ندیده ام! مشکلی پیش آمده؟»

گفت «بله، بخش روابط عمومی و تبلیغات ما مشترکا پروژه تحقیقاتی داشته اند و به این نتیجه رسیدیم که با هربار تبلیغ در صدا و سیما درصدی میزان ریزش مشتری داریم! از وقتی هم که تبليغات مان را در صدا و سیما متوقف کردیم آن ریزش متوقف شد!»

من از گفته ایشان بسیار تعجب کردم و او ادامه داد «البته سالی پنجاه میلیارد مواجب به اسم تبلیغات را همچنان می پردازیم!»

پرسیدم «چطور؟»
گفت «اگر نپردازیم در برنامه های مختلف بدگویی میکنند و دنبال مچ گیری هستند. این پول را میدهیم که فقط کاری به کارمان نداشته باشند!»

@yaser_arab57

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در آه ای خدای بدن های در هم کوفته...
ارنست همینگوی یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم است که از افسردگی رنج می‌برد. او که تلاش کرد از طر...
- یک نظز اضافه کرد در جنگ تحمیلی دیگری را در پارچه ا...
سه گزاره درباره تحرکات جدید سیاسی اعراب در حمایت از ایران! نشست اضطراری سازمان همکاری‌های اسلامی و ...