آقای مصباح! ابتدا از نقاب اسلام بیرون آیید و سپس این چنین رقیب سیاسی خود را بنوازید

آقای مصباح! شما که به مقام جانشینی آیت الله شهید مرتضی مطهری و به عنوان ایدئولوگ این انقلاب منصوب شده اید، بهتر است وقتی که در قالب یک ذینفع سیاسی و جناحی می خواهید به انتقام کشی های جناحی خود اقدام کنید و یا پیگیر مسایل و مانورهای انتخاباتی جناح خود شوید و... خواهشمند است از نقاب اسلام و انقلاب بیرون آمده و در کسوت یک عنصر سیاسی رقیب قرار گرفته و سپس سخن کنید و رقیب سیاسی خود را بنوازید تا حرمت مقامی که بدان منصوب شده اید و یا ردایی که به تن کرده اید را بدارید؛ این شاید منصفانه تر باشد و به صواب نزدیکتر است.

 زیرا به نظر می رسد در شیوه و سیره سخن گفتن آیت الله شهید مطهری با رقبای سیاسی و یا طرف های فکری مقابل خود، این گونه سخن گفتن و حمله به رقیب وجود نداشت، بلکه ایشان حرمت سخن و رقیب را بر سخن مقدم می دانست و لذا حتی با رقبای فکری خود در خارج از کسوت ایمانی یا عقیدتی و با کمونیست ها و... هم این چنین سخن نمی گفت. البته شما هم مثل آیت الله مطهری هستید ولی به رقبای سیاسی داخلی خود که می رسید، "اشدا" می شوید! و حتی توجهی هم ندارید که رقیب سیاسی شما اکنون نماینده مردم ایران و شخص اول انتخابی و رسمی کشور است که در حماسه دشمن کش 24 خرداد برای سکان داری کشوری که مریدان شما و یاران تان در هشت سال گذشته به ویرانه اش تبدیل کرده اند، انتخاب شده، است.

از شما سوالی دارم چه سابقه ایی در مبارزات این انقلاب و یا حتی بعد از پیروزی آن و یا حتی در دفاع مقدس و جنگ تحمیلی دارید؟ آنچه سن ما اقتضا می کند حداقل نزدیک به سه سالی که در جبهه حضور داشتم شما را آن طرف ها ندیدیم، که این چنین نگران خون شهدای آن هستید؟ یک بار خود به سابقه ی خود در شکل گیری تا پیروزی این انقلاب به مردم گزارش دهید تا ببینیم شما در لحظاتی که این انقلابی که امیدی به پیروزی آن نبود، چه اقداماتی برای آن داشتید و یا حتی بعد از پیروزی آن که دفاع مقدس به وجود آمد شما چه خدماتی به جنگ داشتید و چه اقداماتی در این رابطه داشتید که این چنین نگران شهدای آن شده اید و نگرانید که یاران این انقلاب خون شهیدان را به باد ندهند؟!.

شما که از دروغ این همه بدتان می آید و رسما رییس جمهور را به دروغ متهم می کنید؛ کجا بودید زمانی که در هشت سال گذشته مریدان تان دروغ را در این کشور به اوج رسانیدند و همچون انبیا (ص) پست سر خود هاله نور دیدند و با امام زمان (عج) نشست و برخاست داشتند! و به دروغ به انقلاب و انقلابی بودن، خود را متمسک نشان دادند و از یاران این انقلاب در عدد زیاد قلع و قمع کردند و به حاشیه راندند، و به زعم خود رسوا کردند و از صحنه خارج شان کردند و... بهتر است ژست مخالفت با دروغ را نگیرید که دولت مریدان شما به دروغ گویان بزرگ مشهور است و با اعمال غیر انسانی و غیر شرعی خود عمر این انقلاب و نظام برخاسته از مجاهدت یاران خمینی کبیر (ره) را حداقل سی سال کاهش داد، اگر نگوییم که آن را به پرتگاه برد.

 شما، طبق حدیثی علما و بزرگان را وارث انبیا (ص) اعلام کردید، ولی این را نیز بدانید که شیوه عمل شما که خود را وارث انبیا (ص) و ائمه (ع) می دانید، ممکن است انسان هایی که اطلاع کافی از سیره و روش انبیا (ص) و ائمه (ع) ندارند، یا آنان را به خوبی نمی شناسند را حتی از این بزرگواران نیز زده کرده و دور نماید و بگویند اگر انبیا و ائمه نیز با رقبای سیاسی خود این چنین می کردند و به همین شیوه یی بودند که ورارثان آنان؟! هستند پس ما به این گونه انبیا و ائمه هم کافریم.

البته همه می دانند که سیره محمدی (ص) و علوی (ع) مبرای از چنین اعمال سخیف و دنیاپرستانه ای بوده است، آنان بزرگوارانه و کریمانه حتی بزرگترین دشمن خود یعنی ابوسفیان را نیز در اوج قدرت و پیروزی و بعد از فتح شکوهمند و معجزه وار مکه مکرمه گرامی داشتند و  خانه ی او را برای هرکه در آن در آید امن اعلام کردند.  آنان به دنبال حذف دشمن هم نبودند چه برسد به رقیب سیاسی خود، و در مشورت دادن به رقبای سرسخت خود امین و راهنمایی به عدل و احسان بودند و لذا وقتی با شمشیر آنان نیز مواجه می شدند بر خشم انسانی خود مستولی شده، بعد حکم خدا را (و نه حکم خود را) جاری می کردند و بر جنازه کشته های از رقیب نیز می گریستند و بر کرده خود که بر آن مجبور شده بودند، نیز البته راضی نبودند که مثلا افرادی مثل طلحه و زبیر که از یاران اسلام بوده اند؛ کشته شده اشان ببینند و تا شمشیر نکشیده بودند از حقوق حکومتی و اجتماعی اشان محروم شان نکردند و... لذا ما کجا و آنها (که دورود خداوند بر آنان باد) کجا؟!! تفاوت از زمین است تا آسمان.

امروز و دیروز چنان کینه یی از لحن و سخن شما در قبال رقبای سیاسی خود می تراود و چنان بر صورت شان پنچه می کشید که گمان می کنم اگر قدرت داشتید خون آنان را هم مباح می کردید، و مفسد فی الارض شان رای داده و حکم به نابودی اشان می دادید ولی باید افسوس خورید که ریشه یی که تاکنون در این کشور دوانده اید، شاگردان و مریدان شما به این حد از قدرت نرسیده اند؛ و وا ویلای یاران خمینی کبیر (ص) و دیگر دگر اندیشان از این ملت در این کشور آن روزی خواهد بود که مریدان شما به آن حد از قدرت اتکا یافته به اسلام برسند.

شما در قسمتی از سخنان خود گفته اید "دنبال راحتی خیالی نروید؛"  بله شما درست می گویید نباید با خیالی راحت سیر کرد، خصوصا موقعی که گوهری همچون این انقلاب که حاصل سال ها مجاهدت و قیام مردم و جوانان و بزرگان این کشور را حاملیم؛ البته اکنون مدت زیادی است که دیگر خیالی راحت نداریم؛ خصوصا از آن موقعی که شما سیاست ورزان را دیده ایم که وارث این انقلاب خون و حاصل خون دل امام (ره)، شدید؛ تن هایمان هر روز می لرزد و در این نگرانی و دلهره که ناشی از تماشای جدال شما برای قدرت است، همواره خوفناکیم؛ خود شما بگویید ما چگونه می توانیم خیالی راحت داشته باشیم در حالی که شما به جدال خونین با هم پرداخته و از همدیگر تا نفر آخر و حتی پیاده ها قلع و قمع می کنید؛ حتی احمدی نژاد تان را هم موقعی که بر مدارتان ظاهرا نیست، حذف می کنید، از او که بگذریم همسنگران دیروز ما در جنگ و انقلابیون قبل از 57 در کنج خانه های خود محصورند و یا به افتضاح کشیده شده و از صحنه خارج شده اند. چه خیال راحتی برای دلسوزان این انقلاب گذاشته اید، آقای مصباح؟! در کشوری که ستون های انقلابش زیر تیغ کینه ی امثال شما و یاران تان حتی از خطابت جمعه و جماعت نیز محرومند، کدام دلسوز این نظام است که خیالی راحت داشته باشد؟! پس شما نگران نباشد شرایط را به سمتی برده اید که یاران انقلاب هیچ کدام بعداز 35 سال که از پیروزی انقلاب می گذرد خیال راحتی نداشته و ندارند و نگرانی برای آنان، استرس دائمی به ارمغان آورده و این نگرانی آنقدر شدید است که به سرطان تبدیل شده و اگر نگاهی به آمار سرطان در کشور کنید، از راه افتادن سونامی آن سخن است و نیازی به هشدار شما نیست که خیال راحت نداشته باشیم؛ نداریم آقا!

یا گفته اید " این رفاهی که به شما وعده می دهند دروغ است و به آن نخواهید رسید؛" بله چنانچه بعضی خطوط فکری در قدرت باشند!، اصلا این رفاه دست یافتنی و مطلوب هم نیست!، و مردم نباید هم به آن برسند تا ناکار آمدی انقلاب و انقلابیون به اثبات برسد و انقلاب رو به نابودی برود!، تا انجمن حجتیه ها به آرزوی خود برسند که به زعم آنان حکومتی که قبل از ظهور حضرت حجت (عج) پا گرفته باشد، باطل و باید نابود شود، یا برخی از دوستان "وارث انبیا" اصلا اعتقادی به رفاه دنیوی مردم ندارند و آن را نه لازم می دانند و نه مفید، زیرا رفاه مردم را نافی قدرت خود می بینند و ملت صاحب رفاه را خارج از دایره اطاعت خود دیده و رفاه را مذموم می دانند. و البته من هم کمی با شما موافقم و اگرچه امید به کمک حق تعالی داشته و دارم و معجزه عنایت خداوندی را محال نمی دانم، ولی گذشته از امداد های غیبی، که یاران خمینی (ره) همواره از آن بهره مند شده اند، من هم مثل شما مشکوک به این هستم که کلید تدبیر آقای روحانی بتواند رفاه لازم را برای این مردم به ارمغان آورد، زیرا خرابی و غارتی که از بیت المال این کشور در هشت سال حاکمیت مریدان شما شد و چوب نابودی که در این هشت سال به بیت المال مسلمین از نیروی انسانی گرفته تا دلارهای نفتی و... زده شد، که حداقل سه یا چهار دولت هشت ساله یی باید بیایند و بروند و تلاش کنند، تا فقط خسارات را که در این یک دوره هشت ساله زده شد را جبران کنند، و آن وقت است که امثال متدینینی همچون دکتر روحانی می توانند سوار قطار دوباره به ریل برگردانده شده کشور شوند و آن را به سوی رفاه ببرند؛ پس این یک پیش بینی خارق العادی از سوی شما نمی تواند باشد که "به آن نخواهید رسید؛" از هم اکنون نا امیدی بر بسیاری از یاران خمینی (ره) مستولی می باشد و دکتر روحانی هم تلاش دارد تا این را تغییر دهد و این تنها خداوند است که می تواند او را کمک کند تا هم بر مخالفین داخلی همچون شما مسلط شود، هم بر دشمن خارجی و هم بر خساراتی که مریدان شما زده اند؛ و این همه کار شاقی است که منتخب مردم تا اینجا موفق به نظر می رسد.  

امثال دوستانی که رای مردم را زینت مناصب قدرتی که یافته اند، می دانند بهتر است از عزت مردم سخن نگویند. که عزت را امام (ره) به این ملت داد و آن موقعی بود که خود او اولا خود را خدمتگذار این ملت دانست و ثانیا میزان را رای ملت اعلام کرد، نه میزان های دیگری که بعد از رحلت ایشان شما و مریدان شما بر طبل آن می کوبند. شما که اهل قیمت و قیمت گذاری هستید و سوال می کنید "به چه قیمتی؟" شما بگویید که هشت سال مریدان شما بر تارک قدرت این کشور سلطه داشتید و الحمد لله خود را نشان دادید. به چه قیمتی بر این کشور سالاری کردید؟، به قیمت تضعیف کشور؟ به قیمت از میدان بدر شدن ستون های انقلاب و پیاده نظام این انقلاب؟ به قیمت به پرتگاه بردن کشور و انقلاب؟ و...

شما فرموده اید " تا این که چند روزی چند دلاری که از پول‌های خودتان است را به شما بازگردانند؛ زهی خیال باطل!" شما خود بگویید برای گرفتن دلارها و بیت المالی که مریدان شما در دولت گذشته به غنیمت نزد دیگران جا گذاشته اند چه باید کرد باید، نشست و تماشا کرد که اموال  و ثروت این کشور نزد آنان بماند و مردم در رنج باشند؟! حال که کشوری را با خزانه پر دلار گرفتید و بدهکار تحویل داده اید؛ بر این ویرانه چه باید کرد؟ باید همچون ویران گران قبلی بر ویران گری ادامه داد تا کشور و انقلاب به نابودی کشیده شود و برخی دل هاشان خنک شود؟! خیر آقا! بر ویرانه ها یا باید گذشت و رهایش کرد و نا امیدانه بر ویرانی اش تسلیم شد و یا امیدوار به ساخت آن اقدام نمود و گمانم دولت تدبیر و امید به قسم دوم نظر دارد و همین شاید شما را بر آشفته است که در قالب یک رقیب سیاسی ظاهر شده و تخت گاز رفتید.

از طرفی نیز حق با شماست زیرا در هشت سال گذشته مریدان شما دولتی با چند صد میلیارد دلار درآمد را مدیریت کردند و رقم های بدست آمده در این توافق "چند دلاری"چیزی نیست و برای شما قابل توجه نیست، ولی این رقم ها برای یک دزد زده جیب خالی خیلی است آقا! اگر چه ممکن است شما که رقم های آنچنانی را دیده اید آن را ناچیز بشمارید. ولی برای این ملت که در چم و خم زندگی روزانه خود مانده اند خیلی است و این شروع شکستن یخ های قطوری است که مریدان شما بین ایران و جهان با سیاست های نسنجیده خود ایجاد کردند و برای این مردم، امید آفرین خواهد بود، اگر شما و امثال شما و مریدان تان بگذارند و امید این مردم را به یاس تبدیل نکنید.

این که گفته اید "زهی خیال باطل!" باید گفت که اگرچه خرابی بالاست، ولی امیدواریم، زیرا حماسه دوم خرداد ۱۳۷۶ موشک های نشانه رفته به سمت تهران را قبلا به جهتی دیگر منحرف کرد؛ حال چرا امروز حماسه 24 خرداد ۱۳۸۲ نتواند دل دشمنان را نرمتر کند و این تلاش را خیالی باطل نمی بینیم که خداوند اجر تلاش را به صورت طبیعی موفقیت قرار داده است و توکلت علی الله.

این که شما فرموده اید  "ارزش‌های خدا یادتان نرود؛ ملت ما و امام(ره) برای چه انقلاب کردند؟ برای چه این همه کشته دادند؟ برای این که نان‌شان ارزان شود؟ آن مادری که با دست خود چند فرزندش را کفن پوشاند و به جبهه فرستاد و پس از شهادت شان اشک هم نریخت، برای شکم این کارها را کرد؟!" لابد شما بهتر می دانید که وقتی حاکمیت را به عهده می گیرید تنها وظیفه شما مشایعت مردم به سوی بهشت نیست، از وظایف اصلیِ حاکم (طبق قانون اساسی)، ساختن دنیای مردم هم هست و این وظیفه یی در صدر اولویت حاکمیت قرار می گیرد و اگر خود را مطیع رهبری می دانید از زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی رهبری همه اش به این امر تاکیدی زیاد داشت و البته این بزرگترین وظیفه حاکم (اسلامی و غیر اسلامی) است که به تامین دنیای مردم بپردازد؛ تا از این طریق بستری برای تامین نیازهای بالاتر آنان فراهم شود و جهادی که در عرصه خدمت به مردم در این راه می شود از جهادهای دیگر کم که ندارد، به نظرم ارزش بیشتری هم دارد و خدمت به مردم بالاترین جهاد است و فرزندان خمینی کبیر (ره) به درستی نگرانی خدمت به مردم دارند که رهبر گرانقدرشان خمینی کبیر (ره) بالاترین نشانی که به خود داد نشان خدمتگذاری بود. آن هم خدمت به ملتی که به گفته معظم له (ره) از امت رسول الله (ص) هم بهترند که در میان آنان مادرانی هستند که با دست خود چند فرزندشان را کفن می پوشاندند و به جبهه می فرستند و در شهادت شان هم اشک نمی ریختند؛

ولی آقای مصباح! این مادران نیز به پیروی از مرام خمینی کبیر (ره) این اعمال را انجام می دانند و آن موقع ها امثال دوستانی مثل شما اصلا نه مطرح بودید و نه حضور روشنی داشتید که به واسطه مرام و منش شما دست به این اعمال بزنند. مردم آن روزها امثال مطهری ها و بهشتی ها و رجایی ها و چمران ها و طالقانی ها و منتظری ها و... را سرلوحه خود قرار داده بودند و به آن اقدامات دست می زدند، فرمانده جنگی آنان در راس، امام (ره) و یارانش بودند که مدال خدمت به سینه زده بود و عقلایی و... و سپس تکلیف مدارانه سکان دار بودند که این چنین مردم نیز سرسپرده آنان شده بودند.

این که فرموده اید "چرا داریم ارزش‌ها را فراموش می کنیم؟ بدتر از همه کارهایی که می شود این است که اینها را به پای امام(ره) و مقام معظم رهبری می گذارند و می گویند این پیروی از امام(ره) و رهبری است." شما به درستی این سوال را از خودتان پرسیده اید که چرا ارزش ها را فراموش کرده اید؛ چون بالاتر از خدمت به خلق در مرام رهروان خمینی کبیر (ره) خدمتی نیست. چرا در پی بهبود معیشیت مردمی که شما برشمردید، بودن، در نظر شما ضد ارزش شده است در حالی که این وظیفه طبیعی و اولیه سکان دار یک دولت (اسلامی و غیر اسلامی) است، آقای دکتر روحانی و تیم متفکرینش اگر بتوانند نا امیدی های ایجاد شده را به امید تبدیل کنند کاری انقلابی بزرگ کرده اند و این افتخاری برای خط امام (ره) و البته رهبری خواهد بود. کسانی که امام (ره) و رهبری را مشی خود مطرح کردند و کشور را ویرانه کردند و غارت های میلیارد دلاری از این کشور کردند چه افتخاری برای امام (ره) رهبری دارند آنان جایگاه هایی از جمله "عمار یاسر"، "مالک اشتر" و یا رجایی بودن را با اعمال خود به افتضاح کشیدند، آنان چه افتخاری برای این انقلاب کسب کردند؟

این که فرموده اید "امروز به روحانیت می گویند تو که تخصص نداری در مسائل اقتصادی و سیاسی چرا حرف می زنی؟ برو دنبال درس حوزه." به نظر شما چه اشکالی دارد، که فردی به شما که به امری تخصص ندارید، بگوید صحنه را برای متخصصین امر خالی کنید. مگر شما برای خود حق حضور در هر حوزه یی را قایلید؟! وقتی مامورین آتش نشانی به محل حادثه می آیند و همه مردم را از صحنه حادثه خارج می کنند و حتی هیچ سوالی از این که شما دکتری، پروفسوری، روحانی، کارگری، مالکی، مستاجری، ایرانی، خارجی و... نمی کنند، آیا کار خطایی می کنند؟!. خیر آقا! آتش نشانان بنا به تخصص خود می دانند که باید صحنه حادثه از همه خالی شود، حتی اگر مالک مکان آتش گرفته هم باشید باید صحنه را خالی کنی حتی اگر دغدغه مال خود را داشته باشی و حضورت را در آنجا واجب بدانی؛ ولی عقل و قانون این را می گوید که همه صحنه را به متخصص آن واگذار کنند تا به کار خود برسند.

آقای مصباح! مثلا چه اشکالی دارد اگر چنانچه شما خود را در منش و در تفکر با شهید مطهری نامتجانس می بینی، خود این صحنه را برای کسانی که به او شبیه ترند خالی کنید و اعلام کنید بنده مثل مطهری فکر نمی کنم، و من برای مخالف چنین جایگاهی که مطهری قایل بود قایل نیستم، و من جای او نیستم. چه اشکالی دارد آقای مصباح؟ این امر چرا شما را باید ناراحت کند؟! مگر فقط روحانیت است که صاحب این انقلاب و کشور است؟! که حتی اگر هم باشد، بهتر است کار ملک خود را در هر شرایطی به متخصصین امر بسپارد؛ تا کار ملک داری پیش برود.

آقای مصباح! افتضاح مدیریتی که مریدان شما در هشت سال گذشته در ضایع کردن امکانات این کشور مرتکب شدند،  در صورتی که ادامه می یافت خطر این می رفت که این گفته آقای شاه و امثالهم که"این آخوندها ... نمی فهمند سیاست یعنی چه و ما (در) چه دنیایی (قرار) داریم." تعبیر شود به حقیقت بپیوندد و ناکارآمدی سیستم حکومتی و مدیریتی که بر حکومت ولی فقیه استوار است، محقق شود. سیستمی که در قلع و قمع بزرگان انقلاب و کشور در عرصه علم و سیاست و فرهنگ مقتدرانه و مبسوط والید عمل کرد و سرمایه های ذی قیمتی بر باد رفت. آقای مصباح! خداوند به هیچ بنده یی از بندگانش تضمین نداده است که خوب عمل نکند، کمک کند و از گردنه ها عبورش دهد، پس اگر درست عمل نکنیم، شاید حرف شاه هم نزد نظارت کنندگان اثبات شود.

شما فرموده اید "جهاد اقتصادی، نوعی جنگ نرم به حساب می آید که خطرش بیش از جنگ سخت است؛"  ولی این دولت به جنگ همان جنگ اقتصادی دشمن رفته است که مریدان شما در روشن شدن آتش آن کم هم موثر نبودند و با سخنان نابجای خود هم این آتش را گاها افروختند و هم بر آتشِ افروخته دشمنان، با موضع گیری های نابجای خود دمیدند.

شما از "زمان پیامبر(ص)" و "تحریم اقتصادی" مشرکین و "از آن اهانت‌هایی که به پیامبر(ص) روا" داشته شد سخن گفتید و از شرایط  "شعب ابی طالب" و شرایط بسیار سخت مسلمانان گفته اید؛ ولی این نکته را از قلم انداخته اید که پیامبر اکرم (ص) در عین جنگ اقتصادی با مشرکین به جنگ داخلی در بین انقلابیون و مبارزین خود مشغول نبود و مسلمانان یک تنه و با وحدت و با تمام نیرو به مقابله با جنگ اقتصادی کفار رفتند و خداوند هم نصرتی را بر آنان نازل کرد، که هیچ مومنی فکرش را هم نمی کرد؛ ولی در این کشور اکنون چند سالی است که جبهه داخلی سرگرم فتنه یی شده که تمامی ندارد و به صورت ادامه دار بر طبل جنگ داخلی بین مسلمانان و انقلابیون در کشور کوبیده می شود، آیا در چنین شرایطی می توان از مقابله همه جانبه با دشمن سخن گفت؛ بهتر است، شما اهل سیاست، جنگ های داخلی خود را تمام کنید و سپس از جنگ با دشمن سخن بگویید و سیره نبی مکرم اسلام را زنده کنید.

اگر به سازش هسته ای اخیر همچون صلح حدیبیه هم نگاه کنیم، آن خود نوعی جنگ دیگر بود که به فتح مکه انجامید، پس اجازه دهید کار پیش رفته و از نا امید سازی جبهه داخل خود داری کنید که "زهی خیال باطل" نیست و خداوند بعد از صلح حدیبیه فتح مکه را ارزانی داشت.

آقای مصباح شما فرموده اید "بلاها کمک می کند مردم گریه و زاری کنند و به طرف خدا بروند؛" البته شما از ما شاید بهتر بدانید ولی واضح ها را تکرار می کنم؛ آیا بهتر نیست با کارآمدی، پیشرفت و تامین سعادت دنیوی، مردم را به اسلام و خدا فراخواند؛ تا این که درد و رنج آنان را به خدا نزدیک کند و نظرشان را به سوی خدا جلب کند؟!. این انسان نشان داده که اگر معرفت داشته باشد در هر شرایطی از خداوند غافل نخواهد شد، مگر سلیمان نبی (ع) در اوج قدرت و برخورداری از خداوند دور شد؟ باید انسان به خداوند آگاهی یافته و با معرفت او را بپرستد که این پرستیدن مفید و ارزشمند است و گرنه شادی هر نامسلمانی هم ناخوداگاه در هنگامه رنج و خطر رو به آسمان کند که این رو کردن تکوینی است و در ذات اوست و اگرچه ارزشمند است ولی هرگز به درجه مراجعه ناشی از معرفت نمی رسد.

شما از قساوت قلب رقیبان سیاسی اتان گفته اید ولی آن روز که مریدان شما به قلع و قمع نیروهای انقلاب با نام های مختلف مشغول بودند؛ شمایِ رقیق القلب کجا بودید؟!. شما که قسی القلب نیستید چرا نشستید و نگاه کردید مرید شما ادارات، دانشگاه ها و ... را از هر رقیب دگر اندیشی پاک سازی کرد. حتی به امامان جمعه هم رحم نشد و آنان را برکنار و کسان دیگری که نه در جنگ و نه در انقلاب دیده نشده بودند، جایگزین آنان کردند. شما که قساوت قلب ندارید، کجا بودید وقتی که اهل علم این کشور به خاطر اعتقادات خود باید در کشور خود جایی نداشته و به کشورهای دیگر پناه گیرند و در آنجا از اسلام و علم خود بگویند و تدریس کنند. شما که مطهری دوران هستید و قسی القلب نیستید، چگونه می توانید تحمل کنید که شرایطی برای اهل علم و اندیشه شیعه در محیط علم کشور شیعه نباشد و یک آخوند یا اندیشمند شیعه ایرانی نتواند در دانشگاه یا حوزه این کشور شیعه بماند و تدریس کند؟! و چراهای دیگر. شاید شما رقیق القلبی را فقط در قبال هم فکران خود می پسندید؟!.

آقای مصباح شما گفته اید " آنهایی که قسی‌القلب هستند می گویند شما را چه کار به این کارها؟ شما را چه به اقتصاد و سیاست؟ بی سوادها." این را از قساوت قلب ندانید که فردی به شما بگوید که شما که متخصص اقتصاد نیستید، در زمینه یی که تخصص ندارید سخن نگویید این اصلا به قساوت قلب ربطی ندارد و به بی عدالتی مربوط است که مریدان شما در بی عدالتی به کسانی که مثل آنها فکر نمی کردند در هشت سال گذشته سنگ تمام گذاشتند و بسیاری را ظالمانه از حقوق خود محروم کردند از یاران خمینی کبیر (ره) به تعداد زیاد از بزرگ و کوچک درو کردند و آن روز رقیق القلبی همچون شما دم برنیاوردید و خط "اشدا" بودن دادید و این شد که اکنون است.

 در آخر باید به تمام سیاست ورزان همچون شما توصیه کنم که هنگامی می خواهید رقبای سیاسی خود را بنوازید، ابتدا پوستین اسلام و انقلاب و رهبری را از تن بیرون کنید و سپس به انتقام کشی های سیاسی خود اقدام کنید تا اگر در این تلاش خسارتی هم وارد کردید، متوجه اسلام و انقلاب نشود. این که خود را وارث انقلاب بدانید و به آن این گونه خسارت بزنیم نشانه بدی است.

+ نوشته شده در جمعه هجدهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 16:58 شماره پست: 396

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در درهای نیم لا، طعمه هایی وسوسه ...
حکومت وحشی بشار اسد با زنان زندانی چه کرده است؟ ویدئو مربوط به لحظه آزادسازی زنان از زندان صیدنایا...
- یک نظز اضافه کرد در ابلاغ لایحه حجاب و عفاف، و قرا...
پزشکیان: حاکم با دستور نمی‌تواند کسی را هدایت کنیم/ با امر و نهی هم نمی‌شود جامعه را هدایت کرد. با ...