مادر ای پناه هر فرزند - متنعم باش به نعمت خداوند

مادر جان نمی دانم در چه حالی هستی و از تو سال هاست بی خبرم. بی خبری دردناک فرزندی مادر از دست داده. تو نوری فراگیر در زندگی ما بودی که سال ها همچون ماهی ایی غرق در نور وجودت از معنی وجودت بی خبر بودم. الان سال هاست که تو را در کنار خود ندارم اما هر چه می گذرد به عمق نداشتنت بیشتر پی می بردم. خلا وجودت را در زندگی خود حس می کنم. بر یتیمی خود گریه ام می گیرد به وقت بی داد پناهگاهمان بودی. تحمل نداشتنت در دنیایی از مشکلات سخت است. تو نخ تسبیح زندگی همه ما بودی. بی تو بابا هم سردگردان و حیران شده است. او که در نبود تو وضعش از ما هم بدتر است. فریاد نداشتنت را بلند سر می دهد ولی فریادش همچون فریادی است که در کوه اکو می شود و به سوی خودش بر می گردد. می گویند بهشت زیرپای مادران است گوارایت باد اما ما چه کنیم. بعد از تو تکیه گاهمان را از دست دادیم. به وقت مشکلات نمی دانم که از که مدد جویم که واسطه ای مناسب برایم با خدا شود و سفارشم را به ذات دوالجلال بکند. مادرجان تو از این دنیا راحت شدی ولی راحتی از ما گرفته شد.

خدایا از نداشتن مادر و یتیمی خود به تو شکایت می بردم. خدایا دعایش را در حق ما مستجاب گردان دلش را نسبت به کاستی هایی که نسبت به او روا داشتیم نسبت به ما نرم گردان. خدایا به قصور خود نسبت به او اعتراف داشته و درخواست یاری دارم. خدایا وجود شریفش را در نعمات خود غرق فرما. او را با صالحان و ابرار محشور فرما. خدایا از این نعمت اعطایی کمال تشکر را دارم 

+ نوشته شده در سه شنبه پنجم دی ۱۳۹۱ ساعت 12:46 شماره پست: 223

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.