روش تاثیر گذاری دانشجویان روی سناتورهای ایالتی امریکا
  •  

04 تیر 1398
Author :  
دیدار شاه و کارتر

با توجه به شرایط پیش آمده در روابط ایران و امریکا و طبل شوم جنگ که بین دو کشور در حال نواختن است، در حالی که اگر جنگ در گیرد، دیگر چندان ربطی به حاکمیت کشورها ندارد، و ویرانی آن را همه خواهند چشید، لذا در راستای شعار "نه به جنگ"، بهتر است ایرانیان مقیم امریکا برای دور کردن شرایط جنگی و خطر از کیان ایران و ایرانیان، عفریت جنگ که دیگر خوب و بد نمی شناسد، هر چه در توان دارند بکار گیرند، همانگونه که جوانان دوره انقلاب از هر امکانی استفاده می کردند و مرتب روش های مختلف را امتحان می کردند، تا به هدف خود برسند؛ خاطراتی که در پایین می آید، می تواند نشانگر بخشی از این اقدامات باشد، که در راستای منافع ایران و ایرانیان در آن روزها در جریان بود، اکنون نیز این روش ها می تواند مد نظر ایرانیان مقیم امریکا و کانادا قرار گیرد، تا بتوان ابتکار عمل را از جنگ طلبان دو طرف خارج کرد.

خاطراتی که ذیلا می آید، برگرفته از مصاحبه با یکی از دانشجویان ایرانی عضو "انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی امریکا کانادا" است که به چگونگی مبارزه با رژیم شاه از طریق تاثیر گذاری بر سیستم رای گیری امریکا در ایالت های مختلف اشاره دارد، خاطراتی از حوادث و بازیگران قیام سال های 1356 تا 1357، دو سالی که قیام مردم ایران آغاز شد و شدت گرفت و بدنبال آن به سقوط سلسله پهلوی انجامید، این خاطرات در تاریخ 1 تیر 1398 روایت شده است:

"من در سیاتل امریکا، در منزل خانم سن و سال داری به نام کاترین لی (K.Lee) اتاقی را به مبلغ ماهانه 60 دلار اجاره کرده بودم، اجداد این خانم اهل اسکاتلند در انگلستان، که به امریکا مهاجرت کرده بودند، او یک رادیو بزرگ قدیمی داشت و همیشه اخبار جهان را از طریق خبرگزاری BBC دنبال می کرد.

انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی امریکا - کانادا هر سال شب عید که می شد، یک عکس بزرگ از آقای خمینی، که تقویم سال جدید روی آن چاپ شده بود، را برای ما می فرستاد، و من آن را بر دیوار هال همین منزل نصب کرده بودم، اگرچه این خانم امریکایی آقای خمینی را نمی شناخت ولی با عصای خود به او اشاره می کرد و می گفت "او مرد خوبی هست (He is a nice man)"، ایشان این نظر را از روی چهره و تصویر آقای خمینی، و توضیحاتی که من به او در خصوص آقای خمینی داده بودم، می داد، و شناخت خاصی از آقای خمینی نداشت.

خدا می داند که این خانم با اصل و نصب انگلیسی چقدر انسان مودب و با فهم و کمالی بود، به عنوان مثال یخچال ما مشترک بود و او می دانست که ما با گوشت خوک مساله داریم، من را صدا می کرد می گفت، ببین من این گوشت های خود را اینجا و در این طرف یخچال گذاشتم، تا با مواد غذایی شما ارتباطی نداشته باشد، با این که صاحب خانه بود و وسایل خانه هم متعلق به ایشان بود، تا این حد مراعات من دانشجوی خارجی و میهمان خود را می کرد؛

او یک دختری داشت که در تونس شوهر داده بود، و دخترش برای او از شمال افریقا یک قالیچه دستباف فرستاده بود، و من که با فرهنگ قالی و... آشنا بودم، مرتب به این فکر می کردم که ممکن است این قالیچه در وسط اطاق، برای این خانم پیر مشکل ساز شود، و به ایشان تذکر می دادم که مواظب باشد که پایش به این قالیچه گیر نکند، و موجب حادثه برای او نشود، ولی متاسفانه همین اتفاق هم افتاد و همان که پیش بینی می کردم شد،

 یک بار وقتی از دانشگاه به منزل برگشتم، دیدم که زمین خورده و کتف ایشان شکسته است، فورا پسرش گُردون را که صاحب دو فرزند بود و سه منزل آنطرف تر، منزل داشتند را خبر کردم و او را با کمک پسرش به بیمارستان دانشگاه بردیم و تحت درمان قرار دادیم،

ولی بخشی از پول بیمه درمان که سهم بیمار بود را نداشت که بپردازد، چیزی حدود 150 دلار، من به او پیشنهاد دادم که این پول را از من قرض بگیرد، ولی او قبول نمی کرد، که همینطوری و بی دلیل از من پول بگیرد، و گفت شما قبول کن که دستگاه تایپ من را برداری، تا من به عنوان ما به ازای آن، این پول را قبول کنم. واقعا انسان هایی با معرفت و با خصوصیات بارز انسانی بودند، و رعایت همه چیز را می کردند، مسلمانی آنجاست، و مسلمانی هم در واقع همین است.

این خانم با اینکه بازنشسته و پیر بود، خیلی سرزنده و فعال بودند، روزی 7 الی 8 جلسه در نشست های مختلف مذهبی، اجتماعی، سیاسی و... مربوط به جامعه امریکا و جمع های خانم ها در سیاتل شرکت می کرد،

انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی امریکا - کانادا کارت پستال هایی را چاپ و آماده کرده بود و برای ما (اعضای انجمن) در هر ایالتی ارسال کرد، تا ما آن را به مقصد برسانیم، از این کارت ها حدود 300 الی 400 عدد سهم ایالت واشنگتن و شهر ما سیاتل بود، این کارت ها با متنی از سوی رای دهندگان امریکایی، خطاب سناتور همان ایالت چاپ و توزیع شده بود،

هر ایالت امریکا دو سناتور داشت، که روی این کارت ها از قول طرفداران و رای دهندگانش، خطاب به این سناتور ها نوشته بود که "دیگر از شاه ایران پشتیبانی نکنید،" مدیریت انجمن اسلامی به ما گفته بود که اینها را به رای دهندگان همان ایالت بدهید تا آنرا به دست این سناتورها در همان ایالت خود برسانند؛ ما باید این کارت ها را به دست افرادی در بین امریکایی ها می سپردیم که خود رای دهنده باشند، و این رای دهندگان هم معمولا در هر ایالت مشخص هستند.

همانطور هم شد و من 30 الی 40 کارتی را که سهم من برای پخش کردن این کارت ها می شد، را به دست کسانی رساندم که اهل رای دادن باشند، جوانان امریکایی که ما در دانشگاه می دیدیم، اهل رای دادن نبودند، و رای دهندگان معمولا همین پیرزنان و پیرمردها و... بودند.

خانم کاترین که این کارت ها را در دست من دید، گفت بده به من، همین امروز این ها را برای شما پخش می کنم تا رای دهندگان برای سناتور ایالت ارسال کنند. و همین کار را هم کرد."

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.