مسیح! تو را هم به پای آنچه حق می پنداشتند، جوانمرگ کردند
  •  

31 مرداد 1398
Author :  
مسیح بزرگ بر داری از جهل و خود حق مطلق پنداری آویزان شد

عیسی کوچک من! جوانه نو رسته! مسیح بزرگ! تو را هم مثل خیلی از جوانان برجسته دیگری که به اصلاح آمدند، حرفی نو زدند، طرحی غیر از آنچه مسلط است، خواستند در اندازند، به سان جوانمرگان دیگری که می شناسم، [1] در سن نو رستگان جوانی، پیران مسلط سیطره زده بر سرنوشت قوم، به دار زدند، و جوانمرگت کردند؛ چرا؟ چون با مبناهای فکری جامعه ایی که خود شکلش داده بودند، همخوانی و همراهی نداشتی، آنی را که آنان بودند، نبودی، قبول نداشتی و چنین مخالفتی را ابراز کردی و...

و آنان بلافاصله خود را بسان محور و خط کش حق به میان کشیده، تو را بدان متراژ کردند، از خط کش خود منحرفت یافته، رگ های گردن های غرق شده در دنیای شان، بر شکسته شدن دیوارهایی ظلم و انحرافی که بر آن متفق بودند، بلند شد، و در یک کینه تجمیع شده، متمرکز گشت، و تو را به داری صلیب گونه کشیدند، که قصه شهادت تو توسط دستان ناپاک آنان، خود مرثیه ایی است تاریخی که آزادگان و آزادمردان از این صحنه ها بسیار دیده اند؛

تاریخ تکرار مکرر این مصیبت است، تو را که چون مثل دیگران مسلط شده بر جامعه، فکر نمی کردی، در این سن و سال 30 الی 33 سال، که از بهار جوشش معجزه وار تو گذشته بود، جوانمرگ کردند، تا نشان دهند که نخواهند گذاشت نهال آزادی و رهایی، در کنار درختان پیر و فرتوت و کج و موج و بی ثمر افکار عقب مانده و اما مستقر شان رشد کرده و پا گیرد.

مسیحا! گرچه تو در چشم برخی خدایی، در چشم برخی پیامبر، و اما در چشم من تو رسول آفتاب طلوع کرده ی آزادی هستی، تو ندا دهنده نور، رهایی، جوانه زدن، جوشیدن، مهر ورزیدن، اصلاح، التیام، بخشش، مهر، تسامح و تساهل و... و در یک کلام تو نماینده حُسن هستی؛ و در شهادت تو در قربانگاه خیانت همکیشانت، به حتم خواهی گفت : "چون دوست، دشمن است، شکایت کجا برم؟!" چرا که آنان مدعی مرزداری معارف آسمان بودند، و تو نیز خود را نماینده و رسول آسمان می دانستی؛

 [1] - شهاب الدین یحیی سهروردی 38 سالگی (549 تا 587 ه.ق) به شهادت رسید، مسیح 30 سالگی (30 الی 33 میلادی)، روزبه پور دادویه (معروف به ابو محمد عبدالله ابن مقفع) 38 سالگی (104 تا 142 ه.ق)، دکتر سید حسین فاطمی 37 سالگی (1296 تا 1333 ه.ش)، عین‌القضات همدانی (عبدالله بن محمد بن علی میانجی همدانی ۵۲۵ –۴۹۲ ه.ق) در 33 سالگی چون مسیح در مدرسه علمیه ایی که در همدان درس خوانده بود صبحگاهان که همه در خواب بودند به دار آویخته شد، جهانگیرخان صوراسرافیل 1287 تا 1326 ه.ق) روزنامه نگار و فعال مشروطه خواه که توسط استبداد قجری و با همکاری روس های متجاوز و مداخله گر در 39 سالگی در باغ شاه به شهادت رسید، و... اما مگر می توان بر این موج زنجیر زد.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (3)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

باید دست هرکس که می خواهد گفت و گو کند فشرد/ جایز نیست با کسی که با ما نمیجنگد بجنگیم
آیت الله مصطفی محقق داماد
اکنون صدای فرزندان یتیمی را می‌شنویم که پدرانشان را می‌کشند و صدای ناله بیوه‌زنانی را می‌شنویم که شوهرانشان را سر می‌برند. زمانه ما زمانه عجیبی است و در این زمان سخن از سهروردی می‌گوییم. اگر به تاریخ مراجعه کنیم می‌بینیم که تفکرات و جریانات تکفیری چقدر کشته و خون داده است و ریشه این تکفیر به چه چیزی برمی‌گردد.
ریشه تکفیر به پیروان ادیان الهی برمی‌گردد که متهم هستند جامعه بشری را تقسیم به مومن و کافر کردند و این تقسیم‌بندی منشأ خونریزی شده است. جام شوکران سقراط به دست کسانی به او داده شد که می‌گفتند سقراط کافر است و او هم براساس تبعیت از قانون شوکران را نوشید و تاریخ را در سوگ دانایی بزرگ نشاند.
در تاریخ اسلام نیز از همان روزهای آغازین چنین موضوعی مطرح شده است اما در زمان رسول‌الله کسی تکفیر نشد البته قدرت دینی از آنجا که خودش را مفسر رسمی دین می‌داند با هر تفسیری که مخالف آن باشد می‌تواند او را محکوم کند.
شیخ اشراق یکی از قربانیان تکفیر است. سهروردی فقیه، فیلسوف و حکیمی بزرگ بود و کتاب «التنقیحات فی اصول الفقه» را تالیف کرد که در دانشگاه ریاض روی آن تحقیق شده است و جالب است که فردی که او را بالاترین حکیم، فیلسوف، اسلام‌شناس و فقیه می‌داند عده‌ای او را زندیق و کافر و برخی دیگر او را بلندمرتبه می‌داند.
جوزی نقل می‌کند زمانی که به حلب رفتم تا درس بخوانم دیدم که اهل حلب درباره سهروردی گوناگون سخن می‌گویند و هرکس از نظر خودش درباره او صحبت می‌کنند عده‌ای او را کافر می‌دانند و عده‌ای هم معتقدند که کرامات آسمانی دارد.
آورده‌اند که نامه‌ای حسودان به صلاح‌الدین نوشتند که سهروردی فرزندش را از راه منحرف کرده و از او خواستند که جلوی فرزندش را بگیرند گفته شده زمانی که سهروردی را به محکمه آوردند قاضی از او پرسید می‌گویند تو در تصانیف خود نوشته‌ای خدا قادر است پیامبر دیگری را بیافریند شیخ با صراحت گفت: آری نوشته‌ام. قاضی گفت این امر محال است و سهروردی جمله‌ای گفت و ساکت شد.
با این مضمون که مگر نه اینکه خدا قادر بر همه امور است و این امر ممکن است قاضی ساکت شد و رأی به تکفیر سهروردی داد. حال اینکه حرف سهروردی از این جهت که امکان عقلی آفریدن پیامبری دیگر غیر از امکان وقوع آن صحیح است اما قاضی محکمه به‌دلیل فشارهای بیرونی و درونی قادر به درک این واقعیت نبود.
حال سوال این است که چرا سهروردی علی‌رغم دانشی که داشت از خودش دفاع محکمی نکرد. من معتقدم سهروردی عمق فاجعه را دریافته بود و فهمیده بود که تمسک متهم برای دفاع به استدلال در محکمه معنا ندارد که دادرسی عادلانه برقرار باشد چرا که شرط دادرسی عادلانه این است که دادرس آزاد از هرنوع فشاری باشد و این شامل فشارهای بیرونی اعم از دستورات از بالا و فشارهای درونی شامل دگماتیسم ناشی از کج‌فهمی‌های دینی و کج‌اندیشی‌های حزبی است.
منشأ تکفیر ناشی از تقسیم‌بندی انسان‌ها به کافر و مومن است. من به‌عنوان یک طلبه 72 ساله که عمری راه به پژوهش در این عرصه مشغول بودم می‌گویم که باید این تقسیم‌بندی را کنار بگذاریم و تقسیم‌بندی جدید انسان‌ها را به مسالم و محارب مطرح کنیم. بدین‌معنی که هرکس که صلح‌دوست و ساتور به‌دست نیست و می‌خواهد گفت‌وگو کند دست او را بفشاریم و روی او را ببوسیم چرا که حکم قرآن‌کریم و آیاتش این است و ما جایز نیست با کسی که با ما نمیجنگد بجنگیم.
جمهوری اسلامی ایران نیز نخستین کاری که می‌کند این است که باید روی این موضوع فکر کند و این را نظریه شیعه پیرو ائمه‌اطهار اعلام کند و از این طریق تفاوت خودش را با داعش بیان کند. تکفیر ناشی از این تقسیم‌بندی است و اگر آن را اصلاح کنیم و اسلام را داخل شدن سلام به سین یعنی آرامش، صلح، دوستی، عشق و محبت بدانیم مسائلمان حل خواهد شد.{برگرفته از کانال سخنرانی ها/ تیتر انتخاب صبح ما}
صبح_ما
@sobhema_ir

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

تکفیر تفکیر
ماه قبل آیت الله سید کمال حیدری گفتگویی با شبکه العراقیه داشت با موضوع دین و سکولاریسم. این برنامه در شش قسمت بتدریج منتشر شد.
در قسمت پنجم این برنامه، مجری گفتگو را به مساله اختلافات درون‌دینی می‌کشاند و این سوال بنیادین که چرا این اختلافات منجر به تکفیر و ریخته شدن خون می‌گردد. آیت الله حیدری هم نگاهش را به مساله تکفیر بیان می‌کند و اینکه تکفیر محصور در اهل سنت نبوده و در میان علمای شیعه هم مساله تکفیر وجود داشته است. بعد هم مستندات سخنان‌شان را مطرح می‌کنند و در ادامه هم می‌گویند که علمای متاخر شیعه قائل به تکفیر باطنی اهل سنت شده‌اند یعنی اینکه اهل سنت در این دنیا و ظاهرا مسلمان هستند اما در باطن و آخرت مسلمان نیستند. ایشان به همین استناد در جایی از گفتگو مدعی می‌شوند که همه علمای شیعه قائل به تکفیر اقلا باطنی اهل سنت هستند. ضمنا هم مساله تکفیر را در میان اهل سنت بیان می‌کنند. انتشار این گفتگو باعث می‌شود جناب آیت الله اراکی استاد حوزه و ریاست سابق مجمع جهانی تقریب مذاهب بیانیه‌ای منتشر کنند و نسبت به این سخنان آیت الله حیدری شدیدا واکنش نشان دهند. واکنشی که حاوی این تعابیر در مورد آیت الله حیدری است:
"بدعت‌گزار"، "دروغ‌گو"، "فاسق"، "شیاد"، "دجال" (در متن اولیه منتشره بخط خود ایشان موجود است اما بعدا در سایت ایشان حذف شده) و قرار گرفته "در دام سازمان‌های اطلاعاتی استکبار جهانی و سه‌گانه‌ی طغیانگر وهابی ـ صهیونیستی ـ غربی". در پایان هم آیت الله اراکی خطاب به جوانان مومن گفته‌اند که باید لباس از تن ایشان بکَنند و به او توهین کنند که البته باز این تعبیر کندن لباس را بعدتر در سایت رسمی آیت الله اراکی اصلاح کرده‌اند که خب در تصویر منتشره از متن عربی خود ایشان کماکان موجود است. طبعا در این مجال جای نقد علمی مباحث مطروحه نیست لکن قطعا جای اظهار تاسف از حاکمیت چنین منطق و اخلاقی در میان علما وجود دارد. باطل‌ترین سخنان را هم که از نظر ما کسی بگوید، آیا صدور متنی حاوی تعابیر فوق علیه او و تحریک جوانان برای تعرض به او توجیه دارد؟ آن هم از بزرگ‌واری که سابقه ریاست بر مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی را بر عهده دارد؟ مگر اساسا تقریب و وحدت بدون تحمل شنیدن سخنان دیگران محقق می‌شود؟ مگر تقریب و وحدت با انگ‌زنی به دیگرانی که بر خلاف ما می‌اندیشند ممکن است؟
اصلا فکر کنیم این حرف‌ها از زبان یک غیرشیعی درآمده؛ جوابش دجال خطاب کردنش است؟ حوزه اگر قرار است مسیر تمدن‌سازی گردد، چاره‌ای جز کنارگذاشتن منطق فوق علیه حرف‌های مخالف را ندارد؛ منطقی که تکفیر تفکیر است.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

اين گروهي كه نو رســــيدستند عشوه جاه و زر خريدســــــتند

سر باغ و دل و زمين دارند كِي سرِ شرع و عقل و دين دارند

همه در علم ســـــــــــامری دارند از برون موسی، ازدرون مــــارند

از ره شرع و شرط برگشته تشنه خون يكديگر گشته

پس روان كرده از هوا قِرقِر كين فلان ملحد آن فلان كافر

همه زشــــــــــتانِ آيـــــــنه‌ دشمن همه خفاش چشمه روشن

نيست اينجا چو مر خرد را برگ مرگ بِهْ با چنين حريفان، مرگ

(رساله سه اصل، ص ۷۴-۷۵) حکیم ملاصدرای شیرازی

مصطفوی
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
در پس هر وضعیت جنگی یک دولت آسیب‌دیده را می‌توان رصد کرد امین بزرگیان تمایز روشنی وجود دارد بین «ج...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
مسئله‌ی پیچیده‌ی جمهوری اسلامی و اسرائيل.. یادداشتی از تقی رحمانی اسرائیل خود را قویترین ارتش منطق...