پیامبری با گوش های باز، دلی صبور پر از حوصله
  •  

28 تیر 1403
Author :  

 

ما مردمان گرفتار به راه های بن بستیم،

خسته از دیوارها، خسته از کفتارها، چشم ها به افق خیره شده،

گذشته ایم ز گردنه های سَخت عُبور،

با پای زخمی و ناخن های سیاه شده،

ما راهور راه های دور شدیم، به سنگلاخ زندگی،

هر کوره ره سَنجیده ایم بارها به دَغدغه،

هر دم به انحراف شدیم و نیافتیم راه خویش،

تا یافتیم ره به زندگی، با دلی پر از دلهره،

نی راهبری بود، نی پیامی ز آسمان،

ما با ستارگان شب همقدمیم، درین سکوت پر از همهمه،

ما با زمین خو گرفته ایم، روز و شب،

ما راهدان زمینیم، کُنون، بی دغدغه،

ما با زمین آشناتریم، تا به آسمان،

ما خوشتریم با زمینِ سفتُ پُر از زلزله،

ما را به آسمان چه کار، که زمین بستر ماست،

ما خسته ی راهیم، غرق گُذاریم به تَفرقه،

گوشی فِرست تا که کُنم شرح، قصه را،

اینبار پیامبری با گوش های حریص و باز، و دلی صَبور و پر از حوصله،

شمشیر گشاده از کمر، بازوان باز به استقبالِ "دیگران"،

از خون گذر کند، دلی پر از شورِ شنیدن به وسواس و وسوسه،

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (1)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

گروس عبدالملکيان : و امروز آن قدر شفافيم که قاتلانِ درونمان پيداست و درياي شهرمان چنان خسته ست که عنکبوت بر موج هايش تار مي بندد کاش کسي اين مارها را عصا کند و کاش آن که استخوان هايم را مي جويد شعرهايم را از بر نبود زنبورها را مجبور کرده ايم از گل هاي سمي عسل بياورند و گنجشکي که سال ها بر سيم برق نشسته از شاخه ى درخت مي ترسد با من بگو چگونه بخندم وقتي که دور لب هايم را مين گذاري کرده اند * ما کاشفان کوچه هاي بن بستيم حرف هاي خسته اي داريم اين بار پيامبري بفرست که تنها گوش کند

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در شهید سید محسن مصطفوی درقاب آ...
نازنین مردان با صفا و بی ریا و مخلص
- یک نظز اضافه کرد در شهید سید محسن مصطفوی درقاب آ...
روح همه شهدا شاد