تبار و تیره ما رفت به باد، زین سفاهت ها
  •  

15 خرداد 1400
Author :  

به غم شدیم غرق و، ز یاد شد، رسم میگساری ها           می شرابگین که نه، می ناب غمگساری ها

هوا، هوای می است و، زمانه، زمانه ی گلعذاری ها        رهی به باغدان می بینی؟!، زین هوای غمگساری ها

به دره ها گذر و، شاخسار نظر و، ببین تباهی ها                   به نزد کاردان مانده؟! جز نوا و نوحه گری ها

خلوص عشق بَرَد ز دیده، رسم حساب گری ها               بُوَد به راه مَست، جُز اندوه، بعد از این خماری ها؟!

رهی بِجوی زین سایه ی سنگین خسروانی ها             که خسروان همه جمعند به غارت، و هم طفیلی ها

حماسه ها همه از یاد برفت در این جدایی ها                  رجز شده خود حماسه، به نزد رجاله، رنگین ها   

شه است و، شهنامه و، حکایت شهینی ها                      شهادتم هنر است به میدان، بدین خباثت ها

شدیم هلاک در کلمات، گیر در حدیث کردن ها              تبار و تیره ما رفت به باد، زین سفاهت ها

کُشَد غصه و درد، دلم را، ز رسم نخبه کشی ها                   ز بابک و، مازیار و، همت، به دست افشین ها

کنون کِشم چهره به مضراب، ز جمع سودایی ها                    نوا فکنم به جمع، جمله بخت یاری ها

کجاست بخت دل انگیز، به وقت نیستِ تیسپونی ها      به دجله گشته حجله بر آنان، زآن خیانت درباری ها

خزان ز آشیان برفکند، بنیان عشق و یادگاری ها              ز آن دمی که شد عشق، مدهوش شهسواری ها

به باشتین و مسجد سبزاور، خجسته باد خیانت ها!            که شد به دار هر چه در او بود، ز سربداری ها

چه راز و رمز در این است، کجاست راز داری ها         که هرکه خورد غم ما، شکم سفره گشت، به هارها

وزآن دمی که شدند حلاج و عین القضات به دارها     برفت جمله عشق ز دست و، گم شدست کامرانی ها

معاشران همه سنگ به دست، سماع کنان به شادی ها         به وقت کشتن یاران، تلو تلو خوران به دارها

روم به گوشه ی خلوت، کشم به ضجه نوا ها                 که بر مدار عشق و مرحمت، نبود این اجحاف ها

نظم نوشته ایی به تاریخ دوشنبه 16 فروردین 1400

این نظم نوشته را با الهام از این غزل دوست شاعرم، جناب علی لطفی تالکانی نبشته ام

 

 

      

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
0 Comment 1216 Views
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
سنگ بسته و سگ رها کردند اینکه حرام و حلال شرع کدام است و به فرمایش مقام معظم رهبری چه نسبتی با حرام...
- یک نظز اضافه کرد در زندگان مرده، قورباغه پز شدن، و...
در کشوری که فسادبزرگ چای دبش را "فسادنمایی" می نامید، می‌شود دم از عدالت زد؟ روزنامه جمهوری اسلامی...