مطالب نویسنده

نجوایی از سر نیاز

مصطفوی 20 خرداد 1395 2074 کلیک ها

خدایا اگر به تو رو نکنیم به که رو کنیم. اگر از تو مدد نخواهیم از که بخواهیم. که بتواند گره گشایی کند در ردیف تو . چنین موجودی را بنده که تا به حال نه دیده ام و نه از وجودش چیزی شنیده ام که به بزرگی و مهر و عطوفت و کرم و قدرت و عزت و... به گرد تو برسد پس چرا باید به دیگری رجوع نمود؟!!! پس ای بی همتای رحیم فریاد رسی کن. ای مظهر قدرت مطلق قدرت نمایی کن که حقیران درگاهت هم از پس قلب های سیاه و زنگار زده خود ببینند که چگونه نقش می زنی زمانه را. نقش هایی که کورها و کرها را حتی توان پیش بینی آن را هم نمی توانند در خود ببینند.

خدایا نقش زندگی ما را در زمانه ای زدی که حجت خود را (عج) از چشم ها پنهان کردی که گرفتاران نتوانند دست نیاز و راهنمایی به او برند و راه از او جویند و دیدارش را آنقدر پیچیده و سخت کردی که به جز اندکی (که آنها هم اجازه فاش کردنش را ندارند) راه به این خانه ندارند. کاش ما هم در زمان پیامبر رحمتت (ص) اذن ورود به این دنیا را می گرفتیم تا بی واسطه از فیض حضور بهره می جستیم. این جاست که اکنون باید گفت "الهم نشکو فقد نبینا (ص)" باز جای خرسندی است که ما زمانی اندک خمینی کبیر (ره) را درک کردیم و توانستیم اشعه هایی از نور امامت (ع) و نبوت (ص) را در رفتار و کفتار و افکار ایشان ببنیم که اگر این نبود به صورت عینی چگونه می توانستیم تجسمی از رحمت للعالمین (ص) را حس کنیم. ولی همانگونه مهاجر و انصار را در اندک زمانی بعد از پیروزی از وجود پیامبرت (ص) محروم کردی (بلا تشبیه) او را هم هنوز جرعه ای نچشیده از ما گرفتی

این گرفتن ها فریاد درد را در دل انسان بر می انگیزد و ای خدای سبحان در عین احساس بی حقی و بندگی به ما حق بده که شکایت کنیم از آنچه نداده ای. اگر چه بسیار داده ای ولی آنچه گرفتی عظیم تر و وسیع تر است و غیر قابل اغماض. پس بگذار از تو به تو شکایت بریم. می دانم که تو هم از من شکایت بسیار داری و معترفم که این شکایت ها بجاست ولی تو هم از من قبول کن که می توانستی بسیار بدهی و ندادی و از آنجا که تنها دهنده ای پس تنها باید از تو شکایت کرد و بس. حال که وجودی واحدی پس شکر و شکایت را با هم باید بشنوی. اگر وجودی دوگانه بودی از وجود دهنده ات به وجود گیرنده ات شکایت می کردم ولی تو واحدی پس همانطور که به داده های بیشمارت شکر می گویم به نداده های بی شمارت نیز شکایت می برم اما به خودت.

 از سویی می دانم که تو داننده غیبی پس به داده هایت شکر و به نداده هایت نیز شکر که حتما حکمتی بوده است که ندادی. که اگر لایق و لازم بود می دادی و مثل ما خسیس نیستی. خدایا شکر که در راه سخن گفتن با خودت بین ما واسطه ای قرار ندادی و می توانیم با تو سخنی از سر نیاز بریم و دلی خالی کنیم که اگر واسطه گذاشته بودی معلوم نبود پیامی می رسید. 

+ نوشته شده در جمعه نوزدهم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 12:22 شماره پست: 168

خدایا چه نیازی به اقرار و تایید این بندگان بی مقدارت داری؟!!!

مصطفوی 20 خرداد 1395 1799 کلیک ها

 خداوند پنج بار در شبانه روز به صورت اجباری نماز را برای مومنین قرار داده و چندین بار به صورت دلبخواهی از آنان خواسته که رو به سوی او بایستند و او را عبادت نمایند در این نمازها ده ها بار باید گفت "سبحان الله" یعنی خداوندا تو از هر گونه پلیدی پاک و منزهی ولی این سوال برای انسان پیش می آید که خداوند چه نیازی به تایید این خصوصیت ذاتی اش را از زبان بندگان بی مقدار خود دارد؟

خداوندا تو خود ذاتا از هر گونه پلیدی و زشتی مبرایی واقعا چه ما به آن اقرار کنیم و چه نکنیم تو پاکی و منزه و بیش از اندازه برای بندگان بی مقدارت همچون بنده شخصیت قایل شده ای چنین اقراری داشته باشم. خدایا در عین کلی مشکل و داشتن انواع ناخالصی و ناپاکی جسمی و معنوی خجالت زده باید بگویم که این تنها تویی که پاک و منزهی و رجس و پلیدی از ساحت قدسیت به دور است. 

 

+ نوشته شده در سه شنبه دوازدهم مهر ۱۳۹۰ ساعت 15:7 شماره پست: 105

خداوندا عرق شرم بر پیشانیم می نیشند از این عبادتم

مصطفوی 20 خرداد 1395 1796 کلیک ها

رمضان (ماه اوج عبادت) به نیمه خود نزدیک می شود و گاهی به این عبادتی را که بنده انجام می دهم و به قولی آن را به خداوند متعال به عنوان نتیجه بندگی عرضه می دارم نگاه می کنم واقعا عرق شرم بر پیشانی ام می نشیند واقعا این چه طرز بندگی است و آیا این عبادت قابل ارایه به چنین بزرگی هست این همه نقصان که در آن است آیا لایق ارایه هست قبولی که پیش کشم. به عنوان مثال به همین نماز اشاره می کنم بعد از گذشتن از تشریفاتش همچون وضو و طهارت و... که معلوم نیست چگونه هم هست وارد خود نماز که می شوم ولی با گفتن تکبیر آغاز نماز تمام مسایل زندگی و دنیا مثل فیلم سینمایی جلوی چشمم رژه می روند و نمی فهمم که کی حمد را آغاز کرده و کی تمام شد انواع شک بین یک و دو - بین دو و سه - بین سه و چهار و حتی بین چهار و پنج و... به سراغم اغلب می آید و مثل یک متن از بر شده اذکار را می گویم و متوجه نمی شوم که چه گفتم (البته به جز اذکار دعای دست که درخواست است و اگاهانه انجام می شود) شما حال تصور کنید که با بزرگی در این دنیا ملاقات کرده اید و دارید با او صحبت می کنید حتی متنی که باید بگویید و مطرح کنید را از بر هم هستید و مشکلی و توپوقی هم نداری اما مخاطب که به شما گوش می دهد و مثل شما از صحنه دیدار پرت نیست می فهمد که شما اگرچه با او حرف می زنید اما چشم شما و ذهن شما مثلا به فرشی که زیر پای او افتاده است مشغول است می توانید تصور کنید چنین مخاطبی را چه می شود از متن مثلا زیبای شما خطاب به خودش خوشحال که نمی شود ناراحت هم خواهد شد زیرا می بیند که او را به نوعی سر کار گذاشته اید. در این خصوص به عنوان مثال به نمازم در مقابل خداوند اشاره می کنم که تداعی ذهنی داشته باشیم که این متاع وصله پینه داری را که به عنوان یک عبادت برای عرضه آورده ایم هم با بی رغبتی و حواس پرتی و ... همراه است و اینجاست که با این پیش فرض ها در مقابل خداوند انسان احساس شرم می کند که می داند خداوند چقدر عظمت دارد و... و این چنین او را در عبادتش مورد بی توجهی قرار می دهد.

بعضی مواقع می  کویم اگر دستور به انجام چنین عبادتی نبود این کار را نکنم بهتر است و این نماز را نخوانم بهتر است زیرا در صورت نخواندن حداقل بی ادبی و سرکار گذاشتن در کار مانیست و تنها عدم تمکین است. ولی حیف که نمی شود چنین فتوایی را داد و باید در هر حدی که داری ابراز عبودیت کنی و  در رفتن از آن نیز معنی ندارد.

پس در این جا فقط می توان گفت خدایا به این عبادت  تنها به عنوان یک رفع تکلیف  نگاه کن و اصلا به من توجه نکن و فقط بگو آمد و به چگونگی آمدن بنده ات نگاه نکن که کلاهم پس معرکه می افتد و جوابی در پیشگاه تو نخواهیم داشت. خدایا اقرار به این نقصان دارم و اعتراف می کنیم  اگر جسارتی از ناحیه این عبادت هست ولی قصدی از ناحیه عبد در کار نیست.

پس خدایا از نکرده هایمان در عبودیت تو که هیچ بر کرده هایمان در ماه عزیز ما را ببخش

و تنها بخشش به این بزرگی از تویی ممکن است و الهه ای دیگر متصور نمی تواند باشد.

 ای ارحم الراحمین

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۰ ساعت 16:41 شماره پست: 99

شهادت می دهم که :

مصطفوی 19 خرداد 1395 1854 کلیک ها

خداوندا به یکتایی ات شهادت می دهم و ایمان دارم که موجودی را در هستی نمی توان یافت که در خصوصیتی توان ایستادن در کنار تو را داشته باشد؛ و تو را همتایی نیست. تو در تمامی خصوصیاتت نمونه ای همچون خودت نداری و یکتایی ای خالق هستی. خداوندا شهادت می دهم که این جهان را قیامت و معادی قرار داده ای تا همه در پیشگاه تو حاضر شده و پاسخ رفتار و افکار خود را در این دنیا دریافت کنند و شهادت می دهم که برای ما راهنمایان متعددی از میان خود ما بر انگیخته ای که ما را به صراط حق و به سوی هدایت و سعادت رهنمون نمایند و نشانه های حق بر زمین همیشه حاضر خواهند بود و حجت را بر ما تمام خواهند کرد. خداوندا در مهر مهربانترینی، در شکوه با شکوه ترینی، در عظمت عظیم ترینی، در قدرت قدرتمند ترینی، در صفا با صفا ترینی، در عطوفت عطوف ترینی، در بزرگی بزرگ ترینی ، در علم عالم ترینی، در عدالت عادل ترینی، در خلق خالق ترینی، در جنگ جنگجو ترینی، در مکر مکار ترینی، در رحمت رحیم ترینی، در عقل عاقل ترینی،  در عشق عاشق ترینی و... خداوندا فقط تو را می پرستم و از تو مدد می جویم. ایا به غیر تو مدکاری می توان یافت، البته که نه خداوندا از محدوده خداییت مفری نیست و چگونه می توان تصور فرار مخلوق را از خالق کردن. اری تویی که تکیه گاه بی پناهانی. تکیه گاهی بی بدیل و برای تمامی فصول. خداوندا در هنگامه ها تنها تو هستی که انسان به او می رسد و ناخوداگاه متوجه ات می شود حتی اگر تا قبل از ان در غفلت بوده باشد. این نشان می دهد که در هنگامه ها شاید انسان به اصالت خود بازگشت می کند. هر کسی کو دور ماند از اصل خویش    بازجوید روزگار وصل خویش. خداوندا تو نیاز به تصدیق ما نداری، ولی اگر بتوانیم به مرحله ای برسیم که توان معرفتی تصدیق تو را داشته باشیم انوقت می توانیم ادعا کنیم که در مرحله ای از معرفت را طی کرده ایم و این موجب فخر ما خواهد بود. پس خداوندا توفیق شهادتین را به ما عطا بفرما که فخری بالاتر از معرفت وحدانیت تو وجود ندارد و چون شهادت به وحدانیت تو اید دیگر مراحل فرعی خواهد بود و به دنبال ان خواهد امد. خداوندا از مکر روزگار و از پیچیدگی بشر به تو پناه می برم و شهادت می دهم دوای درد تمامی الام بشر تویی و تنها تو هستی می توانی در کلاف مکر ماکران و دنیاییان نور هدایت باشی و در هنگامه های کلاف سردرگم مکر دنیا مداران تلالو نور هدایت توست که کور سوهایی در دل گرفتاران  است و انان را به هدایت می طلبد. بزرگی بزرگان عالم در کنار بزرگی تو ناچیز، پیچیدگی پیچیده ترین ها در کنار پیچیدگی تو ساده، بخشش بخششگران در کنار بخشش تو ناچیز، لطافت لطیف های دنیا در کنار لطافت تو زبر،  قدرت قدرتمداران در کنار قدرت تو ضعف، کرامت تو در کنار کریمان عالم هیچ، مکر مکاران در کنار مکر تو سهل، سیاست سیاستمداران در کنار سیاست تو نقش بر اب و خدایا مهر مهروزان عالم در کنار مهر تو هیچ و... پس خدایا چگونه ما را می تواند یارای صحبت کردن در خصوص تو باشد. خداوندا اگرچه ظرفیت بشر را بسیار وسیع افریدی ولی بزرگی تو وسیعتر از ان است اما مسولیت ما سعی در فهم تو است و انچه از مسولیت بشر یافته ام اول انسان زیستن و در مرحله بالاتر فهم تو است. اگر چه شاعر عزیزی می گوید ملکا ذکر تو گویم که تو در فهم نیایی، ولی به نظرم این مسولیت را خدا برای ما تعیین کرده و راه های ان را هم قرار داده است. یکی از ان خالص سازی روح است و تاکید بر تقوا بر همین اساس است و پیش زمینه معرفت رعایت شرایط خالص شدن و مبری شدن از ناخالصی هاست. ولی علم هم چشمه هایی را در ذهن می گشاید که وسعت ذهن را افزایش می دهد و این دو تقوا و علم با هم کلید فهم خداوند می شوند، خداوندا از تو مدد می جویم که فرصت تقوا و علم را ما عطا کنی، خدایا چی می شد ما هم مولانایی دیگر می شدیم. یا حکیمی چون فردوسی و یا عارفی همچون ابن عربی و یا فیلسوفی همچون ملاصدرا، و یا جامع الاطرافی همچون امام خمینی (ره)، و یا کمتر از ان توفیق همراهی و مدد گرفتن از دم مسیحایی انان. خداوندا اطمینان بخش ترین هایی و تو ای خدا در حالی که به هیچ چیز این دنیا اطمینانی نیست تنها تویی که اطمینان بخشی و به زندگی حیوانی ما معنی می دهی ، زندگی خالی از تو زندگی نیست بلکه تنها زیستن حیوانی است و با تو است که زندگی هدفی بالاتر از سطح حیوانی می یابد و به بالاتر ها راه می یابد. خداوندا توفیق پریدن از ابعاد این دنیایی را  به ما عنایت فرما. خداوندا بهترین های خلقت از کسانی بودند که تو را بهتر فهمیدند پس با نور معرفتت ما را در زمره بهترین ها قرار ده. خداوندا اگر چه به قول امام خمینی ره عالم محضر تو است ولی با گذشت زمانی طولانی از تاریخ نسل های زیادی از خوبان هم اکنون در خزانه تو حاضر و جمعند پس خداوندا اگر در این دنیا توفیق هم نشینی با مصلحین و صالحان و اولیا تو برای ما نبود بعد از مرگ ما را با انان توفیق هم نشینی قرار ده.

+ نوشته شده در یکشنبه پانزدهم شهریور ۱۳۸۸ ساعت 16:5 شماره پست: 52

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در گردن هایی برای دارهایشان، تن ه...
نقطه پیوند جمهوری‌اسلامی با سلفی‌گریِ جهادگرا زمانیکه در برخی رویکردها و برخی مبانی فکری جمهوری‌اسل...
- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
چرا با دوگانه سازی درباره حجاب مخالفم؟! عليرضا کمیلی کارشناس این مسأله نیستم و اتفاقا آن را امری پی...