قتلگاه سهروردی - حلب هنوز هم از ما قربانی می خواهد
حلب!
خاطره ای از تو ندارم و اکنون تو در ذهنم با فیلسوف جوانمرگ شرق سهروردی1 قرینی، در ذهنم با زندانی زنده می شوی که در آن گل نو شکفته اندیشه ی ما، سهروردی را در آنجا خفه کردید،
تا داغش قلب دنیای اندیشه و اندشه ورزی را برای قرن ها بفشارد، سهروردی زمانی در تو گرفتار شد که اسلامی در آنجا رواج داشت که اندیشه و نو آوری در تفکر را بدعت و انحراف می دانست و آن را در نطفه خاموش می کرد که مبادا دیوار سست اندیشه ی بی خردانه صاحبان قدرت ترک بر دارد. امروز تو در ساحل خونی، و خردگریزان خشک مغز امروزی ات دیگر با اندیشمندانی این چنین کار ندارند بلکه همه ی مردم تو را هدف گرفته اند تا هرکه چون آنان فکر نمی کند، را ریشه کن کنند، این ها از زنده ها گذشته و حتی قبور را نیز از انسان هایی که دوست ندارند، پاک می کنند.
باب الفرج شهر حلب محل دفن فیلسوف شهید، سهروردی
اکنون تو در خون غوطه وری و صاحبان همان افکار سرخی که آن روز آن نابغه را از باغ اندیشه ما گرفتند، امروز آنقدر زیاد شده اند که دیگر به امثال سهروردی قناعت نمی کنند و بلکه ملخ وار کل شامات و بلکه بشریت را هدف قرار داده اند و می خواهند دنیا را با افکار پوسیده و قرون وسطایی خود مدیریت کنند و در کام تلخ و زهرآگین خود، که غلیانی از خون و چرک است، فرو برند و به نابودی کشند. اگر آنروز باغ سرسبزی همچون سهروردی را خاکستر کردند، امروز هر سبزه ایی را بر هر سبزه زاری بر نمی تابند و بر هر سبزی چون لشکر ملخ هجوم می آورند، تا در این سرزمین کسی هیچ سبزیی نبیند و سبزه زاری شکل نگیرد و آرزوی سبزی در اذهان نماند و امید از هر رویش سبزی در دل جهانیان بخشکد، تا اذهان بشر بر وجود برهوت آنان رضایت داده و سر تسلیم و رضا فرود آورند.
آری ای حلب!
اگر آنروز کسی بر جوانی و فروغ اندیشه ی سبزکامی همچون سهروردی که در آتش بیداد جهل فقیهان آن عصر که حکم به ارتدادتش دادند، نسوخت؛ امروز نیز بر تو و اهلت نمی سوزد و برعکس با اعلام جهاد نکاح، حکم غارت و بردگی و حلالی جان و مال و ناموس دیگران و... فقیهان این عصر، فتوا به راحتی خیال کسانی می دهند که تو را در خون شناور سازند و رحمی بر تو و اهلت هم دیده نمی شود، و همه کٌنگ و بی صدا به نظاره در خون شدن توایم، و سواحل دنیای متمدن نیز مملو از اجساد مردگانی است که از این ظلم بدانجا رهسپارند و در بین راه اسیر خدعه امواج می شوند و طعمه گوشت خواران دریا.
اما علیرغم گلایه ها، آرزو دارم که از این ساحل پر موج خون به سلامت بگذری، و سرزمینت قبرستان خردستیزان گردد و تو دوباره حاکمیت خشک مغزانِ خشکه مقدس را بر خود نبینی، در حالی که تو امانت دار خوبی برای باغ اندیشه ورزی ایران نبودی و جان میهمان نابغه ای از ما همچون سهروردی را گرفتی که در سنین جوانی و در آغاز شکوفایی بود، و جهانِ تفکر و اندیشه را از اندیشه ورزانی همچون او محروم کردی، نابغه ایی که همتا نداشت، و هنوز که هنوز است زایشی همچون او در سرزمین تفتیده ما اتفاق نیفتاده تا چراغ دانش و اندیشه ورزی را چون او بتاباند و شب تاریک ما را روشن نماید. (تهران - چهارم محرم 1438)
1- فیلیسوف شرق، شهابالدین یحیی سهروردی، فیلسوف صاحب مکتب ایرانی که در سفری به حلب با ملک ظاهر پسر صلاحالدین ایوبی آشنا شد و به درخواست وی در آنجا ساکن شد، ولی بعدها صلاحالدین ایوبی به جرم الحاد، سهروردی را به زندان انداخت و او را در 38 سالگی در زندان خفه کردند. مقبره سهروردی اکنون در شمال غربی میدان باب الفرج، در داخل مسجد جامع سهروردی در حلب قرار گرفته دارد
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 15 مهر 1395
- بازدید: 6293
دیدگاهها
علیرضا_مکرمی
اولین ورودم به شهر حلب سوریه در اواخر تابستان سال۹۶، یکسال بعد از آزادسازی شهر حلب بود، در همان آغاز ورود و پی بردنم به چگونگی آزادسازی حلب، به شدت مبهوت شدم و ساعتی هاج و واج به ساختمانهای مخروبه و ویرانی های ترسناک شهر می نگریستم، بیشترین خرابی ها در مناطق جنوب، شرق و غرب شهر اتفاق افتاده بود، این مناطق حلب گویی انفجاری هسته ای را تجربه کرده بودند، از آنچه که در ایران درباره عملیات آزادسازی حلب به خورد ما داده شده بود با آنچه که در واقعیت میدان روی داده بود فاصله ای مشاهده میشد از زمین تا آسمان، روزنگار جنگ حلب مبسوط است و بیان جزئیات آن مطالعه بیشتری میطلبد، لذا فعلا از حوصله این مقالات خارج است، اما ذکر خلاصه اش لازم و عبرت انگیز می نماید؛ حلب دقیقا به همین کیفیتی که اسرائیل غزه را تصرف کرد آزاد شد. به عبارتی عملیات حلب هم با حملات سنگین هوایی، موشکی و توپخانه ای و تولید سرزمینی سوخته شروع شد و بعد با یورش زمینی یگانهای پیاده و زرهی کامل گردید. اساسا جز در موارد بسیار معدود، تاکتیک آزادسازی خانه به خانه با کاربری سلاح های سبک و نیمه سبک به کار نیامد.
در عملیات آزادسازی حلب به محض ورود یگانهای زرهی ارتش و حامیان اسد به شهر، تانکها در وسط میادین و چهار راهها منتظر می ایستادند، از هر ساختمانی که گاها به سمت ارتش اسد و همپیمانانش تیری شلیک میشد، تانکها مامور بودند تا آن ساختمان را با گلوله های مستقیم با خاک یکسان و بر سر اهل و عیالش فرو بریزند. بدین ترتیب به علت مقاومت خانه به خانه گروههایی از جنگجویان مخالف اسد، بسیاری از ساختمانهای نجات یافته از حملات کور هوایی نیز به پاره های آهن و بتن تبدیل شدند. برای وادار کردن مردم مناطق درگیری به تسلیم اجباری، اِعمال سیاست حصر آبی و غذایی را هم باید به مجموعه عملیات میدانی جنگ در حلب اضافه کرد.
امروز در شرق مدیترانه، غزه ی زیبا همانند آنچه که بر سر حلب آمد با خاک یکسان شده است، تاکنون بیش از چهارده هزار فلسطینی جان خود را از دست داده و پنجاه هزار نظامی اسرائیلی وارد نوار غزه شده اند، مقامات ایرانی، سوری و روسی در اثر تجربه مشترکشان از جنگ سوریه خوب میدانند که اسرائیل سیاست نظامی سرزمین سوخته را در غزه با سبوعیت تمام، کامل کرده است و در این شرایط هرگونه کمک نظامی به حماس ولو به شرط امکان هم بیهوده است. حماس جنگ خانمانسوزی را شروع کرد در حالیکه نمیدانست که نه تنها او که حتی اگر حزب الله و حوثی ها هم در جنگ با اسرائیل رو به فنا روند، جمهوری اسلامی وارد جنگ مستقیم با آمریکا و اسرائیل نخواهد شد، چون از منظر حاکمیت ایران «حفظ نظام اوجب واجبات است» و رویارویی مستقیم ایران با آمریکا کمترین شباهتی به شوخی نداشته و احتمال نابودی در آن ممکن است.
زمانی که رو به آسمان میگفتند آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند از اولش هم به این معنی نبود که عوضش ما در زمین هر غلطی بخواهیم میتوانیم بکنیم. البته کاربری حروف اخیر الاشاره متعلق به گذشته است، برخی مواضع جدید مقامات ایرانی نسبت به حزب الله، حوثی ها و حماس، نشان میدهد نگاه حاکمیت ایران به موضوع مورد چالش، زمینی تر و مفهومش به واقعیت نزدیک شده است، در واقع مقامات ایران در لفافه به متحدان منطقه ای خود میگویند؛ اگاه باشید که آمریکا کما فی السابق هر غلطی دلش بخواهد میتواند بکند و ما تا اطلاع ثانوی هیچ غلطی نمیتوانیم بکنیم و لازم است بر خلاف غلط اخیر حماس در حمله هفت اکتبر، منبعد در تقابل با اسرائیل و آمریکا عاقلانه و دست به عصا راه بروید.
امیر عبداللهیان در مصاحبه با فایننشال تایمز:
«ما هیچ گروه نیابتی در منطقه نداریم؛ ما هیچ گروه نیابتی در سوریه و عراق هم نداریم...اینها گروههایی هستند که خود تصمیم میگیرند و خود اقدام میکنند. حزبالله هویت مستقل دارد، لبنانی است، از ایران دستور نمیگیرد، هر چند ارتباط خوبی با ایران دارد...[اما] مسئولیت برنامه هایشان با خودشان است... ما فقط از انها حمایت سیاسی میکنیم.»
گفتگویی بی پرده درباره جنگ سوریه (https://t.me/dolat_irani/488)
t.me/dolat_irani
Posted: 24 Sep 2021 10:05 PM PDT
دفتر کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل روز جمعه دوم مهرماه اعلام کرد هویت بیش از ۳۵۰ هزار نفر از قربانیان جنگ سوریه طی ۱۰ گذشته را شناسایی کرده است.
به گزارش رویترز، سازمان ملل این آمار را براساس نام، نام خانوادگی و تاریخ و محل کشته شدن این افراد تهیه کرده است و این رقم شامل غیرنظامیان و کسانی که در صحنه نبرد و جنگ کشته شدند، میشود.
میشل باشله، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل به شورای حقوق بشر سازمان ملل گفته است، ما در این آمار، ۳۵۰ هزار و ۲۰۹ نفر را که بین ماه مارس ۲۰۱۱ تا مارس ۲۰۲۱ در جنگ در داخل سوریه کشته شدند را شناسایی کردیم.
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل اضافه کرد، این تعداد، نشاندهنده حداقل آمار کشته شدگان جنگ در سوریه است که مورد تایید قرار گرفته است و مطمئنا تعداد بیشتری از ۳۵۰ هزار نفر در این جنگ کشته شدند.
طبق این گزارش، بیشترین تعداد قربانیان در یک منطقه ثبت شده در سوریه متعلق به حلب است که ۵۱ هزار و ۷۳۱ نفر در آن منطقه جان خود را از دست دادند. بخشی از حلب برای مدتی طولانی در کنترل مخالفان حکومت بشار اسد بود که در نهایت نیروهای دولتی با حمایت روسیه و ایران توانستند این منطقه را باز پس بگیرند.
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل در سال ۲۰۱۴ شمار قربانیان جنگ در سوریه را بیش از ۱۹۱ هزار نفر اعلام کرده بود.
اعتراضات مسالمت آمیز در سوریه علیه حکومت بشار اسد در ماه مارس سال ۲۰۱۱ آغاز شد. اما این اعتراضات در نهایت به جنگ داخلی در سوریه منجر شد.
رویترز میگوید، جنگ سوریه بزرگترین بحران پناهجویان در جهان را رقم زد. هم اکنون پنج میلیون و ۶۰۰ هزار سوری به کشورهای همسایه پناهنده شدهاند و بیش از یک میلیون سوری نیز در کشورهای اروپایی پناهنده هستند.
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل همچنین خواستار ایجاد یک مکانیسم مستقل برای رسیدگی به مساله افراد مفقود شده در جریان جنگ در سوریه شده است.
میشل باشله گفته است با توجه به این که تعداد افراد مفقود شده در سوریه زیاد است ، من مجدداً درخواست خود را برای ایجاد یک مکانیسم مستقل ، با حکم بین المللی قوی ، برای روشن شدن سرنوشت و محل گم شدن افراد مفقودالاثر اعلام میکنم.
تا شهریور ۱۳۹۴ که روسیه نیروی هوایی خود را برای یاری حکومت بشار اسد در سوریه مستقر کرد، معارضین به پیشرویهای زیادی دست یافته بودند و نیروهای دولتی تنها یک سوم از اراضی کشور و حتی کمتر را در دست داشتند.
ایران نیز با اعزام نیروهای سپاه پاسداران٬ حزبالله لبنان و شبه نظامیان شیعه از پاکستان و افغانستان به سوریه، به بقای حکومت بشار اسد کمک کرده است.
این در حالی است که برخی از کشورهای عرب منطقه از جمله عربستان و قطر از گروههای اسلامگرا مخالف حکومت بشار اسد حمایت کردند.
ترکیه نیز از برخی مخالفان مسلح حکومت سوریه حمایت کرده است.
چند روز پیش بود که دوست عزیزی ویدئویی برای من ارسال کرد و وقتی دیدمش حقیقتاً متحیر شدم. جنس شعر این موسیقی گویا شطحیاتی بود همچون شطحیات بایزید و حلاج و شبلی و خرقانی.
کنجکاو شدم که در مورد شاعر این شعر کمی تحقیق کنم پس از کمی جستجو در اینترنت به چنین اطلاعاتی در خصوص شاعر این ابیات و زندگیاش رسیدم:
شاعر این ابیات عمادالدین نسیمی عارف و متفکر صوفی قرن هشتم است از شاعران صوفیِ بزرگِ آذریزبان. دو دیوان، یکی به فارسی و دیگری به ترکی، به نظم درآورد و قصائدی عربی نیز سرود. نسیمی هم همچون حلاج به خاطر عقایدش در وحدت وجود به سرنوشتی مشابه او دچار شد به این صورت که پوستش کنده شد، جنازهاش هفت روز در شهر حلب گردانده شد، سپس شقه گردید و شقههایش به علی بن ذی الآذر، برادرش ناصرالدین و عثمان قارایولوق فرستاده شد. این شاعر لطیف سخن را چنین کشتند.
*با تعمق روی این شعر متوجه میشوید که چطور عامل توجه، هم هویت شدگی و چسبندگی با مجموعهای تصویر و فکر یعنی این شخصِ توهمی به نام عمادالدین نسیمی را رها کرده و به سمت درستش چرخیده و آگاهی به آگاه بودن خودش آگاه شده و در این لحظه " عمادالدین نسیمی" دیگر وجود نداشته و هرچه "هست" فقط اوست.
آیت الله مصطفی محقق داماد
اکنون صدای فرزندان یتیمی را میشنویم که پدرانشان را میکشند و صدای ناله بیوهزنانی را میشنویم که شوهرانشان را سر میبرند. زمانه ما زمانه عجیبی است و در این زمان سخن از سهروردی میگوییم. اگر به تاریخ مراجعه کنیم میبینیم که تفکرات و جریانات تکفیری چقدر کشته و خون داده است و ریشه این تکفیر به چه چیزی برمیگردد.
ریشه تکفیر به پیروان ادیان الهی برمیگردد که متهم هستند جامعه بشری را تقسیم به مومن و کافر کردند و این تقسیمبندی منشأ خونریزی شده است. جام شوکران سقراط به دست کسانی به او داده شد که میگفتند سقراط کافر است و او هم براساس تبعیت از قانون شوکران را نوشید و تاریخ را در سوگ دانایی بزرگ نشاند.
در تاریخ اسلام نیز از همان روزهای آغازین چنین موضوعی مطرح شده است اما در زمان رسولالله کسی تکفیر نشد البته قدرت دینی از آنجا که خودش را مفسر رسمی دین میداند با هر تفسیری که مخالف آن باشد میتواند او را محکوم کند.
شیخ اشراق یکی از قربانیان تکفیر است. سهروردی فقیه، فیلسوف و حکیمی بزرگ بود و کتاب «التنقیحات فی اصول الفقه» را تالیف کرد که در دانشگاه ریاض روی آن تحقیق شده است و جالب است که فردی که او را بالاترین حکیم، فیلسوف، اسلامشناس و فقیه میداند عدهای او را زندیق و کافر و برخی دیگر او را بلندمرتبه میداند.
جوزی نقل میکند زمانی که به حلب رفتم تا درس بخوانم دیدم که اهل حلب درباره سهروردی گوناگون سخن میگویند و هرکس از نظر خودش درباره او صحبت میکنند عدهای او را کافر میدانند و عدهای هم معتقدند که کرامات آسمانی دارد.
آوردهاند که نامهای حسودان به صلاحالدین نوشتند که سهروردی فرزندش را از راه منحرف کرده و از او خواستند که جلوی فرزندش را بگیرند گفته شده زمانی که سهروردی را به محکمه آوردند قاضی از او پرسید میگویند تو در تصانیف خود نوشتهای خدا قادر است پیامبر دیگری را بیافریند شیخ با صراحت گفت: آری نوشتهام. قاضی گفت این امر محال است و سهروردی جملهای گفت و ساکت شد.
با این مضمون که مگر نه اینکه خدا قادر بر همه امور است و این امر ممکن است قاضی ساکت شد و رأی به تکفیر سهروردی داد. حال اینکه حرف سهروردی از این جهت که امکان عقلی آفریدن پیامبری دیگر غیر از امکان وقوع آن صحیح است اما قاضی محکمه بهدلیل فشارهای بیرونی و درونی قادر به درک این واقعیت نبود.
حال سوال این است که چرا سهروردی علیرغم دانشی که داشت از خودش دفاع محکمی نکرد. من معتقدم سهروردی عمق فاجعه را دریافته بود و فهمیده بود که تمسک متهم برای دفاع به استدلال در محکمه معنا ندارد که دادرسی عادلانه برقرار باشد چرا که شرط دادرسی عادلانه این است که دادرس آزاد از هرنوع فشاری باشد و این شامل فشارهای بیرونی اعم از دستورات از بالا و فشارهای درونی شامل دگماتیسم ناشی از کجفهمیهای دینی و کجاندیشیهای حزبی است.
منشأ تکفیر ناشی از تقسیمبندی انسانها به کافر و مومن است. من بهعنوان یک طلبه 72 ساله که عمری راه به پژوهش در این عرصه مشغول بودم میگویم که باید این تقسیمبندی را کنار بگذاریم و تقسیمبندی جدید انسانها را به مسالم و محارب مطرح کنیم. بدینمعنی که هرکس که صلحدوست و ساتور بهدست نیست و میخواهد گفتوگو کند دست او را بفشاریم و روی او را ببوسیم چرا که حکم قرآنکریم و آیاتش این است و ما جایز نیست با کسی که با ما نمیجنگد بجنگیم.
جمهوری اسلامی ایران نیز نخستین کاری که میکند این است که باید روی این موضوع فکر کند و این را نظریه شیعه پیرو ائمهاطهار اعلام کند و از این طریق تفاوت خودش را با داعش بیان کند. تکفیر ناشی از این تقسیمبندی است و اگر آن را اصلاح کنیم و اسلام را داخل شدن سلام به سین یعنی آرامش، صلح، دوستی، عشق و محبت بدانیم مسائلمان حل خواهد شد.{برگرفته از کانال سخنرانی ها/ تیتر انتخاب صبح ما}
صبح_ما
@sobhema_ir
"هانری کربن، مستشرق فرانسوی، در دوران جدید در ایران نقش موثری بازی کرد و افراد بسیاری را به سوی خود کشاند و اندیشه های خود را در دل پاره ایی از بزرگان قوم تزریق کرد، و نوعی تشیع باطنی، علوی و تاویلی را معرفی کرد، و در این معرفی هم بسیار کوشا و پیگیر بود، اولا او بر فرهنگ ما حقی دارد، یعنی ما مدیون او هستیم، شیخ شهاب الدین سهروردی را تقریبا حوزه های علمیه ما فراموش کرده بودند ، فیلسوفان ما آثار او را تدریس نمی کردند، کتاب های عربی و فارسی او چاپ نشده بود، در اختیار و در دسترس ایرانیان نبود، ما که باید اولین خوانندگان آثار فارسی سهروردی باشیم، آثار عربی وی به کنار، از آنها خبر نداشتیم، در اختیار ما نبود، آقای هانری کربن با پیگیری بسیار همه این کتاب ها را تصحیح کرد، ادیت کرد و چاپ کرد؛ به کمک انجمن ایران و فرانسه در تهران بر این ها مقدمه نوشت، حاشیه نوشت، کار بسیار بزرگی کرد، همچنین آثار عربی مرحوم شهاب الدین سهرودی یعنی حکمت الاشراق اورا، کتاب تلویحات او را و... البته یک سری از کتاب ها تصحیح نشده و چاپ هم نشده، این یک سری از کتاب های مهم او بود، شیخ شهاب سهرودی بعد از کارهای کربن وارد عرصه فرهنگ فلسفی ما شد نه فقط فرهنگ فلسفی که فرهنگ ادبی ما، برای این که آثار فارسی سهروردی یکی از نقذ ترین فارسی نویسی های تاریخ ادبیات ایران است، و خواندن آنها علاوه بر فواید فلسفی، بهجت های ادبی هم به آدمی می بخشد، شما فقط از نام رساله های این مرد، آواز پر جبرییل، سفیر سیمرغ، عقل سرخ و امثال این ها می توانید دریابید، که چه ذوق ادبی در این حکیم جوان، وجود داشته است که ، این آثار تمثیلی را فراهم آورده است، یک کتاب بسیار خوبی آقای پورنامداریان دارند، رمز و داستان های رمزی در فارسی که مشروحا به شرح این رساله ها پرداخته است. کتاب مستقلی هم در این باب دارد. آثار عربی سهروردی هم ترجمه ادیت و منتشر شد،
ایشان نه تنها این کرد بلکه با همکاری جلال آشتیانی، تعداد زیادی از حکمای بین سهروردی و ملاصدرا را معرفی کرد، ما بین سهروردی و ملاصدرا دارای یک تاریخ فلسفه ظلمانی هستیم،"
اکنون صدای فرزندان یتیمی را میشنویم که پدرانشان را میکشند و صدای ناله بیوهزنانی را میشنویم که شوهرانشان را سر میبرند. زمانه ما زمانه عجیبی است و در این زمان سخن از سهروردی میگوییم. اگر به تاریخ مراجعه کنیم میبینیم که تفکرات و جریانات تکفیری چقدر کشته و خون داده است و ریشه این تکفیر به چه چیزی برمیگردد.
ریشه تکفیر به پیروان ادیان الهی برمیگردد که متهم هستند جامعه بشری را تقسیم به مومن و کافر کردند و این تقسیمبندی منشأ خونریزی شده است. جام شوکران سقراط به دست کسانی به او داده شد که میگفتند سقراط کافر است و او هم براساس تبعیت از قانون شوکران را نوشید و تاریخ را در سوگ دانایی بزرگ نشاند. در تاریخ اسلام نیز از همان روزهای آغازین چنین موضوعی مطرح شده است اما در زمان رسولالله کسی تکفیر نشد البته قدرت دینی از آنجا که خودش را مفسر رسمی دین میداند با هر تفسیری که مخالف آن باشد میتواند او را محکوم کند.
شیخ اشراق یکی از قربانیان تکفیر است. سهروردی فقیه، فیلسوف و حکیمی بزرگ بود و کتاب «التنقیحات فی اصول الفقه» را تالیف کرد که در دانشگاه ریاض روی آن تحقیق شده است و جالب است که فردی که او را بالاترین حکیم، فیلسوف، اسلامشناس و فقیه میداند عدهای او را زندیق و کافر و برخی دیگر او را بلندمرتبه میداند.
جوزی نقل میکند زمانی که به حلب رفتم تا درس بخوانم دیدم که اهل حلب درباره سهروردی گوناگون سخن میگویند و هرکس از نظر خودش درباره او صحبت میکنند عدهای او را کافر میدانند و عدهای هم معتقدند که کرامات آسمانی دارد.
آوردهاند که نامهای حسودان به صلاحالدین نوشتند که سهروردی فرزندش را از راه منحرف کرده و از او خواستند که جلوی فرزندش را بگیرند گفته شده زمانی که سهروردی را به محکمه آوردند قاضی از او پرسید میگویند تو در تصانیف خود نوشتهای خدا قادر است پیامبر دیگری را بیافریند شیخ با صراحت گفت: آری نوشتهام. قاضی گفت این امر محال است و سهروردی جملهای گفت و ساکت شد. با این مضمون که مگر نه اینکه خدا قادر بر همه امور است و این امر ممکن است قاضی ساکت شد و رأی به تکفیر سهروردی داد. حال اینکه حرف سهروردی از این جهت که امکان عقلی آفریدن پیامبری دیگر غیر از امکان وقوع آن صحیح است اما قاضی محکمه بهدلیل فشارهای بیرونی و درونی قادر به درک این واقعیت نبود.
حال سوال این است که چرا سهروردی علیرغم دانشی که داشت از خودش دفاع محکمی نکرد. من معتقدم سهروردی عمق فاجعه را دریافته بود و فهمیده بود که تمسک متهم برای دفاع به استدلال در محکمه معنا ندارد که دادرسی عادلانه برقرار باشد چرا که شرط دادرسی عادلانه این است که دادرس آزاد از هرنوع فشاری باشد و این شامل فشارهای بیرونی اعم از دستورات از بالا و فشارهای درونی شامل دگماتیسم ناشی از کجفهمیهای دینی و کجاندیشیهای حزبی است.
منشأ تکفیر ناشی از تقسیمبندی انسانها به کافر و مومن است. من بهعنوان یک طلبه ۷۲ ساله که عمری را به پژوهش در این عرصه مشغول بودم میگویم که باید این تقسیمبندی را کنار بگذاریم و تقسیمبندی جدید انسانها را به مسالم و محارب مطرح کنیم. بدینمعنی که هرکس که صلحدوست است و ساتور بهدست نیست و میخواهد گفتوگو کند دست او را بفشاریم و روی او را ببوسیم چرا که حکم قرآنکریم و آیاتش این است و ما جایز نیست با کسی که با ما نمیجنگد بجنگیم.
جمهوری اسلامی ایران نیز نخستین کاری که میکند این است که باید روی این موضوع فکر کند و این را نظریه شیعه پیرو ائمهاطهار اعلام کند و از این طریق تفاوت خودش را با داعش بیان کند. تکفیر ناشی از این تقسیمبندی است و اگر آن را اصلاح کنیم و اسلام را داخل شدن سلام به سین یعنی آرامش، صلح، دوستی، عشق و محبت بدانیم مسائلمان حل خواهد شد.
...سهروردی نابغه ایی که همتا نداشت...
------------
و نابخردانه شریان هستی بخشی را که خداوند به زمینیان هدیه نموده بود را قطع نمودند و اینچنین سهروردی نیز بسان افسانه ای شد برای عاشقانش
----------------------
درودتان باد و بدرود گرامی
...سهروردی نابغه ایی که همتا نداشت...
------------
و نابخردانه شریان هستی بخشی را که خداوند به زمینیان هدیه نموده بود را قطع نمودند و اینچنین سهروردی نیز بسان افسانه ای شد برای عاشقانش
----------------------
درودتان باد و بدرود گرامی
...سهروردی نابغه ایی که همتا نداشت...
------------
و نابخردانه شریان هستی بخشی را که خداوند به زمینیان هدیه نموده بود را قطع نمودند و اینچنین سهروردی نیز بسان افسانه ای شد برای عاشقانش
----------------------
درودتان باد و بدرود گرامی