مطالب نویسنده

یک چشم به آسمان و صد چشم به بازوان

مصطفوی 20 خرداد 1395 2041 کلیک ها

کوه استواری که بر پهنه شمال شهر ایستاده است، گاه سبز، گاه سفید پوش از برف، گاه شفاف به سان آینه، گاه در غباری از دود پیچیده، گاه در آلودگی مدفون، گاه شفاف و روشن و امید بخش و...، هر روز چهره ای به خود می گیرد . بر این کوه دلیر، هر فصلی شرایطی می گذرد و متناسب با آن نمایی متفاوت را تجربه می کند. گر چه ممکن است سال ها ما آدمیان نظاره گرش باشیم، اما نهایتا این اوست که نسل هاست که به نظاره ما نشسته است و به گذر ما نظاره گر است. هر نسلی را طوری می بیند و برای هر نسلی مشخصه ای یافته است و هر نسلی را گرفتار چیزی. زمانی چکمه پوشان سرخ را بر خیابان های پایین پایش دیده، زمانی شهر را در تسخیر کلاه پهلوی ها و زمانی نیز در پای این کوه قیام کنندگانی جولان دادند که از وابستگی رهبران خود به اجنبی و بیگانگی با ملت خود، به خروش آمده بودند و پهلوی دوم زمانی این را دریافت، که دیگر مردم او را نمی خواستند و به او دیکته کردند که باید بساط حکومتش را جمع کند و برود این در حالی بود که در آرزوهای بزرگ خود غرق بود و زمانی اطلاع یافت که از مردمش به دور افتاده که دیگر جای جبران نبود. زمانی نیز این شهر زیر لگام پوتین های بسیجیانی بود که می رفتند تا دفع تجاوز کنند و دیوانه ای زنجیری را بر جای خود بنشانند که امر بر وی مشتبه شده بود که سردار عرب دیگری باشد و قادسیه ی دیگری را به زعم خود بر ایرانیان تحمیل نماید. امروز گذرهای شهر زینت بخش نام هایی است که نگذاشتند آنی بگذرد که تصمیم بر گذشتنش بر این کشور را در شرق و غرب قلدران عالم گرفته بودند و مجریش دیوانه زنجیری گشاده ای بود که مجهز به حزب بعث پادگانی امنیتی مخوف بود.

 

کارگران در حال ساخت خیابان ولیعصر تهران در زمان رضا شاه

 با همه این تفاصیل اما امروز کوه استوار ما پا برجاست و شاهد مردمی است با افکار و روش زندگی متفاوت، امروز زیر پوسته این شهر و در پایه های این کوه تاریخی مردمی در انتظار پیشرفت و ترقی  خود هستند و در این راه گاه نظری هم به آسمان دارند تا منجی (عج) بیاید و در وضع آنان را تغییری اساسی ایجاد کند. اما به نظر می رسد دچار انتظاری منفی شده ایم. سقوط اجتماعی می کنیم و منتظر منجی (عج) هستیم. سقوط فرهنگی می کنیم و منتظر منجی (عج) هستیم. نابرابری می بینیم و منتظر منجی (عج) هستیم. اخلاق از بین رفته و منتظر منجی (عج) هستیم. قتل و جنایت می بینیم و باز منتظر منجی (عج) برای تغییر هستیم. بی کاری می بینیم و منتظر منجی (عج) هستیم. دین گریزی می بینیم و منتظر منجی (عج) هستیم. بی کاری داریم و منتظر منجی (عج) هستیم. مشکل اقتصادی داریم و منتظر منجی (عج) هستیم. بی برنامگی و بی قانونی داریم و انتظار کمک از منجی (عج) داریم. سو مدیریت داریم و انتظار کمک از منجی (عج) داریم و هزار مشکل و باز انتظار تغییری اساسی از سوی آسمانیان داریم. اگر چه داشتن انتظار منجی (عج) یک موهبت الهی و لازم و معقول است و وجوه مثبتی دارد و یکی از این وجوه مثبت آن به هوش بودن و آمادگی برای آمدن منجی (عج) و پذیرا شدن تغییرات شگرف که وعده آن از آسمان آمده است، اما آیا این کافی است که تنها چشم به دروازه آسمان داشت؟!!! این خوب است، که ما تسلیم شرایط و وضع موجود خود نیستیم، اما این کافی نیست. باید خود به فکر اصلاح امور خود بوده باشیم. بر فرض که خداوند تصمیم گرفت چند نسل دیگر منجی (عج) خود را در پس پرده غیبت نگاه دارد، آن وقت تکلیف ما و نسل ما چه می شود؟!!  این انتظار ما چه انتظاری خواهد بود؟!! پس باید دم را غنیمت شمرد و خود دست به کار شویم و تغییراتی که می خواهیم و انتظار داریم را خود دنبال کنیم. اگر دین داری ما اشکال دارد، خود به رفع آن اقدام کنیم. اگر اقتصاد ما خراب است خود به حل این معضل اقدام کنیم. اگر فرهنگ و یا اخلاق در جامعه در حال سقوط است خود چاره ای کنیم و... باید یک نگاه به مدد آسمانی و صد نگاه به مدد بازوان خود داشت. یک نگاه به آسمان برای آمدن منجی (عج)  و صد نگاه به توان زمینی مان، برای حل مسایل با دست با کفایت خدا دادی خود. 

باید به خود اتکا کنیم اگر صاحب تفکر داریم از آن سود جوییم، اگر در این زمینه کمبود داریم، حتی "فکر" وارد کنیم و به ساختن حال و آینده خود اقدام کنیم. این روزها وقتی نگاهی به خود می اندازیم ، انگار مردم ما علاوه بر چشم به آمدن منجی (عج)، چشم به حاکمیت مانده اند که مسایل شان را حل کند، لیکن حاکمیت تنها ظرفیت حل بخشی از مسایل را دارد و این خود مردم هستند که باید چاره کار خود کنند، و در بعضی مواقع تنها تصمیم جمعی یک مردم است که بعضی مسایل را حل می کند و لا غیر. مردم باید با تاسیس نهادهای مردم نهاد در محلات، خیابان ها، اصناف مختلف و...، خود چاره مسایل خود را کنند. به عنوان مثال امروز بازار ما را اجناس وارداتی پر شده است و این تولید کنندگان داخلی هستند که باید صنف و گروه خود را داشته و در مقابله با این وضع، همه جانبه به میدان بیایند تا از چنگال واردات بی رویه خلاص شویم. باید اهالی مناطق برای عدم تکرار حوادث ناگوار نا امنی و... و عاری کردن منطقه خود از این گونه موارد، خود تصمیم بگیرند و عمل جمعی داشته باشند و منطقه خود را از این مشکلات بیمه کنند. نمی شود نشست و منتظر بود که مثلا پلیس بیاید و مسایل ما را حل کنند. البته آنها خواهند آمد و کاری حتما خواهند کرد، ولی کاری که خود مردم انجام دهند، کاری دیگر است و موثرتر و... باید مردم مناطق مختلف در هنگامه اتفاقات ناگوار در مسجد محل و... جمع شوند و وضعیت خود را بررسی و ضعف خود را ارزیابی و به رفع آن اقدام کنند. 

 

+ نوشته شده در دوشنبه یکم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:18 شماره پست: 166

باز هم تکرار مکرر - بی منطقی و توهین به اعتقادات دیگران

مصطفوی 20 خرداد 1395 4962 کلیک ها

بازار توهین در دوره جاهلیت است که رونق می گیرد و از نشانه های دوره ی جاهلیت، سقوط انسانیت می باشد. و اگر به تاریخ ظهور انبیا (ع) نگاه کنیم با مزمن شدن سقوط انسانیت بود که خداوند پیام آوران خود را به سوی انسان اعزام می داشت و خداوند زمانی پیامبر رحمتش را (که آخرین از این نوع بود) اعزام کرد که انسان در اوج سقوط بود و جاهلیت بیداد می کرد و فرستاد او (ص) را تا انسان را به خود آورد. اما همان زمان نیز در کنار رسول رحمت (ص)کسانی بودند که در شدت توهین های طرف مقابل به پیامبر و...، جو زده شده و به مقابله به مثل می پرداختند و به مقدسات بت پرستان فحش و ناسزا می گفتند و در این جا بود که خداوند خود شخصا از طریق وحی مسلمین را حتی از توهین به مقدسات مشرکین باز داشت این در حالی بود که مقدسات مشرکین چیزی جز مجسمه هایی سنگی نبود که اوج آن در اجسام سنگ ساخته ای به نام "لات" و "عزی" نبودند. در آن زمان این بت ها توسط مشرکین (که سقوط فکری زیادی را دچار شده بودند) به مرور به امور تقدیس شده ای تبدیل شده بودند و با زیاده روی که در این زمینه شده بود لات و عزی به نام هایی بزرگ و مقدس برای مشرکان تبدیل شده بودند که برای آن پیراهن جر می دادند، اما خداوند با اذعان به این امر، باز نگاه داشتن جانب احترام همین بتان نیز بر مسلمین در مقابل مشرکین توصیه گردید. همین حالت را در جنگ های امیر مومنان علی (ع) می توان دید، که ایشان نیز طرفداران خود را از مقابله به مثل در این زمینه باز می داشت. این است بنای اسلام و اسلامیان در این زمینه که تکلیف آنان روشن است. و اما ما هم امروز باید راه و روش ائمه اطهار و خاندان رسالت (ع) و پیامبر اعظم (ص) را در مواجهه با چنین پدیده هایی را در زمان حضورشان مطالعه کنیم و در مواجهه با تکرار این پدیده در مقابله با آن به این رفتار تاسی جوییم. ببنیم آنان با دشنام دهندگان به خود چه می کردند و ما هم که پیرو آنان خود را می دانیم، در غیاب شان، به همان شیوه عمل کنیم، نه کمتر و نه بیشتر.

اما به برادران و هم نوعان خود در جبهه مقابل نیز توصیه می کنم که برای مقابله با طرف مقابل خود به توهین دست نیازند که این شیوه جاهلان است. توهین و هتک حرمت به اعتقادات دیگران از هیچ انسانی پذیرفته نیست، زیرا این نشانه کم آوردن است، فردی که منطق دارد و حرف برای گفتن دارد نیازی به استفاده از توهین در خود احساس نمی کند.

جناب آقا شاهین نجفی شما که لابد با انتخاب موسیقی به عنوان پیشه خود، سعی در شاد کردن و تاثیر مثبت بر مخاطبان خود دارید، چرا در همان حال با یک چنین کار مذمومی دل جمعی از هم وطنان و غیر هم وطن خود را می آزارید. کسانی که دل در  گرو محبت اهل بیت (ع) رسولی (ص) دارند که برای رسالت راهنمایی بشر هیچ مزدی را به جز محبت به اهل بیت (ع) خود نمی خواهد. آیا شما مخالف  حق شناسی امتی هستید که خود را مدیون راهنمایی چنین خاندانی می دانند.

شما از خصوصیات فردی، سطح فکری و فعالیت اجتماعی امام علی نقی (ع) چه می دانید که این بزرگوار مظلوم را مورد هتک حرمت قرار داده اید. البته این ضعف ما شیعیان (که لابد باید شما هم در خانواده ای شیعه باید به دنیا آمده باشید) است. به طوری که در یک جوکی که شنیدم، گفته اند " از فلانی پرسیدند ما شیعیان چند امام داریم گفت دوازده تن، گفتن می توانی آنان را به نام بشماری گفت البته چرا که نه. گفتند بشمار و ایشان شروع به شمارش کرد و هر چه شمرد در شمارش به سیزده تن رسید. گفتند شما که گفتید دوازده تن هستند در آخر وی را متوجه کردند که ایشان به علت اضافه کردن حضرت عباس (ع) به عنوان امام دچار این مشکل شده است و این وجه اشتباه وی بوده است واو که به قول امروزی ها بسیار افراطی عاشورایی بود گفت از (حضرت امام علی) نقی (ع) و یا (حضرت امام محمد) تقی ها هر کدام خواستی کم کن دست به حضرت عباس نزن که قبول نمی کنم" اگر چه این تنها یک جوک است و قائدتا ساخته ذهن هاست و واقعیت ندارد. ولی باید در هر جوک و شوخی رگه های از اعتقاد و گرایش فکری به آن را دید و لذا بی اطلاعی ما شیعیان از شیعه و امامان آن (ع) و عدم التفات ما به برخی از ائمه اطهار (ع) امری روشن و مبرهن است که گریبان گیر ما شیعیان شده است به طوری که از بین پنج تن آل عبا (ع) امام حسن مجتبی (ع) که در نزد خود این خانواده به کریم اهل بیت (ع) و سبط اکبر مشهور است، بسیار مظلوم است و در بزرگداشت این مظلوم حتی ما خود شیعیان نیز کوتاهی داریم به طوری که در 28 صفر (روز شهادت آن حضرت) مداحان ما بعد از پنجاه و هشت (یکماه محرم و بیست و هشت روز صفر) روز سوگواری برای برادر کوچکتر آن حضرت (ع) ، (حضرت حسین و یارانش)،‌ باز مداحان سعی دارند با رفتن به کربلا اشک سوگواران حضرت مجتبی (ع) را در بیاورند و آنقدر نسبت به این مظلوم ما بی خبر و بی اطلاع هستیم که از بر ظلم رفته بر این مظلوم کاملا بی معرفت شده ایم که در درک مظلومیت این امام بزرگ شیعه (ع) اشکی جاری نمی شود که مداحان ما که انگار تنها وظیفه خود را در آوردن اشک مخاطبان می دانند و باید از کربلا کمک بگیرند تا مگر اشکی را از مخاطبان خود در این روز مصیبت که به رحلت و فقدان بزرگ مرد پیام خداوندی (ص) هم مبتلا شده ایم، در بیاورند. در حالی که اگر محمدی (ص) و نبوتی نباشد ، آن گاه فاطمه (س)، علی بن ابی طالب (ع) و حسن (ع) و حسین (ع) و... همه همچون دیگر نسل های سابق خاندان بنی هاشم اسمی از آنان در بین ما مطرح نبود و خداوند با نزول وحی از طریق محمد (ص) است که نسلی مکمل برای پیام ایشان را بر می گزیند تا بیایند و تشریح کننده و مفسر آن باشند و تکمیل کنند آنچه را که برای انسان با آمدن محمد (ص) رقم خورد و اگر رسالتی نبود امامتی نبود که عاشورایی اتفاق بیفتد و... و ما شیعیان بد و خوب کنیم و مثلا به زعم خود حرکت امام حسین (ع) را بپسندیم و حرکت حضرت امام مجتبی (ع) و... را نپسندیم. و در روز عاشورا حال و خروشی داشته باشیم که در 28 صفر (رحلت پیامبر اکرم (ص) و امام حسن مجتبی(ع)) این حال اصلا دیده نشود.

به نظر من این عدم اطلاع و آشنایی ما به ائمه مظلوم شیعه بعد از امام حسین (ع) باعث می شود که شیعه زاده ای همچون آقا شاهین نجفی این چنین به خود اجازه دهد که و به یکی از دوازده امام بر حق شیعه (ع) توهین نماید که حتما این حرکت وی از عدم شناخت آقا شاهین از این امام مظلوم (ع) ناشی می شود که اگر شناختی بود عقلا انسان دست به چنین عمل قبیحی نمی زند. امیدوارم این اقدام قبیح آقا شاهین نجفی باعث شود خود وی نیز به خود آمده و مطالعه بیشتری از شخصیت این بزرگوار داشته و خود به اشتباه خود پی ببرد و از وجود مقدس امام نقی (ع) عذر بخواهند که با کرامتی که از این خاندان سراغ دارم حتما ایشان را خواهند بخشید. زیرا این خاندان هرگز کرامت و محبت خود را از هیچ بنده ای از بندگان خدا (مسلمان و غیر مسلمان) دریغ نکرده اند. امیدوارم آقا شاهین نجفی از کرامت این خاندان بهرمند شده و از این راه، به حق باز گردد، زیرا ارزش این بازگشت ایشان بسیار بیشتر از برخورد واکنشی خواهد بود که ممکن است آقا شاهین احیانا از احکام ارتداد و... نشان داده و احیانا از ترس و یا ... مجبور به  عذر خواهی به اجبار داشته باشد.

نکته دیگر این که امیدوارم این اقدام آقا شاهین نجفی احیانا از عملکرد بد احدی از ما شیعیان ناشی نشده باشد، که خدای نکرده از این طریق ایشان خواسته باشند با توهین به یک حجت بر حق خداوند (ع) که از مورد احترام ماست، انتقام عمل ما را گرفته باشد که در این جا تاثیر گناه ما هم پیش می آید که باعث شده است یک حجت خداوندی (ع) مورد توهین قرار گیرد تا به زعم آقا شاهین ها دردمان بیاید، که در این صورت در گناه این توهین ما هم شریک خواهیم شد.

ای کاش توهین کنندگان به دیگران ابتدا طرف خود را می شناختند و بعد او را مورد توهین قرار می دادند و در این صورت بود که من مطمئن بودم که شاهین ها شرم می کردند که چنین موجودی را مورد توهین قرار دهند.  

خدایا ما را از هر گونه پلیدی باز دار. خدایا ما را وسیله گمراهی و یا گناه دیگران قرار مده. خدایا دل های ما را به سمتی هدایت کن که خیر و صلاح ما در آن است. خدایا عمل ما را وسیله حل مشکلات خود و دیگران قرار ده. خدایا می ترسم از این که طوری عمل کنم که باعث دوری بندگان تو از تو شوم. 

 

+ نوشته شده در سه شنبه دوم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 23:50 شماره پست: 167

اول تیر- روز یلدا

اول تیر- روز یلدا

مصطفوی 20 خرداد 1395 6747 کلیک ها

به قول یکی از دوستان که با پیامکی عنوان داشت "ما بلندترین تاریکی (شب یلدا) را به هم تبریک می گوییم و آن را با چنان سنت های مفصلی تجلیل می کنیم (که البته لازم است و مبارک) اما از کنار بلندترین روز سال و روشنایی به راحتی می گذریم. این در حالی است که خداوند با چه نظمی این دو واقعه را در طول سال قرار داده اولی را در آغاز چله زمستان و دومی را شروع "چله تابستان." روزهای شاد زندگیتان به بلندی روز اول تیر و تیره بختی ها به کوتاهی شب های تیرماه باد. عمر مستبدین به کوتاهی شب های تابستان و عمر روزهای آزادی ملت ها به بلندای روز اول تیر باد.

+ نوشته شده در یکشنبه چهارم تیر ۱۳۹۱ ساعت 16:59 شماره پست: 171

چه مشت های گونه گون که وا شوند و رسوا شوند

چه مشت های گونه گون که وا شوند و رسوا شوند "معلم شهید انقلاب دکتر علی شریعتی"

مصطفوی 20 خرداد 1395 5777 کلیک ها

تاریخ را چو بنگری این جمله دکتر علی شریعتی (درود خداوند بر روان پاکش باد) را به عینه می بینی. انگار خداوند چرخه ای از زندگی ها را به وجود آورد که مشت های بسته را باز کند و آدم ها را در عرصه زندگی شان بیازماید و مشت ها باز نشده را وا کند و خوشا به حال آنانی که وقتی مشت شان باز شد گند آن دماغ خودشان و دیگران را نیازارد. که اگر این حادثه در پایان عمرشان اتفاق افتد دیگر مجالی برای جبران آن نخواهد بود. خدایا مشت ما را موقعی باز کن که توان جبران داشته باشیم.  

دنیا را خداوند به وجود آورد و به تک تک بشر جدا جدا وقت داد تا خود - مشت خود را آنطور که مایلند باز کنند (اختیار). می توانند طوری باز کنند که وقتی باز کردند از آن بوی خوش عنبر آید و یا این که بوی تعفن!!!. و در ید قدرت من و توست که چگونه آن را (مشت بسته خود را) رقم زنیم. دنیای من و شما و بزرگ ارتش داران و بزرگ سپاه داران نیز با هم تفاوت نمی کند هر فردی از ما در حد و حوزه قدرت و نفوذ خود نقش خود را بازی خواهد کرد.

داستان حاتم طائی و آن مرد بیابانی را شنیده ایم که حاتم طائی در جواب سوال یکی از میهمانان خوان کرمش که سوال کرد از خود کریم تر هم دیده ای ؟!! که حاتم گفت آری شبی در بیابانی گم شدم و میهمان فردی بیابانی. که او بُزی را در آن شب برایم کشت و غذایی به من داد در حالی که آن بز تمام داراییش بود. او از من کریم تر است زیرا کرامت من تا آن حد نبوده است که تمام اموالم را ببخشم در حالی که آن فرد بیابانی در یک حرکت تمام داراییش را به پای من گم شده در بیابان ریخت در حالی که نمی دانست میهمانش حاتم است با آن همه دارایی.

از این داستان متوجه می شویم که اگر چه ممکن است دامنه مانور ما در قدرت نمایی و عمل در حدی بسیار پایین تر از بزرگ قدرت مداران باشد لیکن هر کس در حد توان و حوزه قدرت خود می تواند در گردش عمر - خود مشت خود را باز کند و یا رسوا شود و یا همچون "نفس مطمئنه" ای در درگاه خداوند حاضر شود.

پس بین دزدی بزرگ و دزدی کوچک و بین اختلاس بزرگ و اختلاس کوچک و بین ظلم بزرگ و ظلم کوچک و... تفاوتی نسیت و تنها خالق جهان در ارزیابی میزان آن به وُسع انجام دهنده آن توجه خواهد کرد و برای نمره دادن به عمل خواهد سنجید که فاعل آن چقدر قدرت داشت و در مقابل چقدر مرتکب (عمل خوب یا بد) شده است و همین (وُسع) میزان سنجش این قبیل کارها (چه خوب و چه بد) خواهد بود.

پس نباید گفت من که کاری نکردم (بیشتر از این توان نداشتی).

این چرخ گردون نسل ها خواهد چرخید و مشت ها وا خواهد کرد و روسوا ها و سربلند ها از خود به جای خواهد گذاشت. 

و این قصه ادامه دارد تا خداوند تصمیمی دیگر بگیرد.

 

+ نوشته شده در چهارشنبه هفتم تیر ۱۳۹۱ ساعت 16:48 شماره پست: 172

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در فرومد، دیار سربداران - رهاوردی...
پایان دوره ١٢٠ ساله مغول ها زوال از یک روستا شروع شد. صدوبیست سال مغول ها هر چه خواستند در ایران ک...
- یک نظز اضافه کرد در سفرنامه کاشان - اردهال به روای...
یکم اردیبهشت سالروز درگذشت سهراب سپهری سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به هم...