در سرازیری پایانی به نظاره ختم خود نشسته است
22/12/1394) سال 1394 در حال پایان است و آخرین نفس های سالِ کهنه را می توان شنید و در سرازیری عجیبی افتاده و رو به پایان است و دیگر امیدی به بقایش نیست و این آینده است که امید را نوید می دهد و انگار سال کهنه نیز پایان خود را دیده است که این چنین ناامیدانه به نظاره پایان خود می نگرد.
خدا نکند فردی پایان خود را ببیند که اگر ببیند فرصت باقی مانده تا پایان را هم دیگر به حساب نخواهد آورد و شاید عجولانه به خود بگوید ای کاش این فرصت باقی مانده هم نبود و زودتر به پایان می رسید که زجر انتظار پایان، سخت تر از لحظه موعود پایان است.
فلسفه مکتوم ماندن زمان مرگ توسط خالق باری هم شاید به همین دلیل بود که اگر این مخلوق از زمان رفتن خود باخبر می شد، زندگی را به کناری می گذاشت و از همان ابتدا به موضوع مرگ خود مشغول می شد، و شاید هم این انسان عجول قبل از پایان و رسیدن موعد مقرر، از استرس مواجه شدن با نقطه پایان به زندگی خود پایان می داد.
این سال هم با همه پیروزی ها و شکست هایش گذشت اگرچه دیگر شکست ها و پیروزی ها آنطور که در گذشته باعث از جا کندنم می شد، دیگر چنین اثری ندارند. از سوی دیگر سابق بر این بسیاری از شکست ها و پیروزی ها را به پای تقدیر می نوشتم، ولی اکنون آنچه بر ما عارض می شود را ناشی از عملکرد خود می دانم و نه چیز دیگر، هرچند جریان فرهنگی دایم به جامعه پمپاژ می کند که دست تقدیر در جریان است، ولی آنچه برایم مسجل شده است این که این افکار، گفتار و اعمال ماست که تعیین کننده آنی است که بر ما خواهد گذشت و دخالت خداوند هم (فارغ از معجزات) اهتمام او به پایدار ماندن سنن و قوانینی است که در جهان نهاده است، نه دخالت در آن.
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۹۴ ساعت 23:57 شماره پست: 904 توسط سید مصطفی مصطفوی |
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 23 خرداد 1395
- بازدید: 5967