مبارک است فصل دریدن پوسته زمخت زمستانی و تازه شدن

این روزها اگر به جوانه های لطیف گیاه و درخت ها نگاه کنیم، فرا رسیدن فصل نو شدن و شکفتن را خواهیم دید و می بینیم که آنان چگونه وقت آن را حس کرده و دسته جمعی به پوسته ی کلفت و زمختی که بین آنان و آزادی، بین آنان و جهان تازه، بین آنان و هوای تازه، بین آنان و زندگی حایل شده است، هجوم برده و آن را دریده و بیرون می زنند. و البته این پوست زمخت که غیر قابل عبور هم می نمایاند، محصول دست ساز خودشان متناسب با دوره عارضی سرد و خشونت بار زمستان و وسیله یی برای دفاع در آن دوره بود، آنان به درستی دریافته اند که نباید در پیله بر خود تنیده آن روزگار ماند، که ماندن در آن جز مرگ، نیستی، تباهی، پوسیدن، خفه شدن، نابودی و خسارت در بر ندارد و اکنون باید قهرمانانه و بی هیچ گونه ترسی از نو شدن و روبرو گشتن با جهان جدید، دریده و بیرون زد. تا دوباره دور دیگری از زندگی را رقم زده و تجربه کرد و با همه توان به تولید زیبایی و فایده اقدام و بی حاصلی دوره خواب و غفلت زمستانی را جبران و روح زندگی را بر شاخسار خلقت جاری کرد که این اصل لایتخلف خداوندی است که "تلك الأيام نداولها"؛ و اکنون در پس آن زمستان سرد و طولانی، بهاری زیبا و طرب انگیز در پیش است.  البته جوانه ها خود خوب می دانند که این زایمان بزرگ، قدری زمانبر است و زمستان نیز در این لحظات آخرین، دست و پاهای خود را خواهد زد و خدا کند که این جوانه های لطیف که به امید و آرزوهای بزرگ بیرون زده اند در دست های سرد زمستان دوباره گرفتار نشده و در این کشاکش تغییر، با سرمایی نابهنگامی به پودری خشک تبدیل نشوند، و فرصت یابند که دوره گرما را حس کنند و حماسه زنده بودن، مولد بودن و سرور را با موفقیت بسرایند.

+ نوشته شده در سه شنبه بیستم اسفند 1392 ساعت 8:49 شماره پست: 410

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.