پروردگارا!

چگونه با تو سخن گویم،

و از دلگویه های سفره ی عشق، سر باز کنم،

که همزمان حرامیان نیز،

دم از عشق به تو، و ره به راه تو می زنند،

حال آن که سخت به غارت، جنگ و ظلم مشغولند، [1]

چنان سنگ تو را بر سینه می کوبند که انگار، سینه چاکی بهتر از آنان، برایت نیست!

و من در این راه، چگونه با آنان، همصف شوم؟!

آنان که هزار جهنم را، در راه وصل تو ساخته، و هر روز آن را وسعت می دهند،

جنایت پیشگانی که در دور تند، رقصی مجنون وار از خون را، مشق می کنند،

در جنایت و ظلم، از هم سبقت می گیرند،

و به قصد کسب رضای تو!

می درندُ، می کُشندُ، می بَرند ...

انگار تو را بیخیال، بدین کابین خون و غارت یافته اند،

و بدین نبرد جنایت بار، راضی دیده اند؟!

آیا تو را رغبتی بدین رقص خون آلوده، هست؟!

نمی دانم!

از تو می گویند!

از جان هایی که برای رسیدن به تو، باید بستانند!

از کشته هایی که باید پُشته سازند؟!

از معابدی که باید برای تو، ویران کنند!

از زنجیرهایی که باید بر گردن ها بیاویزند!

از دارهایی که باید همواره برافراشته بماند!

از گردن هایی که به انتظار این دار باید بمانند!

و...

اما در این سو عاشقانی هم هستند، که در کُنج خلوت خود، شعر عشق می سرایند، و ترنم وصال می نوازند،

دهان ها را بسته اند، تا حتی پشه ایی هم، در ورود به خلوت آنان، آسیب نبیند!

لباسی از رنگ سپید می پوشند، تا در اشعه ی نور تو، دیده هم نشوند، در آن محو شوند.

و عشاقی که چهره مخشوش تو را از میان زباله های ذهنی این و آن یافته، جلا می دهند و با آن اظهار عشق می کنند.

بارخدایا!

تو از مظلوم ترین هایی!

همینطور انسانیت نیز مثل توست!

چرا که اعجوبه های جنایت، در جمله خواستگارانت، صف کشیده اند، صفی بلند از مدعیان!

ویترینی بزرگ از جنایت پیشگان تاریخی بلند از قتل و غارت و کشتار، که باز، دم از تو می زنند،

وجود این لیست بلند بالا نیز، چشم ها را، باز به سوی تو خیره می کند!

از سیاه پوشان شب ساز و شب شکار، تا سپید پوشان سپیده دمانِ نَردِ عشق با تو باختن!

عاشقانت گاه در خلوت، بی صدا، تو را فریاد زنند

عشق پیشگانی هم، بر بلندای آشکار، ندای نام تو را سر می دهند،

هر یک بتی از تو ساخته، و با آن، در غیابت، سخن به عشق می کنند،

یکی تو را مظهر زیبایی می بیند، و زیبایی می آفریند،

دیگری تو را ظهور قدرت مطلق می بیند، سعی می کند مثال قدرت مطلق تو باشد،

دیگری تو را مهربان ترین دیده، با مهر، تو را مانور می دهد،

آن یکی تو را خالق عشق می بیند، و آنرا با تو معنی می کند،

دیگری تو را جَبّار دیده، جَبر جَباریّت را بر همگان مستولی می خواهد،

و من در میان این همه،

میان تل انباری از زیبایی و نازیبایی ها،

گاه تو را می یابم، گاه می بازم، گاه می بینم، و گاه گُم می کنم و...

در این قشقرق فریادهای عاشقانه و دردمندانه،

تو غایب ترینی!

و دلم با سکوت پیشگانت قرین تر است.

اما جولان و فریادها، از آنِ بت سازان و بت پرستان است،

ماه رخان مکتب انسانیت هم، تو را می جویند،

و سکوت هم از آنِ آنانی است، که سر در گریبان تفکر کرده اند، تا شاید بتوانند از این صحنه جرم و جنایت، عشق و زیبایی، رمزی گشایند، تا شاید گرهی از کلاف سر در گم انسان باز کنند.

و اما تاکنون نه رمز انسانیت را یافته اند، و نه راز الوهیت تو را،

هر دو در مسطوره هایی مخلوط،

از این دست به آن دست می شوند،

کاروان ما در حال عبور است،

بی تو، و یا با تو، این کاروان در حال گذر است.

[1] - پاپ فرانسیس، رهبر کلیسای کاتولیک، در نشست نمایندگان ادیان مختلف گفته است که دین خدا، بشر را به سوی صلح و آشتی فرا می‌خواند و نه به سوی جنگ و خشونت. رهبر کلیسای کاتولیک مستقیما به جنگ در اوکراین اشاره نکرد اما به گفته ناظران، اظهارات او به معنی انتقادی تلویحی از کریل، اسقف اعظم کلیسای ارتدوکس روسیه است که صراحتا از حمله نظامی روسیه به اوکراین حمایت کرده است. اسقف اعظم کریل با ولادیمیر پوتین و دولت او روابط نزدیکی دارد سخنرانی پاپ در کنگره‌ دینی در پایتخت قزاقستان ایراد شد که در آن نمایندگانی از ادیان بزرگ گرد آمده‌اند. او تاکید کرد که نمی‌توان از دین برای توجیه و دفاع از جنگ، که یک شر است، استفاده کرد و افزود که خدا نباید «گروگان عطش انسان برای کسب و حفظ قدرت قرار گیرد». اسقف اعظم کریل ماه گذشته گفت که در این نشست شرکت نمی‌کند اما کلیسای ارتدوکس روسیه هیئتی را به این نشست اعزام کرده است.

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.