ایرانیان فارغ از آنچه در دستگاه قدرت و قدرتمداران می گذشت، انگار در زندگی خود غرق، و خود را بخشی از طبیعت، و با او همراه و همفکر می دیده اند. جامعه ایران پیش از فروپاشی، که با هجوم نظامی، فکری و اجتماعی اعراب به خود دید، جامعه ایی کشاورز و دامدار، با مختصات فکری و اجتماعی خاص آینچنین جوامعی بوده است، و فکر و ذهن ایرانیان در میان زمین و آسمان، و آنچه از روند طبیعت در آن جاری بود، سیر می کرد. این مردم خود را شاهد نبرد خیر و شر، نور و تاریکی و... در طبیعت می دانستند، تا تولد و مرگ این شاه و یا آن سردار در فلان نبرد و یا توطئه این و آن در قبال آنها؛ آنان حتی تولد زرتشت را که پیام آور نیکی در گفتار و کردار و افکار برای آنان بود، را نیز آنچنان که باید و درخور، یاد نمی کردند، و باید گفت در گیر و دار افراد متمرکز و متوقف نشده بودند؛ بلکه غرق در روند طبیعت جاری در محل خود بودند، و نبردی که بین نور و تاریکی، خیر و شر در آن جاری بود، و توسط خادمان هر یک از این دو قطب، راهبری می شد. آنان خود را مقهور طبیعت، و زندگی شان را حاصل نبردی می دانستند که در آن جریان داشت، از این روست که بر پیروزی نور و خیر نیایشگر و شاد، و در جشن بودند، و آن را با پایکوبی خود در کنار آتش همراهی می کردند، لذا آنچه در تاریخ ایرانیان دیده می شود، جشن ها و مناسبت هایی است که آنان همزمان با غلبه نور در طبیعت شادشان می کرد و بر شکست نور، تا پیروزی بعدی صبورانه می ماندند، تا زمانی که خود شاهد غلبه نور شوند، و یا آن را پیش بینی، و یا به انتظار می نشستند، تا شادی را به زمان خود، به اوج رساندند.

جشن های عمده ایی که در تاریخ این مرز و بوم دیده می شود، شامل جشن نوروز [1] که شروع بهار طبیعت و در نتیجه بهار دل ها و از همه مهمتر آغاز فصل کار است، یا جشن یلدا [2] که ابتدای آغاز پایان شب های طولانی و سرد زمستانی سخت و میخکوب کننده برای فلات نشینان ایران است، و جشن سده [3] که در نبرد بین قدرتمداران طبیعت، می رود تا سرما را مغلوب کند، و روزگار گرم،و شروع خیزش نور، ابتدای خود را کم کم نشان دهد، یا جشن مهرگان [4] که در دهم مهرماه به مناسبت اعتدال پاییزی و تساوی طول شب و روز (نور و تاریکی) جشن گرفته می شد.

در فرهنگ نیاکان ما، عزا و عزاداری و علی الخصوص عزای بر افراد، دیده نمی شود، آنچه هست پیروزی نور است، که بزرگ داشته می شود، و شکست ها و غم ها در حکمت این مردم، شاید باید مسکوت مانده و به فراموشی می رفت؛ یادآوری آن را مخل پیشرفت و زندگی عادی خود می دانستند. این روند را در زندگی برادران آریایی آنان، در میان هندوهای هندوستان هم می توان اکنون دید، که به عنوان یک فرهنگ سنتی، هنوز پابرجاست و آنرا بعنوان یک درونمایه فرهنگی و فکری حفظ کرده اند، زیرا آنان به اندازه برادران ایرانی خود در معرض هجوم های بنیان کن، مثل حمله رومیان، چنگیز، اعراب و... نبوده اند لذا خلوص فرهنگ باستانی را در بین هندی ها بیشتر از ایرانیان می توان دید. از این روز هندیان هم مانند ایرانیان تولد خدایان و بزرگان خود را جشن می گیرند، تا این که بر فقدان و عزای شان به غم بنشینند.

این است که در این سوی فرهنگ آریایی و در فرهنگ اصیل ایرانی جشن ها به وفور است، و عزا را نمی توان دید، ایرانیان به غیر از چهار جشن عمده خود، که جشن های نوروز، مهرگان، سده، یلدا بوده است، هر ماه نیز در شامگاه دهمین روز هر برج، که آن را "آبان" می نامیدند جشن های خاص خود را داشتند. دهمین روز بهمن نیز "آبان" این برج بهمن، و همچنین جشن سده است که از اعیاد مهم چهارگانه ایرانیان بوده است. که در صدمین روز از شروع سرما، که دیگر می رود تا گرما و نور خود را بنمایاند و پیروزی اش را نشان دهد، ایرانیان در این ابتدای پیروزی، جشن می گرفتند.

گرچه ایرانیان ملتی دامدار و کشاورز بوده اند، اما دو طبقه ارشد، همواره بر آنان حکمرانی می کردند، طبقه نظامیان که خادمان درگاه شاه و گوش به فرمان همایونی بودند، تا منویات دل او را تامین نمایند، و طبقه دوم که روحانیون بودند که بر فکر و ذهن مردم، به نیابت از خداوند حاکم بودند، و علاوه بر تئوریزه کردن وضع حاکم، و توجیه آن، که نظامی طبقاتی و ظالمانه بود، و حرکت ایرانیان در بین طبقات را محال می کرد، تامین کننده نیروی جنگی و تدارک و تجهیزات برای طبقه بالا به لحاظ فکری و تئوری بودند، تا نظام موجود حفظ شود، این بود که کشاورزان و دامداران ایرانی تامین کننده نیروی اصلی سپاه جنگی می شدند، که جامعه ذهنی و فکری اشان با چنین شرایط جنگی، و کشت و کشتار، و عزا و غم مناسبت ماهوی نداشت، آنها در حالی که سرگرم روند آسمان و زمین در بروز طبیعت بودند، باید نیروی سپاهی را تامین می کردند که تامین کننده خواست شاهان و بر کرسی قدرت نشسته گان بود، ولی به رغم این کار در تاریخ ایران و اجتماع آنان نمی توان شاهد جشن یا مناسبتی برای بزرگداشت جنگی، چه پیروزی و چه شکست بود.

این مردم در عین این که بزرگترین امپراتوری جهان را داشتند، لیکن پیروزی در جنگی، آنان را آنقدر خوشحال نمی کرده است، که سال ها بر این پیروزی بزرگداشت و جشن بگیرند، و یا بر شکست و کشته شدنی، آنچنان غمگین و عزادار شوند، و بر آن غم سال ها بمانند. جشن های آنها ناشی از حرکت کلی طبیعت بود چراکه ایرانیان خود را بخشی از طبیعت و همراه در روند آن می دانستند، و در همراهی با آن، میان پیروزی نیروی خیر و نور شاد بودند، و غم و شکست آن را نادیده می گرفتند و به سادگی از کنارش به امید پیروزی در مقطع دیگری می گذشتند. روح و روان آنان بیشتر با طبیعت و نیروهای آن همراه بود، تا با منویات دل شاهان و قدرتمداران و نظامیان، و اگر دو طبقه روحانیان و نظامیان نبودند، شاید این مردم دنیای سیاست و جنگ را به کل به فراموشی می سپردند.

اما به واقع به رغم تحمیل این دو طبقه بر خود، آنان انگار هزاره ها این دو طبقه را به فراموشی سپرده، و با طبیعت و نیروهای خیر و نور در آن مشغول به زندگی بودند، این است که پیروزی و شکست نظامیان و روحانیون، و خدمه تاج و تخت، در اصول زندگی ایرانیان تقریبا بی معنی بوده، و لااقل می توان دید که در جشن های آنان بروزی ندارد، گرچه سپاه ایران با بدنه همین مردم، تا فتح آتن هم پیش رفت و پایتخت رقیب دیرینه و قدرتمند خود را مقهور قدرت خود کرد، و یا در زمانی دیگر اسکندر کشورمان را در نوردید و آن را غارت کرد، ولی نه در اعیاد ایرانیان مناسبت جشن تسخیر آتن را می توان دید، و نه در عزای سقوط پرسپولیس پایتخت ایران، عزاداری خاصی می توان در مناسبت های ایرانی دید، انگار این ملت در جامعه کشاورزی و دامداری خود غرق بودند و فارغ و بی اعتنا از نبرد سخت قدرت و قدرتمندان، زندگی خود را به عنوان بخشی از طبیعت، ادامه می دادند، نه بر پیروزی قدرتمندان آنقدر شاد بودند که مناسبتش را بزرگ دارند و نه بر شکست شان آنچنان غمگین، که تا سال ها بر آن اقامه عزا کنند.

این است که شاید دوگانگی بین مردم و قدرت و قدرتمداران در این مرز و بوم، تاریخی باستانی دارد، و در هم آمیختگی این مردم با زندگی و طبیعت به همان میزان سابقه تاریخی ژرف را نشان می دهد.

جشن سده بر همه ایرانیان و پارسی گویان در ایران، افغانستان، تاجیکستان، آذربایجان، عراق، ازبکستان، ترکمنستان، پاکستان، سین کیانگ، ارمنستان و.... مبارک باد.

Click to enlarge image Sadeh-festival..............PNG

جشن سده در افغانستان

#دوگانگی_بین_قدرت_مردم

#جشن_سده

#طبیعت_مبنای_جشنهای_ایرانیان

#ایرانیان_عزاداری_عزا

#نبرد_خیر_شر

#نبرد_نور_تاریکی

 

[1] - نوروز نخستین روز سال خورشیدی ایرانی برابر با یکم فروردین ماه، جشن آغاز سال نوی ایرانی و یکی از کهن‌ترین جشن‌های به جا مانده از دوران ایران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان است و هنوز هم مردم مناطق گوناگون فلات ایران، نوروز را جشن می‌گیرند. زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است که امروزه به آن برابری بهاری می‌گویند.  نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب می‌شود و در برخی دیگر از کشورها یعنی تاجیکستان، روسیه، قرقیزستان، قزاقستان، سوریه، عراق، گرجستان، جمهوری آذربایجان، آلبانی، چین، ترکیه، ترکمنستان، هند، پاکستان و ازبکستان تعطیل رسمی است و مردمان آن جشن را برپا می‌کنند. نوروز به عنوان یک جشن قدیمی و کهن از اقوام متعددی در منطقه به ارث رسیده‌است و با رنگ و انگ ویژه، شناسنامه ایرانی به خود گرفته و از آن به عنوان نماد پیوندگر افراد و اقوام ایرانی و ملت ایران یاد می‌شود. ایرانیان نوروز را آغازگر رستاخیز طبیعت، گاه رویش و زایش باغ و بوستان می‌دانند و بر این باور هستند که در نوروز، همزمان با طبیعت، باید روزگار نو و جدیدی را با روان و نگرش نو، در تن‌پوش تازه ای آغاز کنند.

[2] - شب یَلدا یا شب چلّه یکی از کهن‌ترین جشن‌های ایرانی است. در این جشن، طی شدن بلندترین شب سال و به دنبال آن بلندتر شدن طول روزها در نیم‌کره شمالی، که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته می‌شود. نام دیگر این شب «چِلّه» است، زیرا برگزاری این جشن، یک آیین ایرانی‌ است.

یلدا به زمان بین غروب آفتاب ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در یکم دی (نخستین روز زمستان) گفته می‌شود. خانواده‌های ایرانی در شب یلدا، معمولاً شامی فاخر و همچنین انواع میوه‌ها و رایج‌تر از همه هندوانه و انار را مهیا و دور هم سرو می‌کنند. پس از سرو تنقلات، شاهنامه‌خوانی، قصه‌گویی بزرگان خانواده برای دیگر اعضای فامیل و همچنین فال‌گیری با دیوان حافظ رایج است

[3] - جشن سَده، به لری (سی سیه) یکی از جشن‌های ایرانی، است که در آغاز شامگاه دهم بهمن ماه؛ یعنی، روز مهر از ماه بهمن، برگزار می‌شود. در شامگاه دهمین روز یا آبان روز از بهمن ماه با افروختن هیزمی که مردمان، از روزهای پیشین در میدان شهر یا آبادی یا بر بلندی کوهستان گرد آورده‌اند، این جشن آغاز می‌شود. در یادکردهای تاریخی این جشن همیشه به شیوه گروهی و با گردهمایی همه مردمان شهر و کوی و روستا در یک‌جا و با برپایی یک آتش بزرگ برگزار می‌شده ‌است؛ مردمان در گردآوردن هیزم با یکدیگر انبازی می‌کنند و بدین سان جشن سده، جشن همکاری و همبستگی مردمان است

[4] - مهرگان یا جشن مهر یکی از مراسم و جشن‌های ایران بوده که با اعتدال پائیزی پیوند داشته و در روزهای آغازین فصل پاییز برگزار می‌شده است.این جشن چندین روز طول می کشیده است. در خراسان در سده های گذشته این جشن را با نام جشن سر میزو یا جشن سر برج میزان برگزار می کرده اند. معیار سنجش نخستین این جشن همان زمان برابری شب و روز یا اعتدال پائیزی بوده است اما در طول زمان بر اساس معیارها و ابزارهای سنجش زمان در مکان های مختلف زمان جشن تغییراتی داشته است بطوریکه امروزه نزد زرتشتیان ایران 10 مهر و تا مهر روز از ماه مهر برگزار می‌شود. درمیان مردم خراسان جنوبی اول مهر یا سر میزو و در بین لر‌ها روز ۷ مهر ماه برگزار می‌شود.. این جشن در جوامع ایرانی خارج از ایران نیز برگزار می‌شود.

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.