جریانی در کشورمان، تفکر سید جمال الدین اسدآبادی [1] را بین ایرانیان رواج داده، و برجسته می کند، و خواهان گسترش و الگو شدن آن می باشد، و آنرا در سرلوحه سیاست های کشور قرار می دهد، سید جمالی که مرز نمی شناسد، و تنها دغدغه اسلام و مسلمانان [2] را دارد.

 سید جمال ایرانی است، [3] و اهل همین اسدآباد همدان خودمان، اما با همه نقاط قوت تفکر و همت عملی اش، نسبت به کشور خود احساس خاصی ندارد؛ خدمت به شاه ایران را، مثل خدمت به شاه مصر، حاکم عثمانی در استانبول و... می بیند، برای او مهم نیست که به کدام کشور خدمت کند، برای او مهم این است که، آن کشوری که برایش کار می کند جزو جامعه اسلامی باشد، در این تفکر به هر کدام خدمتی شود، تو گویی، به اسلام و مسلمانان خدمت شده است، و این نهایت آمال و آرزوی اوست.

سید جمال به دنبال مجد و عظمت اسلام و مسلمانان، و آرزویش دیدن این مجد و عظمت اسلامی است، این در حالیست که تاریخ نشان داده است که در ذیل امپراتوری های با مجد و عظمت گذشته اسلامی، ایران و ایرانیان در بدترین وضعیت ممکن بوده و شرایط بسیار بد و ناگواری را طی کرده اند؛

سید جمال در بین همه ی ملل اسلامی حضور دارد، گاهی به زبان عربی چنان سخن می گوید که در بین اعراب چنان عرب به نظر می آید، که در مصر، با آن درجه از شدت شیوع ناسیونالیسم عربی، در بین متفکرین مکتب قاهره پذیرفته شده، او و تفکرش پای می گیرند، و گاه به مقام رهبریت، و میدانداری هم می رسد؛ از این لحاظ او برای ایرانیان و پارس زبانان افتخار بود، چرا که یک ایرانی این چنین میداندار چنان صحنه های تفکری و علمی شده بود،

اما این میدان داری برای ایران و ایرانیان هموطن او، سودی نخواهد داشت، بلکه ضرر نیز دارد، چراکه ایران و ایرانیان به یک ایرانی و یا حتی یک متفکر وارداتی نیاز دارند که دردهای جامعه آنان را بشناسد، و درمان کند، تهدیدهای جامعه آنان را ببیند و رفع نماید، عامل های ویرانی ایران را بشناسد و راه حل دهد، منافع آنان را بداند و تحصیل کند و... و سپس به حوزه های تمدنی، همسایگی، همدینی و... برسد، ایران شدیدا به چنین انسان هایی نیاز دارد، تا عقب ماندگی های خود را که سده هاست او را همراهی می کنند، جبران نماید، تهدیدها را از ایران دور نماید، بقای سرزمینی و تمدنی ایران را تضمین کند، تا از صفحه بازی سرزمینی، تمدنی، زبانی، فرهنگی و... حذف نشود؛

سید جمال مثل تمام ایرانیانی که در خدمت به فرهنگ و تفکر دیگران، گُل کردند قابل احترام و افتخار آمیز است، [4] اما سید جمال در بین اعراب و پارس زبانان، چنان فرا مرزی فکر و عمل می کرد، که حتی معلوم نبود اهل کجاست، چه دین و مسلکی دارد، این بود که حتی در ملیت و مذهب او نیز، گاه دچار تردید می شد، که او آیا از اسدآباد همدان است، یا اسدآباد خراسان بزرگ (در استان کُنَر) و...،

او متفکری اسلامی است که مرز نمی شناسند و دنیایی از به هم پیوستگی را، در بین مسلمانان، برای آنان را در نظر دارد، جامعه ی مد نظر در تفکر سید جمال، جامعه بدون مرزیست که به آن جامعه اسلامی می گویند، امت واحده، که وجه محوری و وحدت بخش آن دین اسلام است. که می توان آنرا نوعی بین المللی گرایی (انترناسیونالیسم) [5] اسلامی نامید، که مجد و عظمت اسلام و مسلمانان را سر لوحه کار، تفکر و عمل و آرزو و اولویت خود دارد، همانگونه که کمونیسم و مارکسیسم وجه محوری انترناسیونالیست های چپ دنیاست، و به تشکیل شوروی منتهی می شود.

رگه های چنین تکفری را می توان در تشکیلات احزاب وابسته به تفکر اخوان المسلمین [6] دید که در قالب احزابی با نام "جماعت اسلامی" و... در گوشه و کنار دنیای اسلام، روند خزنده خود را برای تحقق یک دنیای بی مرز اسلامی، دنبال می کنند، که مَثَل روشن چنین دنیایی، و بروز عینی آن همان امپراتوری عثمانی است، که مرزهای آن تا قلب اروپا و شمال افریقا و آسیا پیش برده می شود،

در تفکر اخوانی رجب طیب اردوغان (رئیس جمهور) در ترکیه، یا حاکمیت قطری ها، یا در مصرِ زمان محمد مرسی (رئیس جمهور مخلوع مصر)، و در تونسِ راشد الغنوشی، و در شبه قاره هند در قالب حزب جماعت اسلامی و... رگه های چنین تکفری تبلور می یابد.

چنین انترناسیونالیسم با وجوه تفکر اخوانی، و با رگه هایی از تفکر سید قطب (از رهبران اخوانی مصر) را، بدون ذکر نام، و بیان رسمی، در تفکر جاری سه دهه ی گذشته ج.ا.ایران، هم می توان دید، که تاکید اکید خود را بر موضوع قدس و نبرد بین اسراییل و فلسطنیان قرار داده، و آنرا در مرکزیت، سیاست خارجی ج.ا.ایران قرار می دهد، و اولویت اول کشور دانسته، و تمام ظرفیت کشور را برای آن بسیج، و صرف می کند، و به صورت دوفاکتو ایران را نیز در میان دنبال کنندگان این بینش و سیاست فرامرزی قرار داده است.

اما موضوع مهمی که از دید نظریه پردازان چنین سیاستی در ج.ا.ایران شاید به دور مانده، این است که، انترناسیونالیسم مد نظر سید جمال الدین اسدآبادی، سید قطب، حسن البنا، رجب طیب اردوغان و... موجودیت ایران سرزمینی و تمدنی را بر باد خواهد داد، همانگونه که انترناسیونالیسم دنبال شده توسط حزب توده به ریاست نورالدین کیانوری، در صورت موفقیت، ایران را به یک جمهوری از جمهوری های شوروی سابق تبدیل می کرد؛

دنبال کنندگان چنین انترناسیونالیسمی، باید بدانند که چنین بین المللی گرایی اسلامی، در صورت موفقیت، جهان اسلام را در بهترین حالت، به شکل نمونه های مدرن ایجاد شده، همچون نظام جمهوری های شوروی کمونیستی تبدیل کرده، و شوروی اسلامی را ایجاد خواهد کرد، یا در شکل قدیمی تر آن نظام خلیفه گری عباسیان بغداد نشین، و یا نمونه معاصر آن یعنی عثمانیان استانبول نشین را تجدید خواهد نمود،

 وضعیتی که در هر صورت، ایران و ایرانیان (و البته دیگر ملل صاحب فرهنگ و تمدن منطقه) از آن متضرر خواهند شد، و عوارض ناشی از این وضعیت را به چشم سر، در سطور تاریخ ایران، مصر شامات و... از هم اکنون می توان دید و مطالعه کرد، آنچه عثمانی ها با مردم تحت سیطره خود کردند، و آنچه عباسیان در تحت نظام خلیفه گری، با ایرانیان و دیگر مردم متمدن تحت سیطره خود در منطقه شامات، شاخ آفریقا، اناتولی و آسیای صغیر (ارمنی ها، کردها و...) و سواحل مدیترانه نمودند، امروز در پیش چشم ماست، تکرار و یا کمک به ایجاد دوباره آن، به نظر دور از حکمت و عقلانیت است.

هرگز به نظر نمی رسد در بُعد ملی، این رویه به نفع ایران و ایرانیان باشد و حاکمان ایران نیز، به عنوان امانتداران سکان هدایت ایران و ایرانیان در شرایط کنونی، نباید ایران و جهان اسلام را به سوی پاگیری چنین پدیده ایی در قرن 21 پیش ببرند؛

دنبال کنندگان این نظریه باید بدانند که، بازیگران دیگر این جریان، باز با وجه ملیگرایی نژادی و زبانی چنین پدیده ایی را دنبال می کنند، اگر ترک ها را در این مسیر گاه فعال می بینیم، آنان به دنبال زنده کردن نظام عثمانی اند، نه نظام خلیفه گری اسلامی عباسی، حرکت ترکیه برای ایجاد وحدت بین خلق های ترک زبان، در آسیای میانه و قفقاز، و در این سو نقش گیری اردوغان در موضوع فلسطین، که یک دهه است خود را فعال نشان می دهد، نوعی تاکتیک است تا هم از توبره، و هم از آخور بخورد،

ترک ها به عنوان یک سردمدار در اجرای تفکر اخوانی، امروز هر دو طرف (اسراییلی و عربی) را با خود همراه دارند، و همراهی می کنند، همانگونه که در موضوع جنگ اوکراین هم منافع ملی خود را در همین نوع سیاست و تاکتیک می بینند، که وسط بازی کنند، تا هم غرب (اوکراین) و هم شرق (روسیه) را با خود همراه کرده، سیاست های پایه ایی اشان را بر مدار منافع و امنیت ملی خود دنبال کنند، و بدین شیوه مزاحمی در شرق و غرب برای طرح های خود نداشته باشند، [7] کافی است به سخنرانی اردوغان در مجمع عمومی سازمان ملل در چند هفته گذشته توجه کرد، رگه های کاری ترک ها را محیط های بین المللی، با تکیه بر این ایده و نگاه را به عینه می توان در سخنان او دید، و در مقایسه با متن سخنرانی ابراهیم رئیسی به عنوان نماینده ج.ا.ایران در این سازمان نیز به روشنی گواه بر بین المللی گرایی متن او دارد، تو گویی رئیسی در سازمان ملل برای دفاع از اسلام رفته بود، و برجستگی از دفاع از منافع و امنیت ملی ایران در سخنان او دیده نمی شد. [8]

امروزه نبردهای داخلی در لیبی و...، ناشی از رقابت بین اخوانی ها و دیگر نحله های فکری، در بین کشورهای اسلامی است، و ترکیه باز هم، زعامت و زنده کنندگی امپراتوری عثمانی را برجسته می کند، که بیشتر از اسلامی بودن، وجه ترک بودن آن نزد آنان برجسته و مد نظر است.

بازیگر دیگر این بازی بزرگ، مصر است که در مشکلات خود، ناشی از تهاجم تفکر اخوانی غرق است، و دنبال منجی و کمک یاریست تا هم از جریان اخوان المسلمین، خود را نجات دهد، که مرکزیت تفکری و فعالیت خود را در مصر قرار داده، و هر از چندگاهی ستون های قدرت را در مرکز شاخ افریقا می لرزاند، و هم در جایگاه های رهبری کشورهای عربی، صندلی در خوری برای خود در تحولات منطقه محفوظ دارد،

مصر که خود زخم خورده حاکمیت اسلامی است، و زبان و فرهنگ و تمدن مصر باستان خود را، در نتیجه حاکمیت خلفای اموی، عباسی، عثمانی و... از دست رفته می بیند، نمی خواهد دوباره در انقیاد عباسیان، عثمانیان و... باشد، از این رو با عربستان و اسراییل، هر دو نرد عشق می بازد، تا در تحولات منطقه، بدون صرف هزینه ایی، در سایه آنها، تنها حضور داشته باشد.

می ماند عربستان، که بیشتر از آن که ادعای اسلامیت داشته باشد، خود را رهبر جامعه عربی می خواهد تا رهبریت ام القرای جهان اسلام. آنان به واقع همان امویان هستند که خواستار امپراتوری هایی بزرگ، و ثروتمند دمشق نشین و یا همان احترام و سروری و آقایی قریشی خود اند، که بر تجارت و ثروت و دین سلطه داشته باشند، و غازیان جنگجوی عثمانی را نمی خواهند که برای آنها کشورگشایی کنند، و بیشتر به کاروان های تجاری می اندیشند که ثروت و قدرت را برای مکه (و البته امروز ریاض کنونی)، و سران قریش معاصر به ارمغان آورد،

در این بین می ماند ایران، که در این نبرد تنهاست، نه تفکر جنبش اخوانی در فرهنگ ایران، و نه در منافع و امنیت ملی ایران جایگاهی، ندارند، و نه ایران با توجه به زبان پارسی رایج، و دین شیعه موجود، جایگاهی در بین اعراب و اخوانی ها خواهد داشت، که سردمدار شود و یا میدان را تعریف کند، و به طبع در میادینی می تازد که دیگران آن را ترتیب داده اند.

از این رو سیاستبازی ایران، در زمین بازی اخوانیگری و...، در موضوع فلسطین و اسراییل و...، در آخر به شکست ایران خواهد انجامید، و دستاوردی برای ایران و ایرانیان نخواهد داشت، و بهتر است ایران به موضع توازن منطقه ایی خود باز گردد، و از بازی در زمین های مغشوش و تار اخوانیگری و بین المللی گرایی اسلامی، که مشخص نیست به کدام ناکجا آباد خواهد انجامید، دست بردارد.

در این نبرد ناروشن، ایران را هم اخوانی های سلفی و بنیادگرا، هم مسلمانان دو آتشه خواهان انترناسیونالیسم اسلامی، و هم جریان مدرنیته جهان اسلام و... قربانی خواهند کرد، و به عنوان قربانی آخر، دم تیغ ندامت و پرداخت کننده خسارات خواهند سپرد، و در آن میدان تنها خواهند گذاشت.

ایران باید به موضع انترناسیونالیسم انسانی خود باز گردد، که تاریخی افتخار آمیز در آن دارد، و خود را از روند توحش جاریِ ناشی از تحرکات بنیادگرایی اسلامی، در نبردهای منطقه غرب آسیا، دور بدارد، چرا که در مسیر جریان فرهنگ انسانیست است که ایران و ایرانی گُل می کنند، و منجی ملل منطقه خواهند شد، تمدن سازی خواهد کرد، این توحش جاری در منطقه ما، حتی در جنگ های ایرانیان هم جایگاهی نداشته، چه رسد به فرهنگ مدیریت فضای فتنه، که حرکت در سایه – روشن هاست.  

  

[1] - سید جمال‌الدین اسدآبادی ۱۲۱۷–۱۹ اسفند ۱۲۷۵ خورشیدی همچنین مشهور به سید جمال‌الدین افغانی) اندیشمند سیاسی و مبلغ اندیشه اتحاد اسلام بود؛ همچنین از اولین نظریه پردازان بنیادگرایی اسلامی محسوب می‌شود. گفته می‌شود که جد سی‌ام وی حسین بن علی، پیشوای سوم شیعیان جعفری است. سید جمال‌الدین اسدآبادی اولین متفکر مدرن و فعال اجتماعی بود که نسبت به بیماری‌های اجتماعی جوامع مسلمان و ضعف‌های موجود در آن هشدار داد؛ و در مقابل قدرت‌های غربی اسلام گرائی را تبلیغ نمود. تأثیر او بر کشورهای اسلامی، مخصوصاً افغانستان، ایران و مصر شایان توجه است

[2] - پان‌اسلامیس یا اتحاد اسلامی به عربیالوحدة الإسلامیة انگلیسی: Pan-Islamism  نام یک ایدئولوژی است، که در آن سعی بر این است که، با اتحاد میان مسلمانان، هرگونه پیوند با میهن و قومیت با پیوندهای فراملی اسلامی جایگزین گردد واژه «پان‌اسلامیسم» نخستین بار توسط شرق‌شناسان اروپایی و دربارهٔ سیاست‌های توسعه‌طلبانه دولت عثمانی بکار رفت. این ایده توسط بسیاری از مسلمانان «چشمهٔ دروغ‌ها»] و «خیالات و اوهام استعمارگران انگلیسی»نامیده شد. برخی نیز سید جمال‌الدین اسدآبادی را بنیانگذار این تفکر دانسته‌اند. در طول تاریخ منابع و افراد گوناگون، تعاریف متفاوتی از پان‌اسلامیسم ارائه داده‌اند این تفکر در ایران نیز طرفدارانی در میان شیعیان داشته و در کنار پان عربیسم به مخالفت با تشکیل کشور اسرائیل و طرفداری از فلسطینی‌ها و تشکیل دولت فلسطین پرداخته‌است. در راستای این تفکر، روح‌الله خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران، بارها از امت واحدهٔ اسلامی سخن می‌گوید بعد از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ این ایده در بین انقلابی‌های ایران رواج پیدا کرد.

[3] - گلدزیهر و جُمیِر می‌نویسند: «بنابر گزارش خودش، او متولد اسعدآباد در ولایت کنر، در شرق افغانستان بود.» نیکی کدی معتقد است که او در روستای اسدآباد، نزدیک همدان، در خانواده محلی سادات به دنیا آمده‌است. محمد عبده شاگرد و همکار سید جمال‌الدین و مترجم کتاب نیچریه وی به زبان عربی، در مقدمه ترجمه کتاب می‌نویسد، سید جمال‌الدین به دو علت در دولت افغانستان به مقام‌های وزارت رسید (نه در ایران): اول اینکه بتواند در کشورهای عربی خود را سنی معرفی کند و به هدف‌هایش برسد. دوم اینکه خود را از دست مقررات سختی که دولت ایران برای اتباعش در خارج قرار داده بود برهاند یرواند آبراهامیان نیز معتقد است وی پس از مهاجرت به استانبول برای مخفی کردن زمینه شیعه خود، نام افغان را برگزید

[4] - مثل دانشمند و ادیب بزرگ ایرانی، جناب سیبویه شیرازی و... که مهمترین کتاب ادبیات پایه عربی را نگارش کرد.

[5] - بین‌الملل‌گرایی یا انترناسیونالیسم به انگلیسی: Internationalism مفهومی کلی است که بر عقاید و سیاست‌های منجر به منافع مشترک اقوام و ملت‌ها، تکیه دارد. این عقیده، با ملی‌گرایی (ناسیونالیسم) پرخاشگر مخالفت دارد. اینترناسیونالیست‌ها برآنند که در صورت امکان‌نداشتن همکاری میان حکومت‌ها، این مساعدت بین ملت‌ها قاعدتاً امکان‌پذیر است. این مکتب بر آن است که بشر را به این آگاهی برساند که هر فرد متعلق به یک جامعه جهانی است. این باور همچنین تمایل به واگذاری درجه‌ای از حاکمیت ملی (از کمترین تا بیشترین) به مؤسسات بین‌المللی است. هواداران کمترین میزان واگذاری حاکمیت، آن را تا جایی می‌دانند که لازمهٔ حفظ و تقویت امنیت بین‌المللی است و هواداران بیشترین میزان واگذاری، از نوعی حکومت جهانی پشتیبانی می‌کنند و بین این دو نیز طیف‌های گوناگونی وجود دارد.

[6] - اخوان المسلمین یک جنبش فراملی اسلام‌گرای اهل سنت است که در بسیاری از کشورهای عربی طرفدار دارد. اخوان المسلمین را می‌توان بزرگترین گروه سیاسی سنی در جهان به‌شمار آورد. این جنبش در سال ۱۹۲۸ میلادی (۱۳۰۷ شمسی، ۱۳۴۷ قمری) در شهر اسماعیلیه مصر به رهبری حسن البنا بنیان نهاده شد و سپس فعالیت خود را به دیگر کشورهای عربی و اسلامی گسترش داد. این نهضت به تأثیر از اندیشه‌های سید قطب اندیشمند اسلامی، محمد جوزان الغزالی مبلغ اسلامی، سید جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده در پاسخ به انحطاط داخلی مسلمانان و سلطه بیگانگان بر کشورهای اسلامی، به ویژه بر کشور مصر پدید آمد. اخوان المسلمین جهت رسیدن به اهدافش در زمینه‌های مختلف فرهنگی، نظامی و سیاسی به مبارزه پرداخت، و در این رهگذر چند بار به دست حکومت ملک فاروق منحل شد و طی آن شمار زیادی از اعضای آن دستگیر یا اعدام شدند. حامیان دولتی اصلی اخوان‌المسلمین، قطر و ترکیه هستند. دولت‌های بحرین مصر، روسیه سوریه، عربستان سعودیو امارات متحده عربی، آن را یک سازمان تروریستی می‌دانند. هدف اصلی انجام اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه مصر و جهان اسلام بود و بر سازندگی فرد مسلمان، خانواده مسلمان، جامعه مسلمان و نهایتاً حکومت اسلامی، براساس تمدن اسلامی تأکید نمود. شعار شناخته شده اخوان‌المسلمین «الاسلام هو الحل» (راه‌حل، اسلام است) است، اما شعار اصلی‌شان که هدف و نقشه راه‌شان را ترسیم می‌کند، چنین است: الله غایتنا، والرسول قدوتنا، والقرآن دستورنا، والجهاد سبیلنا، والموت فی سبیل‌الله أسمی أمانینا؛ خداوند هدف ما، پیامبر الگوی ما، قرآن قانون اساسی ما، جهاد راه ما و مرگ در راه خدا، والاترین آرزوی ماست. حسن البنا که این شعار و نقشه راه را برای اخوان تعریف کرده بود، در تبیین و معرفی آن، جماعتش را علاوه بر آنکه گروهی دینی سلفی می‌دانست، مجموعه‌ای سیاسی هم معرفی می‌کرد و از اینجاست که مجوز ورود به عرصه سیاسی را صادر کرد و به سرعت هم توانست نقش سیاسی خود را در موضع‌گیری در قبال تحولات جهان اسلام و جهان عرب ایفا کند. پس از مرگ حسن البنا برخی از گروه‌ها و افراد تندرو در جامعه آزاد شدند و به تدریج جماعت‌های جهادی کوچک و بزرگ مانند جماعت جهاد اسلامی در مصر شکل گرفت که بعدها پایه اصلی تشکیل القاعده قرار گرفتند. جماعت اخوان‌المسلمین سال‌ها مشی سیاسی خود را بر ارشاد و تبلیغ در بطن جامعة مسلمانان قرار داد تا جامعة اسلامی را برای برپایی حکومت اسلامی آماده سازد، ولی جماعت‌های جهادی خواستار حرکت‌های انقلابی و اصلاح امور به صورت جهادی شدند. سیدقطب که خود از نظریه‌پردازان مورد احترام جنبش اخوان بود، اساساً با مفهوم تحزب مخالف بود و سرشت حکومتی را که برپایه انتخابات و تحزب باشد، با روح اسلام مغایر می‌دانست؛ ولی جنبش اخوان‌المسلمین رسماً تحزب و تکثر در حکومت را پذیرفت و برخلاف جریانات سلفی جهادی که قوانین موجود را نتیجه تصویب کافران می‌دانند و اصولاً دموکراسی و تکثر را خلاف شرع تلقی می‌کنند، به گسترش سازمان سیاسی اخوان پرداخت. سیدقطب و برخی از اسلام‌گرایان سلفی، در آغاز چندان اهمیتی به مفهوم ملت نمی‌دادند و همواره بر امت اسلامی تأکید داشتند و ملت را مفهومی وارداتی و غربی دانسته و قومیت‌گرایی و ناسیونالیسم را نشانه‌ای از جاهلیت قلمداد می‌کردند، ولی به مرور زمان جماعت اخوان‌المسلمین با کاستن از نقش جهانی خود، تمرکز بیشتری بر ملی‌گرایی نمود؛ همچنان که می‌توان رگه‌هایی از ملی‌گرایی عربی را در دیدگاه‌های برخی از رهبران اخوان‌المسلمین مشاهده نمود 

[7] - ترک ها با وسط بازی خود در نبرد اسراییل- فلسطین و اوکراین – روسیه، دو کشور روسیه و اسراییل را برای باز کردن راه ارتباط مستقیم ترکیه به جمهوری باکو را با خود همراه کرده و در قدم اول قره باغ را تصاحب کرده و ارمنی های ساکن آن را آواره کردند، و امید دارند از گرفتاری ایران در موضوعات غرب آسیا از جمله فلسطین سود جسته گذرگاه زنگه زو را صورت واقعیت بخشند و ترکیه را از راه زمینی به باکو وصل کرده ایران را از روند کرویدورهای غربی – شرقی دور بزنند و راه ایران به اروپا را به خود منحصر نمایند.

[8] - احمد علم الهدی نماینده ولی فقیه در خراسان :  امام جمعه مشهد ادامه داد: "اینکه امروز می‌بینیم رئیس جمهور به سازمان ملل می‌رود و طوری بزرگترین قدرت‌ها را به چالش می‌کشد که سفیر رژیم صهیونیستی عصبانی می‌شود، از برکات دفاع مقدس است. جبهه‌ای که زمانی در شلمچه و کردستان بود، در کنار دریای مدیترانه تشکیل شده و دنیای اسلام در یمن، لبنان و دیگر کشورهای مقاومت در حال نبرد با دنیای کفر است." شهرکرد- ایرنا- نماینده مردم بروجن در مجلس شورای اسلامی، سخنرانی آیت الله رییسی در مجمع عمومی سازمان ملل را مقتدرانه و صریح ارزیابی کرد و گفت: رییس جمهور ایران زبان گویای ملت های مظلوم جهان بود.

آنچه مسلم است استقرار اخلاق و رفتار انسانی، و در کل ایجاد و استقرار جامعه ایی واجد خصوصیات انسانی، بر ایجاد و استقرار جامعه مذهبی (اجرای شریعت و...) تقدم و اولویت دارد، و بروز جامعه ایی مملو از مهر و محبت انسانی، اولی بر اجرای شریعت دینی است، [1] این را به خصوص در این ماه محرم، بهتر می توان فهمید، که در کیش صاحب حادثه این ماه، قبل از شهادت، توسط همکیشان مسلمانِ دگر اندیش خود، در سخنانی خطاب به آنان، از اولی و اولیه بودن، آزادگی بر دینمداری گوشزد، و انزار می دهد، و از آنان انتظار انسانیت و آزادگی [2] ، فارغ از نوع نگرش دینی، را داشت، و به واقع در این سخن، ایشان همه را بر این امر فرا می خواند، که تا پیش از در نظر گرفتن اعتقاد خود، و اجرای حکم دینی [3] خود، انسانیت را باید مد نظر قرار داد، و این خود واجب تر می نماید؛ و همین است که قبل از امر به معروف و نهی از منکر، اجرای آنرا منوط به ارزیابی میزان مفسده و ضرر آن قرار داده اند.

و این اصل به نوعی دیگر، در جای جای فرهنگ انسان ساز ایرانیان نیز بروز می یابد، و ایجاد جامعه انسانی، با اصل قرار دادن اخلاق انسانی، از سوی بزرگان ادب و فرهنگ ایران، مورد تاکید قرار می گیرد، آنجا که حکیم مُلک پارس، زبان غیب گوی ادب پارسی، وقتی از "آسایش دو گیتی (دنیا و آخرت)" می گوید، آنرا ناشی از "تفسیر این دو حرف" می داند که، "با دوستان مروت، با دشمنان مدارا" [4]، حال آنکه خانم ها، سپیده رشنو، و رایحه ربیعی، اصلا با هم دشمن نبودند، بلکه دو هموطن، با دو دیدگاه متفاوت، به زندگی اجتماعی خود، هستند، که  از بد حادثه در یک برخورد دوگانه جامعه دو قطبی شده، کیس درگیری آنان بُولد شده، و چنان رو آورده شده است که این چنین به پرونده ایی، ملی تبدیل گردیده است.

چندی قبل، درگیری لفظی دو دختر جوان، از جامعه شدیدا دو قطبی شده ما، در بحث حجاب اجباری، و ضرورت برخورد قهری با آن، در جمع مسافران پر تعداد، در یک اتوبوس BRT شهری در تهران، می رفت تا به درگیری فیزیکی منجر گردد، گذشته از اینکه، کدام یک از آنان شروع کننده این درگیری، و کدام مقصر اول یا دومند، و درصد تقصیر بین آن دو، به چه مقدار تقسیم می شود، در این صحنه، به صورت آشکاری دو نماینده از دو نوع تفکر متفاوت، در دو قطب یک جامعه، به موضوع حجاب اجباری، مقابل هم قرار می گیرند، و بحث مجادله فکری و عملیِ این دو قطب، که در اجتماع بالا می گیرد و...، جامعه نیز به تبع، در دو جبهه له یا علیه، صف کشیده، هریک، طرف مقابل را به دیو تعبیر، و خود را فرشته تلقی کرده، و به نوعی یک تقابل دیو - فرشته شکل می گیرد، و هر طرف خود را فرشته تلقی می کنند. 

در چنین شرایطی، مسئولان جامعه متوازن، علمی و دلسوز، باید خود را از دسته بندی های این چنین افراطی در اجتماع، در بین مردم جامعه خود، بالا کشیده، و در آن بالا، از ابراز نظر، له یا علیه طرف های درگیر، به کناری مانده، حتی از تنبیه و یا تشویق یک طرف، چشم پوشیده، و عقلای جامعه به فکر فرو روند، و راه هایی بیابند، که چطور عصبیت اجتماعی، در خلال احساسات ایجاد شده را فرو بنشانند، و این که، چطور با چنین پدیده ایی، منطقی و مصلحت آمیز برخورد کنند، تا این شکاف اجتماعی ایجاد شده را پر کرده، و یا از عریض تر شدن آن جلوگیری نمایند، و بین دو قطبِ دو پاره شده از جامعه خود، آشتی و دوستی را، باز آفرینی و باز سازی و دوباره ایجاد کنند، و به رغم اذعان، بدون اعتراف بدین شکاف، آن را ترمیم نمایند، و از زهر و خطر آن برای جامعه خود بکاهند و...

اما به نظر می رسد متاسفانه قوه عاقله دستگاه تصمیم ساز کشور ما، در این کیس، به عکس، خود را با یک سوی این پرونده، همراه و همنظر دیده، و فراموش می کند که وظیفه آنان، از آن بالا نشینی ها، چیست، چرا که وظیفه اولیه آنان در ابتدا، ایجاد جامعه ایی آرام و متمدن و انسانی است، نه پیگیری تنبیه و سیاستِ یک سوی دعوا، لذا به نظر می رسد با چنین تفکری است که تمام توان خود را بسیج می کنند، تا در یک عملیات پلیسی پیچیده، طرف دیگر دعوا را شناسایی، دستگیر، و فورا او را با آن صورت مجروح در تلویزیون ملی، حاضر کرده، و در یک سرعت عجیب قضایی، پرونده ایی خاص و سفارشی تشکیل داده، و مقامات دادگاه، چنان اتهامات شدیدی (اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور، از طریق ارتباط با افراد خارج‌نشین، و فعالیت تبلیغی علیه جمهوری اسلامی، و تشویق مردم به فساد و فحشا) را متوجه یک طرف دعوا (خانم سپیده رشنو) کنند، که انسان تصورش را هم، در یک دعوای اتوبوسی دو جوان نمی کند،

شدت عمل دادستان در این پرونده چنان است، که به حتم طرف دیگر دعوا، خانم رایحه ربیعی نیز، از این که کار درگیری شخصی اش، با سپیده رشنو، دوست دگر اندیش او را، در چنین مخمصه ایی با این حد از گرفتاری، درگیر کرده است، را نیز پشیمان خواهد کرد، چرا که این دو هم سن و سالند، و همدیگر را در زمان آرامش، درک خواهند کرد، در حالی که تفاوت آندو، تنها در نوع نگرش و تفکر بود، و به حتم، به گرفتار شدن، خانم رشنو در چنین پرونده ایی، به این شدت و غلظت راضی نخواهد بود، که با این همه اتهامات، روانه زندان هایی، با آن کیفیت شود. و یک دعوای زنانه در اوج جوانی، در یک اتوبوس BRT، به یک پروژه انتقام گیری ملی تبدیل، و همه بر سر این خانمِ هم سن و سال او، خراب شود.

مناسب است قوه قضاییه از شدت تبلیغات در این پرونده کاسته و به صلاح کشور و این مردم و حتی دین است که به نوعی در این پرونده که موجب وهن، اهل مذهب، و مدعیان اسلام و مسلمانی است، به نوعی مصالحه، و زندانی آزاد شود. در غیر این صورت، شکاف اجتماعی قوت و شدت گرفته، منجر به تفرق اجتماعی، و ضایعات را بیشتر، و خسارت را عمیق تر خواهد کرد.    

[1] - تفاوت مسلمانان میانه رو و افراط گرایان داعشی و طالبانی در همین نکته است، که داعشیان و طالبانیان بر اجرای شریعت بی کم و کاست، تاکید دارند و اخلاق، انسانیت و... خود را به کناری نهاد، یا فدای این امر می کنند، حال آنکه مسلمان میانه رو و متعادل، در اجرای هر حکمی، همه جهات انسانی، از خیر و شر و... را در نظر می گیرند، و سپس به اجرای حکمی مذهبی، تصمیم می گیرند، که تفکر بنیانگذار ج.ا.ایران نیز این رابطه، در واژه و فرهنگ مصلحت سنجی، تبلور می یابد.

[2] - امام حسین خطاب به دشمنانش در عاشورا عنوان می دارد، که اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید، در اینجا آزاده بودن یعنی تقید به انسانیت، و اصول و فروع آن است، نه آزادی از فرمان طاغوت زمان، که اینجا انتظار عطوفت و مهر انسانی بر اهل خود را، از آنان دارد.

[3] - سپاه یزید امام حسین را از خوارج بر دین جدش می دانستند، و حکم فقهی خارج شدگان از دین خدا را، به او در حال اجرا بودند، لذا امام از آنان گلایه می کند، که به خاطر اجرای این حکم چرا اینقدر ظالمند و با اهل او به ظلم برخورد می کنند. لذا قاتلان خود را به آزادمردی و انسانیت، و در واقع دوری از این ظلم فرا می خواند.

[4] - این را در این غزل حافظ شیرازی و حکیم و زبان غیب گوی ایرانی، می توان دید که می فرمایند :

دل می‌رود ز دستم صاحب‌دلان خدا را   دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی‌شکستگانیم ای باد شُرطِه برخیز    باشد که باز بینم دیدار آشنا را

ده‌روزه مِهر گردون، افسانه است و افسون     نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

در حلقه گل‌ و مُل خوش خواند دوش بلبل    هاتِ الصَّبُوحَ هُبّوا یا ایُّها السُکارا

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت      روزی تَفَقُّدی کن درویش بی‌نوا را

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است    با دوستان مروت با دشمنان مدارا

در کوی نیک‌نامی ما را گذر ندادند     گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

آن تلخ‌وَش که صوفی ام‌ُّالخَبائِثَش خواند     اَشهی لَنا و اَحلی مِن قُبلَةِ العَذارا

هنگام تنگ‌دستی در عیش کوش و مستی      کاین کیمیای هستی قارون کُنَد گدا را

سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد      دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

آیینه سکندر، جام می است بنگر        تا بر تو عرضه دارد احوال مُلک دارا

خوبان پارسی‌گو، بخشندگان عمرند       ساقی بده بشارت رندان پارسا را

حافظ به خود نپوشید این خرقه مِی‌ْآلود         ای شیخ پاک‌دامن معذور دار ما را

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

حلالیت‌طلبیدن یا عذرخواهی چند ماه پیش یک استاد جامعه‌ شناسی دانشگاه تهران فوت کرد. او گرایشات مذهب...
- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
اگر حمله موشکی جمهوری اسلامی به اسراییل را برد نظامی بدانیم؛ حمله به زنان سرزمینم توسط «گشت ارشاد ای...