مستم به دزدیده نگاهی، در انتظار نگاهت

قهرم به دیدن رویت، نگاه نتوانم کرد،       مستم به دزدیده نگاهی، در انتظار نگاهت

کنون که لب بسته ایی، تو در روزه ی سکوت   منم که ناله زنانم، به انتظار نگاهت

می خوانمت به عشق، در صبحدم هر وعده ی دیدار     نیایدم به نظر، گوشه نگاهی به داد، ز بیداد نگاهت

این روزها به سان آتشفشان شدم گاهی      به هر جرقه ایی شعله کشمُ، سوزان ز آرزوی نگاهت

شاید که بر سبیل نافهمی از تو است،   گشتم نگاهبان، به انتظار نا بوده، و یا نیست، نگاهت

خواهم که گم شوم در غبار باد های وزنده،      فراموشت کنم و گم شوم از محدوده ی نگاهت

خوشا بحال گم کرده های راه و چاهِ چشم های سیاهت،    هرگز نه به دنبال تو، و نه به انتظار نگاهت

بَدا به حال ما که کشیدیم، سرمه عشقت به چشمِ خود،    کنون شده خشک چشم ما، در انتظار نگاهت

سروده در تاریخ 7 خرداد 1398

       

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در چرا با مبارزین زمان خود، همان ...
دادگاه انقلاب اصفهان توماج صالحی را به اعدام محکوم کرد نگارش از یورونیوز فارسی تاریخ انتشار ۲۴/۰۴/۲۰...
- یک نظز اضافه کرد در مرثیه ایی بر عصر بی پناهی انسا...
آدم از بی بصری بندگی آدم کرد گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد یعنی از خوی غلامی ز سگان خوار تر است...