پروردگارا! سخت گلایه مندم از تو: آیا حق گلایه دارم، این حق را برای بنده ی خود قایلی، که بگوید "خسته شدم" ، حتی اگر مرا بدین زندگی دعوت کردی و من هم در عالم مُثُل، به آمدن رضایت دادم، و قبول کردم که بیایم، اکنون می گویم "نمی خواهم که بمانم، و ادامه دهم"، گیرم که در آن عالم قرارداد کرده ایم، کاش اختیار "فسخ قرار داد" به ما می دادی، کاش اگر ابتدایش با تو بود، پایانش را حداقل به خود ما می سپردی، نمی دانم چگونه قرار داد را نوشتی که نه آمدنش با ماست و نه در رفتن اختیاری در دست ما قرار دارد؛ تو این قرار داد را انگار یک طرفه نگاشتی، شاهد و وکیل ما نیز خود بودی، و هر آنچه خواستی و اراده کردی، مقرر نیز فرمودی؛

در این قرارداد کجاست آزادی من، کجاست جای تصمیم من، کجاست میدان مانور من و...  همه را از من سلب کردی، من مختار به چه هستم، چگونه زیستن؟!، آن هم که در پس قوانین نوشته و نانوشته ات، تعطیل؛ من مختار به اطاعتم؟!! این است میدان اختیار من؟!.

مرا به کدام اختیار به مهمیز سوال خواهی کشید.

 این نصیحت مولانای کبیر را هم دوستی برایم نوشت که : 

چراغ ست این دل بیدار، به زیر دامنش می دار .... از این باد و هوا بگذر، هوایش شور و شر دارد

 چو تو از باد بگذشتی، مقیم چشمه ای گشتی ... حریف همدمی گشتی ، که آبی بر جگر دارد

چو آبت بر جگر باشد ، درخت سبز را مانی ... که میوه نو دهد دایم، درون دل سفر دارد

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
سنگ بسته و سگ رها کردند اینکه حرام و حلال شرع کدام است و به فرمایش مقام معظم رهبری چه نسبتی با حرام...
- یک نظز اضافه کرد در زندگان مرده، قورباغه پز شدن، و...
در کشوری که فسادبزرگ چای دبش را "فسادنمایی" می نامید، می‌شود دم از عدالت زد؟ روزنامه جمهوری اسلامی...