پروردگارا!

در این ماه عده ایی با روزه داری قصد نزدیکی به تو دارند، عده دیگری کمر به خدمت خلق بسته، راه تقرب از این سو می جویند و... در این ماه که عبادت، توجه، بازگشت، راز گفتن و از نیاز گفتن، در این سکوت وهم انگیز ظلم، افزایش می یابد؛

در این زمانه خود آگاهی و ریزش برگ های غرور انسانی؛

در این هنگامه فریادهای بی جواب، کمک خواهی؛

در این برگ ریزان عمرهایی که نیمه تمام، مظلومانه و ملتمسانه، ناگهانی، به پایان می رسند،

در این کشاکش دندان هایی که، بز مسابقه بزکشی قدرت را، به هر سو می کشند، تا کفه به نام کدام ذینفوذ سنگینی کند، و رقبا را از کود بدر نماید، و از صاحبان قدرت شوند، تا خودپرستی را از سر گیرند؛

در این دنیای سرگردانی، که در مهار ویروسی کوچک، اما سرکش، زانوان ناتوانی و پوشالی همه مدعیان را بر زمین زده، و نشان داد که این تنها علم و تفکر است که نجات بخش خواهد بود؛ و این چنین او را باید ویروس بیدارگر، در قرن پیشرفت و آگاهی دانست؛

در این هنگامه نداری ها، که سفره ها خالی تر از گذشته شده، رنج ها افزودن تر، پیکر نحیف ندارها، هر روز نازکتر می شود؛

در این روزگار خشک، که آسمان نیز از بارش وا مانده است؛ و حتی او نیز اشکی برای ریختن بر حال انسان مستاصل و وامانده در گرفتاری ها ندارد، تا زلال اشک هایش، مرحمی بر رنج ها و زخم های صورت زخمی انسان شود.

در این بحبوحه قدرت گیری خصم،

در این هنگامه تزویر،

در این جولان غارت،

در این هنگامه مردن وجدان انسان طاغی؛

در این ضرب آهنگ بیدار کننده ترکه های بی پایان ظلم؛

در این خاموشی فریاد های "به کدامین گناه کشته می شوند"،  

در این روزگار دریده شدن حریم حرمت انسان ها، درنوردیدن مرزهای اختیار و آزادی انسان،

در این هنگامه شور گرفتن، بی شعورهایی که به نام تو کشتار و ظلم می کنند،

در این روزهایی که بر فریاد اعتراض بندیان، به بندهای محکم ظلم نیز، گوش شنوایی نیست و...

کاش انسان را خود به سمتی هدایت می کردی، تا رنسانسی در زندگی اش خیز گیرد، تغییری حاصل شود، حناق از گلوی انسان برداشته شود، فریاد آزادیخواهی و رهایی سر دهد، و گروه گروه به تو رو کنند، تا در درگاه انسان خواه تو مامنی برای خود واقعی اشان یابند، و استقراری چند گیرند؛

اما نه! دیگر از سوی تو حتی هدایتی هم دیگر نخواهد بود،

چرا که آنچه لایق دانستن بود را، تو خود پیش از این فاش و آشکارا گفته ایی، و گفته هایت دیگر در تیول تیولداران هیچ معبدداری حبس نیست؛ اکنون این انسان است که باید به خود آید، و وسیله رهایی اش را از بندها مهیا کرده، که تنها این رهایی است که لایق انسان است، و دیگر هیچ؛

به روشنی می توان دید که مدت هاست دیگر دستی از آسمان نیامده، و باید بر زانوان خود تکیه کرد، و دست ها را برای بالا رفتن از صخره های بلند جهل و خرافات، و سو استفاده از روح خدایی انسان، بالا زد، خود را قدرتمند نمود، و بالا رفت، اوج گرفت و نجات یافت،

مدت هاست، نسل اندر نسل، چشمان کسانی که منتظر دست های آسمانی بوده اند، به دور دست در افق مانده، تا سواری بیاید، حال آنکه باید بدین حقیقت رسید که، باید خود سوار شد و به سوی افق رهایی تاخت، که رسیدن تنها در حرکت است، و نه به انتظار نشستن؛ به تاخت باید استقبال تغییر رفت.

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در روستای گرمنِِ پشت بسطام، مردم ...
سلام...شاید برای خواندن این مطالب ودرک ان تا حدودی... ۳ساعت وقت گذاشتم...تشکر ؟از تمامی عوامل ..مخصو...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
تقاطع تنش‌زایی سید مصطفی تاج‌زاده استراتژی باخت - باخت جمهوری اسلامی در منطقه، به‌ویژه در اعزام نی...