خدایا ما را دریاب که فرصت مان زیاد نیست

حمد و ثنا برای تو که چه تو را بپرستیم و یا نپرستیم لایق سجود و رکوعی؛ و درود بر جانشینان تو بر زمین (ع) که گفتار و رفتارشان یادآور رحمت گسترده توست. خدایا ما را به خود می خوانی و فرمان "ادعونی" سر می دهی، و خود را از رگ گردن به ما نزدیکتر می نمایی، ولی باز ما تو را می خوانیم و می خواهیم، اما تغییری در وضع مان محسوس نمی شود، در حالی که عمرمان در حال به سر آمدن است. پروردگارا این برایم حل نشده است، و از وضع سوال دارم؛ خدایا شب های قدر زیادی گذشت و خواستیم و نشد، خدایا موسم حج زیادی آمد و عرفه و سعی و صفا های زیادی را دیدیم و خواستیم و نشد، نمازهای بیشماری را وسیله ی این درخواست کردیم ولی باز نشد، واسطه هایی از پدر و مادر خود و ائمه امان (ع) گرفتیم و خواستیم و نشد و...؟!! خدایا صدها بار تو را به خون های به ناحق ریخته و مظلوم قسم دادیم و خواستیم و نشد و... خدایا این چه معنی می دهد؟!! آیا تو بر حل آن ناتوانی؟!! که استغفرالله نیستی. حسودی و بر حل مسایل مان و یا بی رغبتی؟!! که استغفرالله نیستی و... خدایا متحیرم چرا به تاخیر می اندازی؟!! ترسم از این است که همچون اجداد خود در آرزوهای مان بمیریم و در همین شرایط هلاک شویم و در حالی که بهترین سال های عمرمان در حال گذر است و کم کم آماده می شویم که در سرازیری پایانی پای گذاریم و حرکت آخر را آغاز کنیم که به سان باد خواهد گذشت، ولی باز تغییری حاصل نشود.

خدایا تو عمری طولانی و بی پایان داری و عمر ما برای تو شاید به سان چشم برهم زدنی هم نباشد ولی زمان برای ما که محدود به دوره ایی کوتاه و محدودیم، بسیار با ارزش است حتی لحظه ایی از آن ارزشمند است، چه برسد که سال ها برای تحقق خواسته ایی به انتظار نشینیم. در حالی که حتی ساعاتش برایمان هم تکرار شدنی نیست. خدایا در این شرایط است که در حال تلف شدنیم و باز شرایط مان همان است که بوده و اگر شرایط مان به همین نحو ادامه یابد و امیدمان را از دست دهیم و بگوییم آینده هم به همین نحو خواهد بود که خیلی برایمان گران تمام خواهد شد و اگر در همین ناامیدی بمیریم که از دیدگاه تو در کفر مرده ایم و سزاوار هر مجازاتی خواهیم بود و در همین حال اگر امیدواری پیشه کنیم که ساده لوحانه خواهد بود در حالی که نسل ها از اجداد ما بر انتظاراتی ماندند و مردند.
خدایا گرچه بر ملت های پیش از ما منت نهادی و رسولانی (ع) ارسال داشتی که از مشکلات شان بکاهند و آنان را از ظلمِ حاکم و پستی ها و فساد زمانه نجات شان دهند و البته هم رسولانت (ع) به درستی مدعی شدند که "من برای شما پیغمبری خیرخواه و امینم (شعرا، آیه 12)" ولی ما اکنون کسی از این دست در دسترس نداریم که به دامانش در آوزییم و بر ما این چنین خیرخواه و امین باشد و توان نجات مان را داشته باشد، چه می شود که بر ما همچون اقوام گذشته منت نهاده و وسایل نجات مان را خود فراهم داری و اقتدار و مهربانی ات را آشکارا بر ما نشان دهی همانگونه که در سوره شعرا در آیات 141، 159، 175، 191 و... مکرر بر این امر تاکید داشتی.
پس فرصت غنیمت می شمرم و به روان پاک اولیایت (ع) درود می فرستم و تقاضای اجابت دارم.

 

+ نوشته شده در جمعه نوزدهم تیر ۱۳۹۴ ساعت 12:59 PM توسط سید مصطفی مصطفوی  | نظرات

 

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.