باید باز خود را به آزمایش های سخت سپرد

می خواهم دوباره در مسیر تندبادها باشم؛ تندبادهای وزنده از بن حوادث بنیان کن، که از بن قمارهای بزرگ زندگی سوز می وزند؛ این زندگی را دیگر نمی خواهم، باید آن را باخت و خلاص شد؛ که این نه زندگی، که مردگی است در ردای زندگی؛ می خواهم همچون چناری در مسیر تندبادهای سخت باز به بوته آزمایش درآیم، تا بشکند شاخه ها و برگ های ناتوانی ام، و بماند آنچه که ماندنی است و نابود شوند نماندنی ها، که بار گران بی حاصلی اشان را به دوش می کشم.

 

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.