شکست و پیروزی را به سخره باید گرفت

کاش قلم می توانست بِغُرد و احساساتم را بیرون بریزد و به ثبت لحظه لحظه های زندگی امان اقدام کند، ولی افسوس که هزار فیلتر و بند، حرکت قلمم را کُند و دست به عصایش می کند و سرعت چالاک و پرشواره اش را به حرکت پیری عصازن مبدل، تا نتواند آنچه در اندرونش می جوشد را بروز و ظهور دهد.

ای کاش می توانستم لحظه ها را ثبت کنم، لحظه های شکست و پیروزی را؛ چرا که این لحظه ها هر دو زیبایند، فرق هم نمی کند، هر دوشان تماشایی اند، و تعجب این که این روزها شکست و پیروزی برایم دارای یک معنی شده است؟!! انگارخیلی تفاوتی هم نمی کنند، دیگر شکست ها اشکی بر چشم هایم جاری نکرده، و یا پیروزی ها آنچنان که باید، از جایم نمی کند؟!

 شاید این حالت خوبی نباشد، شاید اصلا این ها را شکست و پیروزی نمی دانم! شاید آنها را عددی در عِداد به حساب نمی آورم؟! نمی دانم؛ شاید پوستم کلفت شده و بی حس و ستبر شده ام؟ شاید دیگر بعد از آن همه سقوط این افتادن ها را دیگر سقوط نمی دانم؛ دیگر آن احساسات تلخی را که نسبت به باعث و بانی اش داشتم، ندارم؛  و آنان را در زمره آلت دست مردان دنیایی اشان می بینم که آنان را به ماموریتی گمارده اند و آنان نیز به انجام آن سخت جان می کنند تا نتیجه بگیرند و گزارش موفقیت دهند، نوچه هایی بی ارزش که زیاد هم به پای شان بپیچی و از چرایی اعمال شان بپرسی، نهایت خواهند گفت "ماموریم و معذور".

 دیگرا انگار برایم تفاوت ندارد که شکست خورده باشم و یا پیروز?! به راستی شکست و یا پیروزی چیست؟! عقب افتادن دیگری، پیروزی ما؟! عقب افتادن ما و پیشروی دیگری، شکست ما؟! اکنون دیگر این مفاهیم برایم بی معنی شده اند، و دیگر این ها را به واقع شکست و پیروزی نمی دانم. در این دنیای یخ زده نوشتن یادگاری بر یخ ها چه معنی می تواند داشته باشد و یا چه اعتباری است این موفقیت؟!! آیا ثبت نامی بر تابلوی یخ زده مسندی که تا به حال هزاران بار دست به دست شده است، واقعا پیروزی است؟!! که پاک شدنش را شکست بدانیم؟!!

 هر لحظه ای که بر روزگار ما می گذرد، لحظه ایی است که باید می گذشت و تفاوت ما با دیگران در واکنش ماست به این لحظات، گاه خامی می کنیم و واکنشی سخت داریم، البته این اقتضای انسانیت است و ما هم انسانیم و باید واکنش های انسانی داشته باشیم، که اگر نداشته باشیم، دیگر در انسان بودن خود باید در شک و تردید افتیم، آدم بدون واکنش، یا به سمت فرشته ها صعود گرفته و یا به سمت حیوانات هبوط کرده است. 

شکست و پیروزی را به سخره باید گرفت، وگرنه این شکست و پیروزی است که ما را به سخره خواهند گرفت.

 

+ نوشته شده در سه شنبه یازدهم اسفند ۱۳۹۴ ساعت 9:16 شماره پست: 897

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
در پس هر وضعیت جنگی یک دولت آسیب‌دیده را می‌توان رصد کرد امین بزرگیان تمایز روشنی وجود دارد بین «ج...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
مسئله‌ی پیچیده‌ی جمهوری اسلامی و اسرائيل.. یادداشتی از تقی رحمانی اسرائیل خود را قویترین ارتش منطق...