متاسفانه ویترینِ مان را خوب نچیدیم

"مگه آخوندِ خوب هم وجود دارد؟!!" 

بله این سخنی است که شاید شما هم گاه به شوخی و یا جدی از کسانی در اطرافتان شنیده باشید، سخنی غیر منطقی (زیرا هیچ قشر خالص و به تمام بد وجود ندارد)، ولی این حقیقتی است که برخی به این مرحله از تفکر رسیده اند، و ارزشمندترین ها در زندگی انسانی، یعنی خداپرستی، عبادت، اعتقاد به نبوت، و.... را به کناری نهاده اند.
حال آن که ممکن است این جمله را هر ضربه خورده، از هر قشری، در واکنش به ضربه ایی که از آنان خورده، اظهار دارد؛ مثلا بگویند "مگه بنگاه دار خوب هم وجود دارد؟!!" و... اما باید اعتراف کرد که اظهار چنین جمله ایی در مورد قشر اهل علم (آنهم علوم انسانی - الهی) تعجب برانگیز است، ولی متاسفانه برخی به این مرحله رسیده اند و این جمله گفته می شود.
به نظر میرسد شاید از مهمترین عوامل گفتن چنین جمله ایی از سوی عده ایی از مردم، نیافتن فردی مطابق ایدال های خود در بین آنان است، ولی آیا واقعا بین جمع کثیر مشغول به این گونه علوم، فرد ایدالی برای این گونه مردم یافت نمی شود؟!
این غیر ممکن است! زیرا انسان های پاک، آزادمنش، مومن و... در این قشر زیادند و این شرایط شاید به این دلیل است که آقایانی از این قشر که اکنون در دسترس مردمند با ایدال های مورد انتظار مردم فاصله دارند، و این هم شاید نتیجه تقسیم منبر و محراب ها توسط یک کانال و فیلتر خاص است و افراد حاضر در این مناصب یکدستند که اگر تنوع بود بعضی به این نتیجه ی غیرمنطقی نمی رسیدند و گونه های دیگری را هم می دیدند.

اهالی مذهب ویترین دین هستند و به نظر می رسد که ویترین دینِ مان را بدجوری چیده اند و در بین همهمه افراد چیده شده در دیدرس مردم، صدا و تصویری متفاوت از سوی برخی به طور موثر شنیده و یا دیده نمی شود که برخی حتی یک فرد درست را در بین خیل عظیم آنان نمی بینند؛ که اگر متنوع بودند اینچنین کلی نتیجه گیری نمی کردند.

 

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۴ ساعت 16:14 شماره پست: 837  

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.