سی و چند سال قبل در چنین روزهایی
سران سرمست از دلارهای نفتی حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان، امارات و چند مجنون دیگر، دیوانه یی چون صدام معدوم را مناسب یافته و هندوانه به زیر بالش گذاشتند و بادش کردند که تویی سردار عرب قادسیه و... و مجهزش کردند به هزار سلاح، ثروت و امکانات و سوی ما روانه اش کردند تا خاک و مردم ایران را مورد هجوم قرار دهد، این جمع خبیث می خواست از وضعیت ضعف ما که ناشی از بهم ریختگی های انقلاب و شرایط خسارت خورده کشور ناشی از وضعیت انقلابی که تب چهل درجه را بر کشور حاکم کرده بود و همه چیز در نابسامانی قرار داشت، استفاده کنند و شیرازه این کشور را از هم بپاشند و یک بار برای همیشه به قول عرب جاهلی از "عجم" و "فارس" خلاص شوند، تا بالای سر خود چنین بزرگ بَر و بومی را نبینند.
ولی غافل از این که مردان این خاک را حتی در شرایط تب چهل درجه هم غیرت و همتی است که پوزه اشان را به خاک خواهد مالید و الحمد لله مالیدند، اگرچه هشت سال زمان برد و ویرانی و خسارت از حد بیش، ولی شد، آنچه باید می شد.
سوال مهمی که در این رابطه است این که چطور این امر محقق شد و چگونه کشور توانست در شرایط مذکور خود را جمع و جور کنند و چنین غول از چراغ جادو بیرون جهیده یی را دوباره در شیشه کند؛ این خود حکایتی است که مطالعه علمی می طلبد.
ولی آن چه روشن است این که آن روزها این مرز و بوم را رهبریت امامی (ره) بود با وسعت دیدی که داشت همه فرزندان کشور را در اداره کشور شامل کرده بود؛ از جمله دولتمردانش را مبارزین با سابقه ی مبارزاتی چندین دهه یی (که یک شبه و آن هم در آستانه پیروزی همراه نهضت نشده بودند تا خود را در صوف مبارزین جا بزنند)، مردانی ممزوج از ایمان، علم (دنیایی و دینی)، تعهد (به اسلام و کشور)، دست پاک و از تملق و چاپلوسی قدرت به دور همچون مهندس مهدی بازرگان و... تشکیل می دادند، و از آن سو نیز اگرچه ارتش شاهنشاهی را امام (ره) به ارث برده بود ولی آنان را نیز فرزندان این کشور می دید و به جرم حضور در تحکیم رژیم گذشته طرد و منحل شان نکرد و حفظ شان کرد و البته آنان هم مزد این محبت امام (ره) را دادند و همین ها بودند که در چندین ماه های اولیه جنگ تحمیلی، ماشین جنگی صدام را زمین گیر کردند و نگذاشتند آبادان، اهواز، دزفول و... به تصرف دشمن در آید تا بعد ها جنگ به کمک مردمی که به کمک ارتش رفتند از شرایط تدافعی به تهاجمی تبدیل شد و کم کم خاک کشور از لوث متجاوزین پاک شود.
این در مورد بقیه بخش های کشور هم صدق می کرد و اکثر نیروهای بازمانده از رژیم گذشته ماندند و به کشورشان خدمت کردند. اگرچه آن روز ها کشور شرایط سختی را تجربه می کرد ولی به شرایط آن روز که نگاه می کنی اگر نبودند جریان هایی که اسلحه گرفتند و شرایط داخلی را امنیتی کردند و تیشه به ریشه ی آزادی های موجود زدند و خیانت بزرگی در این رابطه مرتکب شدند، همه حضور داشتند، در چنان شرایطی مثلا اگر به مجلس شورای اسلامی نگاه کنی آنقدر گرایش های مختلف در آن می بینی که تقریبا می توان گفت همه احاد این مردم در آن نماینده داشتند و یا کسی بود که به نمایندگی از آنان سخن گوید و فیلتر خاصی نبود که نمایندگان را برای رفتن به مجلس بد و خوب کند. در شورای تدوین قانون اساسی و یا شورای انقلاب هم به همین صورت بود و گرایش های مختلف حضور موثر داشتند حتی در سپاه و کمیته ها هم همینطور بود از لات های خیابان گرفته تا بچه های مذهبی همه و همه بودند و اگرچه رقابت هایی هم بود و بی تقوایی هایی هم برای محدود کردن همدیگر می کردند ولی همه حضور داشتند.
در جبهه ها هم همینطور بود و برای رفتن به جنگ گزینشی در کار نبود و فراخوان ها عمومی بود و هر که می توانست در این عرصه حضور یابد، به جبهه می رفت. این بود که دشمن با آن همه قدرت نتوانست کاری از پیش ببرد و... لذا بعد از گذشت بیش از ربع قرن، حتی امروز هم بسیاری حسرت آن روزها را می خورند و حاضرند در شرایط جنگ آن روزها باشند و در چنان محیطی زندگی کنند و خون بدهند و بدن هاشان همچنان پاره پاره شود و دوستان شان شهید، مجروح و معلول شوند و هزار مضیقه دیگر، ولی در همان شرایط زمان امام (ره) و جنگ باشد. افسوس که گذشت...اما یاد و خاطره اش برای همه زنده است و در تاریخ آزادمردان ایران زمین ثبت گردید و ماندگار شد.
+ نوشته شده توسط سید مصطفی مصطفوی در 11:28 PM |دوشنبه سی و یکم شهریور 1393
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 21 خرداد 1395
- بازدید: 2164