ناخدا نبودند "ناوخدا" بودند که دوران "واوشان" را از آنان گرفت و ناخدای شان کرد

ناخداها بی خدا نبودند بلکه ناوخدا (ناو+خدا) بودند که گذر زمان واوشان را ستاند و ناخدای شان کرد. در نگاه اولیه به اجداد خود که در زمان های گذشته زیسته اند این سوال پیش می آید که آنان به چه دینی بودند؟ و یا این که رابطه اشان با خدایی که ما اکنون و در عصر رشد علم می پرستیم چه بوده است؟ آیا آنان هم با او ارتباطی داشته اند؟ ساده ترین پاسخ حکم به کفر و ضلالت دادن آنان است که معمولا هم داده می شود و به حق یا ناحق بت پرست و... می نامیم؛ ولی تجربه نشان می دهد که فاصله زمین و آسمان در عهد آنان نزدیک تر از اکنون بوده است و حجم درگیری ذهنی شان با نیروهای فرا طبیعی، همچون خداوند بیشتر از ما و لذا روح آنان آمادگی بیشتری برای دریافت انوار قدسی (که از ناحیه اقدس تعالی ساطع می شود) داشته است. دوری آنان از مادیت و مادی گرایی آمادگی در آنان ایجاد کرده بود که نیروهای این چنینی را بهتر حس کنند و امواج نور را بهتر دریافت دارند و البته با توجه به پیشرفت ذهنی و عقلی که داشتند به همان میزان مبهوت قدرت بی پایان خداوندی شده و به سوی یافتن آن حق راستین حرکتی مستمر داشته اند. در این راه نیز به هر موجود بهت انگیزی که می رسیدند به حق او را تجلی خداوند دانسته و به ناحق به نیایشش می پرداختند. این تنها اشتباهی بود که آنان ناخود آگاه کردند و این نیز شاید به واسطه نبود پیامبرانی بود که باید می داشتند وگرنه آنان ازما بیشتر در پی حق مطلق بوده و شون زندگی خود را بیشتر با او در ارتباط می دانستند و که گاه به این حقیقت هستی نزدیک می شدند و گاه به نشانه یی از خداوند متوقف شده و بر آن می ماندند. این است که می بینیم خدایان بیشماری را نیایش کرده و یا حتی پرستیده اند. خدای شان رحمت کند که در همین جستجو بود که بشر را به رشد عقلی رساندند و در آینده هم بیشتر خواهد رسید و شاید آیندگان رشد یافته یی بر بی خردی ما به پرستش چنین خدایی (خدایی که در ذهن ماست و او را پرستش می کنیم نه آن خدایی که به واقع وجود دارد) خرده بگیرند و به کوته فکری و کوته نظری و کوته عقلی ما بخندند و قضاوتی کنند، که ما بر پیشنیان خود می کنیم.

+ نوشته شده در چهارشنبه هشتم آبان ۱۳۹۲ ساعت 7:53 شماره پست: 344

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.