آیه 67 سوره احزاب دستوری برای پایان حالت مریدی و مرادی
آنچه از آیات قران و روح اسلام می فهمیم این که خداوند افراد را مجهز به رسول باطن (عقل) آفرید تا بتواند خوب و بد و حق و ناحق را بفهمد و اگاهانه عمل کند. همین اگاهی نیز ملاک محکومیت افراد در اسلام است نا آگاهی و نا توانی باعث تبرعه انسان می شود تا آنجا که می فرماید :
لا تكلف الله نفسا الا وسعها «هيچكس موظف به بيش از مقدار توانائى خود نيست».
آنچه از فرهنگ اسلامی می توان فهمید این که هر کس به اندازه توانایی و سطح آگاهی خود در برابر خداوند مسولیت دارد و این توانایی در فهم و عمل خواهد بود. به نظر می رسد خداوند اگر چه راه را مشخص کرده است (که همانا حرکت در سبیل الهی است و...) و وسیله آن را نیز توسط پیام آور رحمت خود (ص) طی قران و سنت به ما عنایت فرمود و همین باعث می شود که همه چیز در دسترسی باشد تا بشر برای حرکت به سمتی که خداوند برایش معین فرموده است مهیا باشد و همین مهیا بودن تمام شرایط باعث شد که خداوند ختم نبوت را اعلام کند و اعلام فرمایید که بعد پیامبر اسلام دیگر وحی آوری وجود نخواهد داشت و حجت بر بشر با آمدن محمد (ص) تمام شد و بشر به حدی از توانایی رسیده است که بدون وحی راه خود را بپیماید.
و لذا انسان ها می توانند و باید بدون تکیه کردن به دیگران با به بکار گیری رسول باطن و آنچه توسط رسول ظاهر (ص) ارسال شده راه خود را به سمت قرب خداوند و سعادت دو جهان و تعالی طی کند.
خداوند تمام شرایط را برای تک تک ابنا بشر مهیا کرده است و هیچ دلیلی نمی تواند رافع مسولیت آنان باشد مگر نرسیدن پیام و کم بودن وسع آدمی.
تکیه انسان ها به همدیگر یکی از راه هایی است که به نظر می رسد برخی در طول تاریخ از آن استفاده کرده اند و انسان ها بارها اتفاق افتاده که راه و خود را به راهبرانی از نوع خود که دارای عصمت نیستند سپردند و سعی کردند با خیال راحت توسط این راهبران به سوی مقصد رهنمون شوند که عموما نیز با این کار خود را ملعبه دست سیاست بازان کرده و دچار انحراف شده اند. خداوند در قران بارها به این گونه افراد اشاره داشته است که آن ها در لحظه محکومیت در جهان آخرت می گویند خدایا رهبران ما ما را به انحراف بردند ولی این وضعیت رافع جرم آنان نیست.
پس این نتیجه حاصل می شود که اکنون که به راهبرانی از نوع معصومین دسترسی مستقیم نداریم باید بیشتر به رسول باطن تمسک جوییم و افتان و خیزان حرکت کنیم و نه این که در بست خود را در اختیار افرادی از نوع خود بگذاریم که می دانیم چه نفس قویی در آنها هم همچون ما هست که احتمال به گمراهی بردن ما و سو استفاده از ما را دارند.
اگر خداوند ما را در زمانی قرار می داد که راهبرانی معصوم و باعصمت خدادادی هدایت ما را به عهده داشتند منطقی بود که نه سر بلکه دل به انها می سپردیم و با خیالی راحت فرمان می بردیم و در مسیر رودی که آنها از خیل مومنین به را انداخته اند ما نیز حرکت می کردیم و در هر حالت به مقصد می رسیدیم ولی حال که از این نعمت محرومیم نباید خود را دربست در اختیار کسانی قرار دهیم که احتمال خطا و گناه در آنان با ما تفاوت چندانی ندارد و اگر چه ممکن است از لحاظ علم و یا تقوا مقداری از ما جلوتر باشند ولی در وجوه انسانی همچون کبر و ریا و قدرت طلبی و ضربه پذیری توسط شیطان و... چندان با ما تفاوت ندارند.
مرید بودن و دل سپردن به انسان هایی مثل خود از لحاظ منطقی ریسک زیادی در بر دارد و ممکن است به وضعیتی منجر شود که عاقبت مومنین در سوره احزاب آیه ۶۷ دچار شدند که نه راه پیش داشته باشیم و نه راه پس. و در روز حسرت دچار حسرت بزرگ شویم.
به نظر حقیر افتان و خیزان رفتن و تلاش و دست به کمر خود زدن بهتر است این که روی دوش فردی سوار شویم که معلوم نیست ما را به کجا خواهد برد. به نظر من انحراف رفتن با تکیه به وسع خود (و البته کمک گرفتن از وحی و سنت) بهتر است از این که ریسک بزرگ تکیه به غیر را بپذیریم.
خداوند به تک تک ما عقل داده است و بر اساس داده های خود به ما از ما مسولیت خواهد خواست و در صورت نقصان منطقی نیست که از کم و کاست ها بپرسد زیرا خود فرموده است که به اندازه وسع شما از شما خواهیم خواست. لذا باید با تکیه به این آزادی عملی که خداوند به ما داده است حرکت کنیم و حتما این حرکتی شیرین و در عین حال سخت خواهد بود.
و در این صورت است که هنگامی که در راهی که حرکت می کنیم می توانیم به خدا توکل کنیم و آن گاه که در پایان حاصل دسترنج خود را درو کنیم و در آن صورت است که خوشحال خواهیم بود که به واقع آنچه به دست آورده ایم از آن خودمان است اگر چه کم و کاستی داشته باشد ولی منت احد و الناسی بر سر ما نخواهد بود.
واقعیت تاریخ نشان می دهد که اربابان معابد همواره سعی بر این دارند که توده مومنین را با خود همراه کنند و آنچنان که خود می فهمند و مصلحت می دانند (و یا در حالت منفی آن) هوای نفسان شان دستور می دهد توده را به پیش می برند و به مقصدی که معلوم نیست در دلشان کجا را نشانه رفته اند رهنمون می کنند ولی به نظر می رسد که خداوند به تک تک افراد مسولیت جداگانه و اختصاصی داده است تا در جهت او حرکت کنند و چون حساب و کتاب در آخر مجزا خواهد بود پس مسولیت ها هم مجزاست.
البته بنده علاوه بر فردی فکر کردن و عمل کردن از جمعی عمل کردن هرگز منع نمی کنم ولی معتقدم هر یک از ما به صورت فردی بنای خود را (فکری و عملی) بریزد و جمعی عمل کند تصمیم فردی عمل جمعی باشد این اوج خواهد بود. ولی خود را به رود سپردن به سخره خوردن دارد و در مسیر پرتگاه ها در انتظارت خواهد بود.
پس فردی فکر کنیم و اگاهانه و جمعی عمل کنیم آنگاست که "ید الله مع الجماعه "خواهد بود.
اگر قرار بود مومنین به عنوان مریدان و مقلدان دیگران مثل گله هایی از انسان ها به سردمداری مومن دیگری در راه قرب الهی و سعادت این چنین بی اراده و نا اگاه حرکت کنند و دربست خود را به مرادی بسپارند لازم نبود خداوند این همه ابزار را در اختیار تک تک افراد بشر قرار دهد.
در چنین حالتی برای دسته هایی از خلایق خود افرادی مسلح به ابزار خاص (همچون وحی و عصمت و...) قرار می داد و آنها عده ای را به دنبال خود یدک می کشیدند و به مقصد می بردند.
آنچه از روند کار خلق بشر و نظامات آن می توان مشاهده کرد این که هر فرد از ابنا بشر ابزار کافی برای حرکت را دارد و این نشان می دهد که حرکت - حساب و کتاب و مسولیت فردی است. پس باید دست از تکیه به دیگران برداشت و بر خود تکیه کرد و از ابزاری استفاده کرد که خداوند به صورت کمکی در این راه قرار داده است و با به فعلیت در اوردن تمام ابزار خدا دادی آنگاه به او توکل کرد که برای تک تک ما کافی است.
بزرگترین اشتباه آن است که انسان از اشتباه کردن بترسد
«66» يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِى النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَآ أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَاْ
روزى كه صورتهاى آنان در آتش گردانده مى شود، (با حسرت) مىگويند: اى كاش! خدا را اطاعت مى كرديم و پيرو رسول (او) بوديم.
«67» وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَاْ
و گويند: پروردگارا! همانا ما سران و بزرگانمان را اطاعت كرديم، پس آنان ما را از راه به در بردند.
"هر كه گمراه شود به زيان خود گمراه شده است و هيچ كس بار ديگرى را بر ندارد."
امام صادق (ص) به ابو حمزه ثمالی می فرماید : هیچ گاه در پی کسب مقام و ریاست در دنیا مباش و از تبعیت بی حجت (دلیل) شخصیت ها (ی معروف و برجسته) بپرهیز و از آنانی مباش که هر چه ایشان می گویند بدون تامل و درنگ تایید کنی.(اصول کافی ج ۲ص ۲۹۸ حدیث ۵)
+ نوشته شده در سه شنبه سیزدهم تیر ۱۳۹۱ ساعت 14:57 شماره پست: 175
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 20 خرداد 1395
- بازدید: 2087