به کدام سو می رویم، بردگی یا آزادی

انسان ها گرچه آزاد و مختار آفریده شده اند، ولی تا حد قرار گرفتن در زمره "ابزار کار" در کنار ابزار دیگر، در حد بیل، کلنگ، گاوهای مخصوص شخم و... تنزل داده شدند، بطوری که کشاورزان با املاک اربابان شان یکجا به فروش می رسیده، و بین خریدار و فروشنده رد و بدل می شدند. جای دوری نرویم، در همین ایران خود ما، روستا، مزارع و اهالی اش یکجا بین مالک جدید و قدیم، تا همین چند دهه گذشته رد و بدل می شد، و ملاکین به داشتن روستا و رعیت بیشتر بر هم پیشی گرفته و فخر می فروختند، و وزن کشی ثروت می شدند.

 

 

 حکایت بازی هایی که اربابان با رعیت زیردست خود راه انداخته بودند یکی از دردناکترین داستان های مستند و تراژیک جامعه انسانی ایران است که گوشه هایی از آن در اوایل انقلاب در هنر سینما نیز منعکس شد، فیلم سینمایی "سفر سنگ" را از آن دوره من خود به یاد دارم، که گوشه ایی از این مظالم را به خوبی منعکس کرده بود و نمی دانم چرا این فیلم به تاریخ پیوست و در همان سال ها گم شد و دیگر نمایش آن را شاهد نبودیم. مطالعه رفتاری که با رعیت می شد، نسوج انسان را می سوزاند؛ و این قانون اصلاحات ارضی بود که بساط این نوع روابط را بر هم ریخت، و خوب یا بد، همین ترفند قانونی به این نوع برده داری برهنه هموطنان ما پایان داد. در کشور ما از سال 1325 در اصل هشتم متمم قانون اساسی اشاره شد که "اهالی مملکت ایران در مقابل قانون متساوی الحقوق خواهند بود" ، قانونی که هرگز صورت عملی به خود نگرفت و همواره عده ایی خود را از این تساوی استثنا کردند.

 روند آزادی انسان از بردگی آشکار، در اوج تجارت برده های گرفتار آمده در زنجیره بازار عرضه و تقاضای تن و جان انسان ها، طی سه، چهار قرن اخیر آغاز و در بعضی کشورها به سرانجام رسید، و تا حد زیادی پیش رفت، جالب این که مبارزه با برده داری از کشورهایی آغاز گردید که خود سردمدار این بازار پرسود بودند بطوری که برده داری در انگلستان به سال 1833، فرانسه 1848، روسیه 1861، امریکا 1863، برزیل 1884 قانونا ملغی گردید. اما همچنان نیروهای قدرتمندی در جهان با انواع روش ها به اسارت و بندگی انسان های دیگر فکر می کنند، تئوری می نویسند و  برنامه می ریزند.

آزادی به معنای "حق انتخاب" و "تعیین سرنوشت" همان اکسیر ارزشمندی است که به عنوان یکی از اساسی ترین شاخصه های انسان و انسانیت مطرح بوده و هست. تاریخ زندگی انسان ها نوسانی از آزادی های اولیه است که هر چه انسان اجتماعی تر، شهری و متمدن تر شد، به سوی بردگی بیشتر نیز پیش رفت و این بردگی در نقاطی از تاریخ بشر چنان شدت گرفت که بردگی و برده داری به عنوان یک اقدام قانونی، مجاز، روزمره و مایه فخر تبدیل شد و اکنون چند قرنی است که روند اعطای آزادی دوباره به بشر از طریق سازگارهایی چون "حق تعیین سرنوشت"، "آزادی بیان" و... که در قالب سیستم های مناسب برای تبلور آن که سیستم "دمکراسی" در راس آن قرار دارد، آغاز شده است تا هر چه بیشتر "کرامت انسانی" به انسان باز گردانده شود و گر چه با استاندارد های آرمانی فاصله بسیاریست، اما پیشرفت ها نیز خیره کننده است.

اکنون که به ریشه خدعه و نیرنگ بین ارباب قدرت و ثروت فکر می کنیم، می بینیم که همچنان نبرد برای آزادی بشر ادامه دارد و ریشه اصلی بسیاری از کشمکش ها و جنگ های فعلی بر سر بردگی و یا آزادی ما انسان هاست. اصولا جنگ ها ریشه در کشاکش گسترش نفوذ و حوزه قدرت است که شکل می گیرد و ادامه می یابد و انسان ها در این بین سلاخی و در تقسیمات جدید سلطه و بردگی تقسیم می شوند.

تاریخ خود روایتگر بردگی انسان هاست چه آن موقع که رسما در نبرد و غارت های پس از پیروزی، به بردگی برده می شدند و در بازارهای پر سود برده فروشان فروخته شدند و چه الان که این بردگی در قالب وضع و تفسیر قوانین به نفع ثروت و قدرت صورت می گیرد. انگار بشر و بردگی را با هم آفریده اند که عده ایی سعی در تحکیم آن دارند و در نظر اینان لابد بشر و آزادی با هم تناقض دارند، و حال اینکه حکمت بشری و ادیان توحیدی درست عکس این را می گویند و زندگی را با آزادی قرین، و انسانیت و بردگی را نا متجانس می دانند.

نکته جالب در مورد امریکاست که جنبش سیاهان آن که بازماندگان سیل بردگانی اند که از افریقا و... دزیده و به دورترین نقاط جهان برای بردگی برده، تا به بردگی کشیده شوند؛ و روند تحولات این سرزمین تازه کشف شده بر شانه بردگان، از چهار قرن قبل بر تحولاتی حول همین موضوع رابطه برده با ارباب شکل گرفت و حتی دو انتخابات اخیر امریکا (انتخاب اوباما و ترامپ) از این کیس (فقر و غنا) تاثیر جدی گرفتند، اما گرچه امریکا را باید مظهر برده داری معاصر دانست، ولی این کشور مرکز مردان و زنان بزرگی نیز هست که در مبارزه با برده داری در مرکز جوشش آن تلاش کردند و در این راه حتی جان دادند. 

گرچه اروپاییان در برده سازی ملل جهان سرآمد بودند، ولی جنبش ضد برده داری نیز از اروپا به امریکا و حتی به کشور ما آمد که اوج آن در زمان قاجار بود که تجارت جهانی برده در ایران را ممنوع ساخت. در امریکا جرج واشنگتن اولین رییس جمهوری امریکا (1733- 1797) با آزاد سازی بردگان سیاه پوست خود گفت "مشاهده روزی که بردگی قانونا لغو شده باشد از جمله آرزوهای اولیه من بوده است"؛ جفرسون (1743- 1828) سومین رییس جمهور امریکا در این رابطه گفت "وقتی به خاطر می آورم که خداوند عادل است، برای کشورم تنم می لرزد"، آبراهام لینکلن در خلال "جنگ های انفصال امریکا" که بین جنوب و شمال این کشور حول محور برده داری و یا الغای آن شکل گرفت، با سلاح گرم ترور و کشته شد، و جان اف کندی هم که مخالف برتری های نژادی بود در حالی که طی سال 1345 تلاش کرد یک دانشجوی سیاه پوست را در دانشگاه سفید پوستان در ایالت "می سی سی پی" ثبت نام کند، تو تابوی آن را بشکند، ترور و کشته شد.

در شکست نظام برده داری امریکا نویسندگان و اهالی "رکن چهارم دمکراسی" یعنی مطبوعات و رسانه ها در کنار اهالی سیاست بسیار فعال بودند و در این ماموریت نقش اساسی داشتند و قربانیان زیادی نیز دادند، خانم "هریت بیچر استو"  با نوشتن کتاب رمان "کلبه عمو تُم" نوری بر سیاهی ظلم حاکم بر بردگان افکند و مبارزات ضد برده داری را در امریکا شدت زیادی بخشید و.... لذا باید اذعان داشت که در حل معضلات امروز جهانی نیز در کنار سیاستمداران فعال، نویسندگان و اهالی رسانه می توانند در صورت وجود آزادی بیان نقش اساسی برای حل مسایل بشریت امروز که در جنگ، ناامنی، غارت، برده فروشی (داعش) و... غرق است، ایفا نمایند و بازارهای سلطه، بردگی، جنگ، خودخواهی، استبداد و... را برچینند.

دیدگاه‌ها  

#5 Guest 1402-11-19 09:55
وداع با دموکراسی/ آیا جهان به سوی خودکامگی بیشتر می‌رود؟

بسترهای دموکراسی در سراسر جهان در حال تضعیف شدن است؛ از دستکاری انتخابات گرفته تا تحدید حقوقی اموری همانند آزادی بیان و تجمع. بیش از نیمی از کشورهای جهان در معرض سقوط دموکراسی قرار گرفته‌اند، به‌طوری که ۷۲ درصد از جمعیت جهان زیر سلطه حکومت‌های خودکامه زندگی کنند.

بنا به گزارش اخیرموسسه  V-Dem سرکوب دولتی سازمان‌های جامعه مدنی در ۳۷ کشور و کیفیت انتخابات در ۳۰ کشور در حال بدتر شدن است. این همه در حالی است که ده سال قبل تمامی جنبه های لیبرال دموکراسی در اغلب کشورهای جهان رو به بهبود بود. در جدول رتبه‌بندی  V-Dem، ایران در میان ۱۷۹ کشور مورد بررسی در رتبه ۱۴۹ ایستاده است.

قطبی شدن و بن‌بست سیاسی نیز چالش بزرگ بعدی است. دموکراسی‌ها برای عملکرد موثر، نیازمند مدارا و تعامل هستند. با این حال، در بسیاری کشورها، اختلافات سیاسی چنان ریشه دوانده است که برای رهبران گروه‌ها و احزاب دشوار است که نقاط مشترکی پیدا کنند.

موج خودکامگی تمام مناطق جهان را برگرفته است. افت دموکراتیک در معیارهای وزنی جمعیت به ویژه در منطقه آسیا، اقیانوسیه و آسیای مرکزی بسیار مشهود است. این روند در آمریکای لاتین و دریای کارائیب نیز قابل توجه است حتی اگر به عنوان یکی از دموکراتیک‌ترین مناطق مانده باشند.  /  تجارت فردا

????جامعه‌شناسی
@kafaeealirezaa
#4 مصطفوی 1399-07-28 10:26
در محیط طوفان زا ماهرانه در جنگ است، ناخدای استبداد با خدای آزادی
Posted: 18 Oct 2020 11:03 AM PDT
در هشتادمین سالگرد درگذشت فرخی یزدی
محمد کوراوند
فرخی را پیشوای آزادی خوانده اند از آن رو که هیچ شاعری به اندازه او در مدح آزادی و نکوهش استبداد نسراییده است. فرخی آزادی را بنیادی ترین اندیشه قابل دفاع و استبداد و ارتجاع را هم پیمان و خصم مشترک آزادی می دانست. رسالت و علاقه او نسبت به آزادی تا بدانجا بود که در تمام صفحات دیوانش می توان کلمه آزادی را یافت.
اما سروده های فرخی یزدی در ستایش وطن، عدالت، برابری و استعمارستیزی هم قابل توجه است. همچنین از نخستین نوآورانی بود که مضامین همچون حقوق کارگر و قانونگرایی را به نظم درآورد و در قالب دغدغه اجتماعی بیان کرد.
فرخی یزدی فرزند انقلاب مشروطه بود و مشروطه نیز جنبشی فراتر از زمانه خویش بود. مشروطه همزمان مطالبه آزادی، وطن خواهی، عدالت، دموکراسی و قانون و ملیت داشت. اما دریغا که صد و اندی سال پس از مشروطه و فراز و فرود بسیار هنوز آزادی و عدالت و دموکراسی و قانون و حکومت ملی همچو راهی است نپیموده.
در هشتادمین سالگرد درگذشت یا قتل فرخی یادآوری برخی از اشعار او در مضامین آزادی خواهانه و نقداجتماعی بی مناسبت نیست چرا که او هدفش از شاعری را بیداری ایرانیان و نجات کشور به دست خود آنان می دانست. هدفی که در راه آن بسیار سختی کشید و حتی لبانش توسط حاکم یزد دوخته شد اما به قول نسیم شمال به فرمان مستبدین می‌توان کور و کر و لال شد اما خر نمی‌توان شد.
سرود آزادی
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم از برای آزادی
تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
می دوم به پای سر در قفای آزادی
با عوامل تکفیر صنف ارتجاعی باز
حمله می‌کند دایم بر بنای آزادی
در محیط طوفان‌زا ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی
شیخ از آن کند اصرار بر خرابی أحرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی
دامن محبت را گر کُنی ز خون رنگین
می توان تو را گفتن پیشوای آزادی
وای بر شهری که در آن مزد مردان درست
از حکومت، غیر حبس و کشتن و تبعید نیست
بی گناهی، گر به زندان مرد با حال تباه
ظالم مظلوم کش هم تا ابد جاوید نیست
زاهــد و مـا بـهــر اسـتـبـداد و آزادی بـه جـنـگ
تا چه سازد بخت او تا چون کند اقبال ما
شیخ و شاب و شاه و شاهد، شحنه و شبرو شدند
متفق بر محو آزادی و استقلال ما
آزادی اگر می طلبی، غرقه به خون باش
کاین گلبن نو خاسته بی خار و خسی نیست
هر سر به هوای سر و سامانی و ما را
در دل بجز آزادی ایران هوسی نیست
#3 محمد 1396-05-05 16:03
سلام
تاریخ فکر می کنم ورق میزنید و به زمان حال پیوند می زنید
ایکاش تاریخ واقعی و حال واقعی رای کنکاش می کردید
#2 محمد 1396-05-05 16:03
سلام
تاریخ فکر می کنم ورق میزنید و به زمان حال پیوند می زنید
ایکاش تاریخ واقعی و حال واقعی رای کنکاش می کردید
#1 محمد 1396-05-05 16:03
سلام
تاریخ فکر می کنم ورق میزنید و به زمان حال پیوند می زنید
ایکاش تاریخ واقعی و حال واقعی رای کنکاش می کردید

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.