کودتای خیانت بار 28 مرداد 1332 و بازیگران رسوای آن
"مرداد" که می آید انگار زخم های کهنه و نیمه کهنه نیز سر باز می کنند، تا همچنان چرک و خونآبه از زخم "کودتا" و نتیجه اقدامات "کودتاچیان" بیست و هشتمین روز این ماه بیرون زند، و تداعیگر صحنه خیانت باری در تاریخ مبارزات معاصر ایرانیان با استبداد داخلی و استعمار خارجی باشد؛
و بیانگر رازهای سر به مهر پرونده ایی رسوا از دخالت خارجی با همیاری نیروهای خیانتکار داخلی، علیه استقلال طلبان و آزادیخواهان ایران گردد، که در کنار هم، پازل ترمز رشد، توسعه و تعالی این مردم و کشور را تشکیل دادند؛ و در پس آن توطئه و خیانت دردناک، رادمردان مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی یا مظلومانه به قتل رسیدند (دکتر فاطمی و...) و یا کودتاچیان از شرم سوابق و خدمات آزادیخواهانه و استقلال طلبان نتوانستند این پیشاهنگان رهایی را کشته و لذا در حصر دردناک خانگی اشان انداختند، تا بیدفاع در مقابل سیل اتهامات بی اساس استبداد و نوچه های ظلم، مرگی دردناکتر از قتل، در سکوت و توطئه همسنگرانشان، را برای سال ها بچشند، و این سپهبُدان بزرگ مبارزه با روند استبداد داخلی و استعمار خارجی، در چهاردیواری خانه ایی بدتر از زندان، غرق در تله توطئه خارجی، خیانت داخلی، و سیل تهمت و اتهام های بی اساس، مظلومانه جان برای هدف خویش نهند و سرنوشت شان زهر چشمی باشد برای هر مبارز راه آزادی و استقلال، اما زهی خیال باطل که نام نیک این رادین مردان (دکتر محمد مصدق) ماند و برچسب خیانت بر پیشانی خیانت پیشگان، رسوایی اشان برملا شد و خواهد شد.
دکتر محمد مصدق در حال طی دوران حصر خانگی در احمدآباد
بعد از کودتای 28 مرداد - او آنقدر اینجا در حصر خانگی ماند تا مرگ به سراغش آمد
این عکس متعلق به سال 1344 است
ایران و ایرانی همواره با دو مشکل اساسی استبداد و خود رایی و جهل گسترده عمومی و اوباشگری ناشی از آن، مواجه بوده است، که در این سده های اخیر نفوذ و سلطه خارجی نیز بدان افزوده و افزایش یافت. گرچه با انقلاب مشروطیت می رفت که از استبداد و مستبدین حاکم بر سرنوشت ما مردم ایران بکاهد، اما هرج و مرج ناشی از اختلافات بازیگران عصر مشروطیت از جمله اهل مذهب و جریان ملی و روشنفکری، و تکیه جریان استبداد بر جهل گسترده عمومی و اختلافات نخبگان، با پدیده بازگشت و بازتولید دوباره استبداد مواجه شدیم و در عین حال سلطه و نفوذ خارجی نیز شدت یافت، تا مثلث شوم بدبختی ایرانیان در دوره رشد سریع ملل دیگر جهان، یعنی "استبداد داخلی"، "سلطه خارجی" و "جهل گسترده عمومی"، تحکیم و گسترش و ادامه یابد، و زین پس سو استفاده چی های داخلی و خارجی به حفظ شرایط استبداد داخلی و سلطه خارجی، بر سَریری از جهل و اوباشگری و از طریق کودتاهای نظامی (نرم و خشن)، که با خرید و ملعبه قرار دادن بازیگران این صحنه به اجرا در آمد، به استمرار این سه رکن شوم همت گماشته و آن را با همیاری یاران خود پیش برند.
بعد از انقلاب موفق اما ناتمام مشروطیت، حرکت ملی شدن صنعت نفت ایران به رهبری دکتر محمد مصدق، دومین خیز اساسیِ موفق و اما باز، ناتمام نخبگان و جریان ضد استبدادی – استقلال طلب ایران بود، که مطالعه پیروزی و ناکامی آن، پرده از راز بسیاری مصیبت های بی پایان این مردم مظلوم و روند استمرارش برداشته، و نشان داد که در سده اخیر هجری، ضلع مصیبت بار دیگری هم به بازیگران عرصه این کشور اضافه شد، تا با دخالت نابجای آن فاکتور جدید، اضلاع دیگر "ترمز رشد و تعالی" کشور تکمیل و روند تحکیم استبداد داخلی، سلطه خارجی و جهل گسترده عمومی ادامه یابد، و "جریان آزادیخواه و استقلال طلب پیشرو" کشور مورد هجوم آنان نیز قرار گیرند؛ دخالت اهالی پادگان های نظامی در کشاکش امور سیاسی کشورمان، که با توجه به وابستگی آنان به تولیدات خارجی، و "بله قربانگو" تربیت شدن شان در برابر قدرت حاکم (که البته از ملزومات نظامی بودن و نظامی گری است) و... اثر پذیری آنان را از آنسوی مرزها و جریان قدرت مستبد و حاکم داخلی افزایش می دهد، و این خود زمینه ایی مناسب فراهم می کند تا فرزندان صاحب سلاح این ملت که باید مدافع و حافظ آزادی و استقلال مردم و کشورشان باشند، به بازیچه ایی برای قدرت های خارجی و استبداد داخلی تبدیل شده، و در صف مدافعان استبداد و جهل داخلی، و نفوذ خارجی قرار گیرند، و در تعادل قوای داخلی ایران که در آوردگاه های مبارزات ضد استبداد و سلطه خارجی حاضر شده اند، به وزنه ایی در کنار خواست خارجی و عوامل داخلی اش به تحکیم استبداد و سلطه و نفوذ خارجی تبدیل شوند.
اما جریان دیگری که انتظار می رفت در صف افراد مستحکم مبارزه با استبداد داخلی و مکملش سلطه خارجی دیده شوند، اهالی مذهب و بخصوص نگاهبانان حدود و مرزهای آن یعنی درس آموختگان حوزه های علمیه بودند، که متفاوت از نظامیان این آب و خاک، نه نیاز فنی به خارجی ها داشتند و نه گمان می رفت که نفوذ خود را در بین مردم ایران را از رابطه با استبداد داخلی و یا سلطه و نفوذ خارجی جستجو کنند، و لذا با همین تصور و اینکه آنان افرادی خاص، تافته جدابافته از دیگران، واجد تقوای الهی اند و... جریانی قابل اتکا برای مردم تلقی شدند، اما با بیرون آمدن اسناد ارتباط سرویس جاسوسی امریکا با صحنه گردانان این قشر موثر در جریان ساقط کردن دولت مردمی و ملی دکتر محمد مصدق، باید درس گرفت که در صحنه فتنه، به هیچ کس، جز توانایی فکری و اگاهی خود نباید دل سپرد، تکیه و اعتماد کرد.
آیت الله سید محمد بهبهانی و آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی
هدایت و پشتیبانی رهبران فعال این جریان مذهبی مرجع، در حوادث کودتای 28 مرداد 1332 در کنار اوباش های تهران، نظامیان مدافع استبداد و...، توسط سرویس جاسوسی سیا ( CIAسازمان اطلاعات مرکزی) امریکا برای بسیج گروه های مذهبی، نیروهای بازار و اوباش تهران (شعبان جعفری، طیب حاج رضایی و...) در مقابل استقلال طلبان داخلی، نشان داد که نفوذ خارجی تا کجای پستوهای جامعه و اقشار صاحب نفوذ ایران پیش رفته است. حال آنکه در زمان ملی شدن نفت، سیا یک سرویس اطلاعاتی دست سوم در فعالیت تاثیر گذار در ایران تلقی می شد و در مقابل نفوذ، قدرت و گستره فعالیت های سرویس های اطلاعاتی دست اولی همچون انگلیس و شوروی با آن سوابق بلندمدت، در واقع هیچ بود، اما فاش شدن اسناد تاریخی نفوذ همین سرویس اطلاعاتی دست سومی (CIA) در بین رهبران روحانی ارشد و بلند پایه فعال در صحنه سیاست آن زمان، از جمله آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی، آیت الله سید محمد بهبهانی و... نشان داد که مردم ایران در روند کار خود برای رهایی از مثلث استبداد داخلی، نفوذ خارجی و جهل گسترده عمومی، به تنها سلاحی که می توانند اتکا کامل نمایند، تا در دام عوامل سلطه خارجی، استبداد داخلی نیفتند، اتکا و اعتماد به آگاهی و تفکر خودشان است که تنها از طریق هوشیاری، تفکر و مطالعه مداوم کسب می شود و دیگر هیچ.
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 02 مرداد 1396
- بازدید: 8569