درد و خوف و هراس بند و بندگی
  •  

12 فروردين 1404
Author :  

 

کاش واژه هایی بودند، تا در چینش خود، از بیم و رنجِ بند شدن، و حال دلِ بندیان به شایستگی بگویند، و این گنجایش را داشته، تا نگاره ای از تلخی به بندگی کشیدن آدم‌ها را به چشم‌ها کِشند. گاه با خود می‌اندیشم که شاید این تنها دردِ زخمِ دل بند شدگان است که حس دردناک زنجیرها را در خود دارد، که این نیز تنها برای آنانست که آشکار و پیداست، و تنها آنانند که می‌دانند بند و بندشدگی، چقدر توان فرسا و روح فرساست، و واژه‌ها هرگز شاید نتوانند ژرفای سوزناک، و خشم نهفته، و اما شعله ورِ دلِ بندیان را بیان دارند.

اما قسم به واژه‌ها به گاه چینش و شکل دادن به پیکره زیبای رهایی؛ قسم به صبح در پگاه رهایی؛ قسم به شامگاهان در غروب ظلم و تعدی؛ قسم به ظهر در میانه‌ی راهِ بند و رهایی؛ قسم به شکِ میان ماندن و رفتن؛ قسم به واژه‌ها به گاه ثبتِ زیبایی رهایی؛ قسم به انسان، آنگاه که در آدمیت، رها، و شکوهمند و برازنده جایگاهی می‌شود، که لایق آن آفرینگو در خلقت خود خواهد شد، او که آدم را رها و مختار آفرید، و رها و مختار خواست.

هزاره‌ها بند و بندگی، و به بند کشیدن آدم‌ها، مرا به هر بند و بندگی مشکوک و خوفناک می‌کند، تا آنجا که حتی از لحظات جشن بندگی انسان در مقابل ایزد یکتا نیز خوفناک می‌شوم. چراکه آن همه شوق و شادی برای بندگی او نیز، حرام چشمانی به طمع به بند کشیدن انسان بر می‌انگیزد، تا آدم را به سجده همنوعِ خود برند، همانگونه که تاریخِ اسارتِ انسان، بندهای بزرگ و محکمی را در خود دارد، که انسان‌هایی در جایگاه خدا نشستند، و دیگران را بر سجده و کُرنش و تسلیم در برابر خود فرا خوانده، و مجبور کردند، و بندهایی به گستردگی عدد آدم‌ها پهن نمودند.

کاش خدا هم از قید بندگی انسان در برابر خود صرف نظر می‌کرد، تا این تنها مجوز به بند کشیدن آدم‌ها هم باطل می‌شد، تا فرصت طلبان هیچ بند و بندگی مجازی را در شان و زندگی انسان نمی‌یافتند، و مجوزی برای بندگی و به بند کشیدن، در زندگی آدم ها نبود، تا از آن بهانه‌ای بسازند، و انسان را به کرنش در برابر خود بخوانند و بخواهند.

 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (1)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

خداحافظی ها فقط برای اونایی هست که با چشم هاشون عاشقن. چون برای اونایی که با قلب و روحشون عاشقن چیزی بعنوان جدایی وجود نداره.

Goodbyes are only for those who love with their eyes. Because for those who love with heart and soul there is no such thing as separation.

نکته
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

مهدی ذاکریان به یورونیوز: ترامپ با مذاکره، دامی بزرگ در برابر ایران گشوده است نگارش از یورونیوز ف...
دربارهٔ آیندهٔ برنامه ریزی شده اردوغان و چشم انداز رو به زوال بن سلمان به قلم: سید نیما موسوی از...