حیرت از نگاه عارفِ خرقان
"و گفت: تحیّر چون مرغی بُوَد که از مأوای خود بشود به طلب چینه و چینه نیابد و دیگربار راه مأوی نداند."
(نوشته بر دریا، شفیعی کدکنی، نشر سخن، ص۲۰۹).
حیرت از نگاه عارفِ خرقان
"و گفت: تحیّر چون مرغی بُوَد که از مأوای خود بشود به طلب چینه و چینه نیابد و دیگربار راه مأوی نداند."
(نوشته بر دریا، شفیعی کدکنی، نشر سخن، ص۲۰۹).
چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.