فرایند مدرنیسم و ملت سازی در آسیا و هند

جامعه شناسی سیاسی بر این باور است که دولت - ملت سازی فرایند پیچیده یی است که در روندی تقابلی بین عوامل و فاکتورهای داخلی و خارجی شکل می گیرد. دولت ملت ها ساختار سازی منطقی هستند که حول محور یک دولت-کشور (State) شکل می گیرد. فاکتورهایی که در تنوعی از منافع (Interests) و هویت (Identity) تجمع می یابند. مثلت پویای فرهنگ (Culture)؛ قدرت (Power) و اجتماع (Society) در پرتو محیط بین المللی تعیین کننده شرایط آن است. دولت ملت سازی های نوین که در خلال تحولات اروپا شکل گرفت؛ در جریان دوران کلونی سازی کشورهای دیگر توسط امپراتوری های اروپایی وارد آسیا شد و در مبارزات آسیایی ها علیه این سلطه اروپاییان تشدید و با تلاش نخبگان آسیایی برای مدرن کردن کشورهای شان، دنبال شد.

دولت ملت سازی دو جنبه دارد، یکی جنبه نرم که شامل عواملی همچون "هویت" است که خود شامل مسایل زبانی و مذهبی و... می باشد و دیگر جنبه سخت افزاری دولت - ملت ها که شامل مسایلی از جمله سرزمین (Territory)، حاکمیت (Sovereignty)، جمعیت (People) و... است. ملت سازی به یک شبه ممکن نیست. لایه های مختلف هویت است که باید در طول یک دوره تاریخی نسبتا طولانی شکل بگیرد. ملت سازی را می توان به یک گفتگو و یا آمد و شد (correspondent) فکری بین گذشته و آینده تعبیر کرد که در شرایط حاکم در موقعیت حال صورت واقعیت به خود می گیرد. اگر بخواهیم ملت سازی کنیم باید شرایط جهانی را در نظر بگیریم و جهانی سازی هم خود یک فرایند است.

مدرنیته، ملت سازی و جهانی شدن: بعد ملموس مهم جهانی شدن اندیشه است. مدرن سازی فرایندی ملموس است که مثلا جامعه یی از شرایط داشتن جاده های خاکی به داشتن جاده های آسفالت تغییر وضعیت دهد که این فرایندی آسان است، ولی جهانی سازی و مدرنیته، جنبه اندیشه یی دارد که بر آن غالب می باشد. فرایند مدرنیته وقایعی تاریخی زیادی به خود دیده است که از جمله آن می توان به قرارداد "وستفالیا" سال 1648 در اروپا اشاره کرد و یا انقلاب فرانسه که آزادی (Freedom)، برابری (Equality) و وحدت و برادری (Fraternity) را در خود داشت و هم در بعد سیاسی و هم اجتماعی است در این رابطه مد نظر می باشد؛ این انقلاب اولین امواج سیاسی ایدئولوژیک جامعه مدرن و اندیشه آن را به دنیا عرضه داشت. ایده یی که در مورد مدرنیته مطرح است این که ما بر کشتی سواریم که به سمت جلو ما را پیش می برد و در واقع برده می شویم. مسایلی که در خصوص مدرنیته در اروپای قرن شانزدهم مطرح بود به آسیا نیز سرایت کرد، که در این روند دو حرکت بود که موثر بود یکی مقابله با استعمار کلونی ساز اروپایی (کلونالیزم) و دیگری اختیار کردن ملزومات مدرنیته که این دو در فرایند اندیشه یی ملت - دولت سازی در آسیا موثر بودند. زیرا هر دو برای آسیایی ها مهم بود. انقلاب اکتبر روسیه آسیا را به سمت ملی گرایی سوق داد؛ لذا مدرنیته آسیا با ملی گرایی همزاد بوده و ملی گرایی یکی از شاخصه های مدرنیته آسیایی است و از وجوهی است که با تحرکات عناصر آسیایی در مبارزه با کلونالیزم و امپریالیسم همراه گردید.

مفهوم آسیایی بودن (Asianism) تا قبل از قرن نوزده موجودیتی در آسیا نداشت و تحولات مدرنیته این موضوع را به در بین آسیایی ها مطرح کرد، اگرچه وحدت سیاسی در بین آسیایی ها نبود لیکن اشتراک تاریخی در فرهنگ، افکار، مذهب، فلسفه در بین تمدن های آسیایی ریشه یی بلند به درازای تاریخی داشته و دارد. آسیا از دو دسته کشورها تشکیل شده است که کشورهای اسلامی یک دسته از آن هستند که در دوره شکوفایی اسلام افکار آزاد در بین مسلمانان راه خود را یافت و دست برتر فلسفه در بین مسلمانان بارز بود؛ این جامعه مذهبی چنان بود که افراد غیر معتقد را هم طرد (Excommunicate) نمی کرد.

اما در هند ملی گرایی به موضوع هندویسم بر می گردد. ملی گرایی در یک نوع مبارزه با سلطه خارجی و استبداد و دیکتاتوری داخلی قرار داشت. در واقع ملی گرایی قسمتی از فرایند ملت- دولت سازی در این کشور است. در سال های 1920 تا 1932 قانون چهارچوب (Framework) هند، توسط انگلیسی ها در لندن تصویب گردید و طی آن تشکیلاتی برای هند تحت سلطه انگلستان ترسیم شد که این منجر به تشکیل سیستم قانونی مدرن و نسبتا مستقلی در هند تحت کنترل امپراتوری انگلستان گردید که هندی ها هم در آن نقش یافته بودند و از آنجا که مدرنیسم هم قسمت مهمی در ملت - دولت سازی است، لذا این حرکت نیز در فرایند دولت ملت سازی هند مهم و موثر تلقی می گردد. به وجود آمدن شهرهای بزرگ، یکی از نشانه های مدرنیسم است. بعدها با شکل گیری شهر های بزرگ طبقه متوسط نیز در این شهرهای بزرگ به وجود آورند و لذا فرایند مدرنیسم خود را بیشتر نشان داد و فضای تجدید نظر خواهی در روابط اجتماعی توسط همین اقشار متوسط به وجود آمد. البته مدرنیسم در کشورهای مختلف نمود های متفاوتی داشت در فضای آسیا مدرنیسم چین به سمت تمرکزگرایی حرکت کرد، ولی مدرنیسم هند به سمت تمرکز زدایی حرکت کرد. قدرت گیری شوراهای محلی یا همان "پنچایت ها" به جای قدرت "مهاراجه ها" از آن جمله است و به نوعی سازش و هم گرایی سنت و مدرنیسم در هند بود. اما مساله یی که وجود داشت رقابت بین دو مذهب هندو- مسلمان بود که مشکل ساز گردید. اما نکته غیر قابل انکار این است که مدرنیسمی که در خلال دوره کلونیال (استعمار بریتانیا) اتفاق افتاد، برای هند سیستم آموزشی مدرن، سیستم قانونی مدرن،  سیستم سیاسی مدرن را به ارمغان آورد که این خود اثر خود را به عنوان یکی از عوامل مهم دولت ملت سازی برجای گذاشت.

نظرات رهبرانی همچون مهاتما گاندی بر این امر استوار بود که با تکیه بر سنت های تاریخی هند، آینده هند ساخته شود (Relay on tradition to make future) و فرایند استمرار سنت و تغییر و به زمان سازی آن به طور مستمر در حال انجام باشد (Continuity and updating and change). اما مسایلی از جمله سیستم طبقات اجتماعی و یا همان کاست هم در این سنت وجود داشت که مشکل زا و مانع بود.

دو نحله فکری سنت گرایی و مدرنیسم در این جا روبروی هم ایستادند و اختلاف آنان با هم آغاز شد. اما فرایند مدرنیسم رو به جلو بود و در حالی که سنت گرایی مقاومت می کرد، اصلاح گرایی (Reformist)  به تغییرات اصلاحی می اندیشید و پافشاری می کرد و عده یی نیز در این بین به باز بینی مجدد و کلی (Review) فکر می کردند.

تمام احزاب هند فارغ از این که مدرن یا سنت گرا و... باشند، ملی گرا هستند. مدرنیسم در آسیا یک وجه التقاطی (Eclectic) دارد، یعنی هم سنتی است و هم مدرن و هم تغییر را می خواهد  هم ماندن بر سنت دارد؛ زیرا آسیایی ها به گذشته فرهنگی خود مفتخرند و در عین حال به مدرنیسم هم نظر دارند؛ لذا در حالی که  مدرنیسم در کوتاه مدت از سوی آسیایی ها پذیرفته شده ولی در دراز مدت به دوباره سازی (Reconstruction) آن فکر می کنند. به عنوان مثال در مدرنیسم هندی سعی بر این است که اخلاق و معنویت را هم به مدرنیسم اضافه کنند، و مدرنیسم اخلاق گرا و معنویت گرا را طرح نمایند. اگرچه نحله های فکری غرب گرا (Westoxicated) نیز در مدرنیته شرقی و از جمله هندی وجود دارد.

جهانی شدن: در موضوع مدرنیسم باید بین مسایلی از جمله فرهنگ و اقتصاد و صنعتی شدن (Industrialization)، و غربی شدن (Westernization) تفاوت قایل شد. مطلبی که به احیا بیگانه هراسی (Xenophobia) در بین شرقی ها منجر و همین بهانه یی برای عدم تحمل مذهبی در این جوامع در مقابله با هجوم فرهنگ غرب پیش آمده است.  از مسایل دیگر ملت - دولت سازی موضوع جهانی شدن است که در این جا موضوع حفظ هویت و ادغام در جامعه جهانی به عنوان یک ضرورت امروزی مطرح است. آنچه در فرایند جهانی به خطر می افتد دو مفهوم اساسی جامعه انسانی از جمله "هویت" و "امنیت" است. در این جاست که "هندویسم" به عنوان عنصر هویت بخش برای هند مطرح می شود و از "هندویسم مدرن" سخن به میان می آید. در بین اندیشمندان هندی عده یی به باز سازی و باز بینی مجدد آموزه های دینی هندویسم فکر می کنند و تجدید نظر طلبی می خواهند (Revivalism) ولی به طور کلی "هندویسم سیاسی" به شاخه متفکرین رادیکال و سوسیالیست تقسیم شدند. که همه آنها ملی گرا بودند. چه رادیکال ها چه سوسیالیست ها و چه لیبرال ها. لیبرال ها روش مبارزه پارلمانی را در راستای تفکر خود انتخاب کردند و خواهان کپی سازی سیستم غربی بودند. سوسیالیست ها که خود دو نحله اند یک عده که متعادل تر بودند شیوه پارلمانی و صلح جویانه را انتخاب کردند و رادیکال ها شیوه های نظامی و مسلح را.

ملی گراهایی هندو مثل R.B.Gosh و یا Sobhsh Chanra Bose که به شیوه های نظامی روی آوردند. ولی افرادی مثل M.N.Roy که از شاخه رادیکال هندویسم بودند، به شیوه نظامی را نرفتند. اگرچه روی در ابتدا در این مسیر بود. رادیکال هندویسم مفهوم سرزمین مادری Mother India را طرح کردند که مادر به عنوان دهش گر و اعطا کننده ی زندگی مطرح است و یا موضع اسرار آمیز گاو که در فرهنگ هندی بسیار مورد احترام و رمز آلود است، به عنوان حیوانی بسیار مفید و موثر در زندگی کشاورزی آنان مطرح است و در واقع زمین و گاو دهش گر همه چیز به خانواده هندی مطرحند.

جریان های تجدید نظر طلب همچون آریا سماجی ها که در هندویسم مطرح بودند و به این فکر می کردند که چگونه هندویسم را با شرایط جدید جهانی سازی و ملت سازی هماهنگ نمایند. که از جمله اقدامات این جریان اصلاح گر هندویسم، ختم چند خدایی هندویسم، یک خدایی کردن هندویسم را به دنبال داشت و البته همین جریان به بوجود آمدن جریانی خطرناک مثل RSS ختم شد. آنان برای حل کردن موضوع سیستم کاست، به این مطلب رسیدند که بگویند افراد بر اساس شغل است که در کاست ها جای می گیرند و نه بر اساس تولد. آنها سعی کردند اصلاحاتی در ازدواج، رفتن به زیارت و... ایجاد کنند و مشکلات هندویسم را کم کنند. سوامی دایاناند از بنیانگذاران اصلاحات در هندویسم بود.

 اما مشکل اساسی که به وجود آمد ورود مذهب هندو به جریانی ایدئولژیکی بود که همین خیلی خطرناک می شود. در ایدئولوژی همه چیز فدا می شود و اگر تفسیری غلط از مذهب داشته باشیم نتایج بسیار خطرناک به بار می آید. وقتی هندویسم به عنوان مذهب وارد فاز ایدئولوژیک می شود جریان خطرناکی مثل RSS به وجود می آید که ملی گرایی و مذهب را با هم مخلوط کرده و جریان خطرناک "هندوتوا" را به وجود می آید که در مبارزه با اقلیت ها در هند مسایل زیادی را ایجاد کرده و می کند و دست به ترور می زند و از قربانیان مهم این جریان می توان به مهاتما گاندی اشاره کرد. 

+ نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۲ ساعت 23:53 شماره پست: 379

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.