اندیشه سیاسی سید جمال الدین اسد آبادی

کتاب "سیری در اندیشه سیاسی عرب" [1] به مناسبتی به دستم رسید و از صفحه 87 تا 142 آن یادداشت هایی به شرح ذیل برداشتم:

موضوع این کتاب بررسی و سنجش اندیشه هایی است که زمینه جنبش های عربی اخیر را بوجود آورد.، جنبش های عربی که بیشتر در مصر و سوریه جغرافیایی که شامل سوریه و لبنان می شود به وجود آمدند، مصر در اولویت بود زیرا در اثر حمله ناپلئون بیداری آنان جلو افتاد. جنبش های عربی این منطقه بیشتر در مبارزه با تسلط بیگانه که ابتدا تسلط عثمانی، سپس تسلط غرب و صهیونیسم بوجود آمد. جنبش ها، رنگ استقلال طلبی داشت که در بعد فکری خالص سازی اسلام از پیرایه های غیر عربی بود که در عربستان همان وهابیت و در شمال افریقا همان جنبش سنوسی ها بود. همانگونه که پیش زمینه انقلاب مشروطیت در ایران، نوشته متفکرین ایرانی بود، پیش زمینه انقلابات عربی نیز به همین گونه بوده است. آنها در نوع نگرش مساوی بودند،       1- این که ستودن پیشرفت غرب و عقب ماندگی ملت های خود، و         2- در خواست اقتباس و یا تقلید از غرب داشتند.      3- آنان با استبداد حاکمان خود مخالف بودند،           4- حاکمیت قانون و دمکراسی را بهترین راه مدیریت اعلام می کردند.             5- هر دو از چیرگی خرافات بر ذهن مسلمانان ناخشنود بودند. تفاوت متفکران ایران و عرب این بود که            1- در بین متفکر ان ایرانی کسی نبود که از میان تربیت یافتگان مدارس دینی برخواسته باشند.             2- متفکرین عربی روی هویت قومی عرب نوشتند و متفکرین ایرانی از عدالت، قانون و دوری از استبداد

اندیشه سید جمال الدین اسد آبادی و محمد عبده

سید جمال الدین اسد آبادی :

در مورد مذهب و ملیت سید جمال اختلاف نظر وجود دارد (افغانی و هم ایرانی) خواهر زاده سید او را متولد 1254 در اسدآباد همدان اعلام می دارد، او را سید رومی هم گفته اند (یعنی اهل ترکیه)، ابتدا به هند رفت و با فرهنگ اروپاییان آشنا شد، سفری هم به مکه ، عراق، استانبول و مصر، از انگلستان و فرانسه هم بازدید داشت.

سید جمال به علت آشنایی با علوم قدیم و جدید مذهبی و همچنین به دلیل آشنایی با نگرش های اروپاییان از سوی "اداره تنظیمات" حاکمیت عثمانی مورد اقبال قرار گرفت، زیرا آنها می توانستند از طریق وی برنامه های اصلاح طلبانه خود را در قالب شعارهای اسلامی به مردم عرضه کنند و مورد نکوهش کسی هم واقع نشوند.

اما کهنه اندیشان در جامعه روحانیت عثمانی با کوشش های سید جمال و رییس دارالفنون استانبول برای گسترش آموزش عالی به سبک جدید مخالف بودند، و علیه او فتنه بر پا کردند. و نگران سست شدن اعتقادات مردم بودند و بیم داشتند که انحصار آموزش عالی از دستشان خارج شود. و حملات آنان باعث شد که سید از استانبول اخراج و رییس دارلفنون (آقای تحسین افندی) از کار برکنار شود و سید جمال نیز مجبور به ترک استانبول و حضور در قاهره شد؛ و پر محتوا ترین بخش زندگی سید در قاهره آغاز شد و در این مدت استاد تاثیر گذار بر افرادی مثل شیخ محمد عبده (رهبر تجددخواهی دینی مصر)، و سعد زغلول (رهبر استقلال خواه مصر و رهبر حزب وفد) شد و آنها از او اثر گرفتند.  او حتی در جامعه غیر مسلمانان نیز تاثیر گذار بود و افرادی مثل یعقوب صنوع (یهودی)، لوئی صابونچی، ادیب اسحاق و شبلی شمیل (مسیحی) نیز از ایشان تاثیر گرفتند. او هشت سال در مصر فعال بود و جنبش روزنامه نگاری قدرتمندی را راه انداخت که به عربی و فرانسه در قاهره منتشر می شدند و در بیداری و آگاهی مردم مصر بسیار مهم بودند و در بسیج آنان در جنبش استقلال نقش داشتند.

عضویت سید در لژ فراماسونری عاملی برای بدگویی از وی در بین رقبا شد زیرا فراماسونری به عنوان عامل استعمار انگلیس در کشورهای اسلامی مطرح بود. اما مریدان سید عضویت در فراماسونری را در راستای مبارزه با استعمار می دانند زیرا او به هر وسیله ایی در این راه اقدام سود می جست و در انتها هم به اتهام الحاد و ترویج عقاید نیهلیستی از لژ "کوکب شرق" فراماسونری اخراج شد.

سید بعد از قاهره به هند که مرکز استعمار انگلیس در آن زمان بود، رفت اما علیرغم اینکه در ترکیه و مصر روی استفاده از فنون و روش جدید آموزشی تاکید داشت، ولی این تاکید را در هند نداشت و معتقد بود استفاده از فنون جدید آموزش عالی در هند به زیان جامعه مسلمانان هند است و در این رابطه با "سر سید احمد خان" (تجدد خواه هندی) موافق نبود؛ حال انکه این تجددخواه هندی علت عقب ماندگی ملت خود را "جهل" و جهل را نتیجه "تعصب کورکورانه" می دانست. سر سید احمد خان از اصلاح دینی سخن می گفت و سید جمال از فریبکاری برخی مصلحان و خطرات اصلاحات می گفت و در مقابل نوخواه دینی چون سید احمد خان ایستاد.

حقیقت مذهب نیچریان

سید جمال با حضور در هند علاوه بر تغییر تفکر در استفاده از علوم جدید، که به هندیان و تجدد خواهان آن ناحیه، توصیه به استفاده از روش های آموزشی سنتی می کرد، به نوشتن روی آورد و اولی کتاب وی در خصوص "حقیقت مذهب نیچریان (طبیعت گرایان) بود که در پاسخ به سوال یک مسلمان اهل دکن (حیدرآباد هند) به رشته تحریر در آورد، و طبیعت گریان را عامل شکست بسیاری از تمدن ها از جمله یونانیان، عثمانیان، فرانسویان و... عنوان کرد. که طبیعت گریان با رد "رسالت انبیا" و وجود "خالق متعالی"، جامعه انسانی را به شکست کشاندند، در بین مسلمانان نیز وی با اشاره به باطنیان (اسماعیلیه) آنان را زمینه ساز هجوم مغول و صلیبیان به کشورهای اسلامی دانست و این نحله فکری را در زمره طبیعت گرایان تلقی نمود. در ایران باستان نیز وی از عقاید "مزدک" در این زمینه یاد کرد.

اگرچه کتاب نیچریان اثر سید جمال بر علیه سر سید احمد خان معروف شد ولی آن دو مخالف خرافات، موافق بکارگیری روش های جدید آموزش بودند. و هر دو "عقل گرا" بودند. اما چون سر سید احمدخان موافق انگلیس بود، سید جمال بین عقاید سیاسی و مذهبی او تمایزی قایل نشد و به چهره ایی علیه سر سید احمد خان مشهور شد.

سید جمال معتقد بود که تنها دین است که می تواند مقابل نیچریان بایستد و اسلام متقن ترین دین در این رابطه است. چرا که الف) مبارزه با خرافات   ب)اعتقاد به شرافت انسانی    ج)پرهیز از پذیرش کورکورانه     د) عامل امر به معروف و نهی از منکر در اسلام وجود دارد، در بینش سید اسلام بعنوان یک دین زنده، پرتکاپو، آموزنده کوشش و کار، نکوهنده تسلیم و گوشه نشینی، مد نظر بود.

سید جمال ، اعتقاد جبری مابانه به نیروی کور، بی رحم، بی دلیل اعتقاد به اینکه "شرایط ما ناشی از سرنوشت ماست"، این را بزرگترین عامل واماندگی و اسارت مسلمانان در دست فرمانروایان خودکامه داخلی و استعمارگران بیگانه میدانست. 

در مجموع کتاب "حقیت مذهب نیچری" سید جمال تمامی ارکان و خصوصیات تجدید خواهی دینی پیشروان جنبش عرب یعنی :  1- تاکید بر همبستگی دین و سیاست     2- ضرورت بازگشت به منابع اصیل فکر دینی   3- پیکار با خرافه پرستی         4 -  دعوت مسلمانان به تعقل      5- پرهیز از افراط در شیفتگی در دانش و اندیشه جدید      را در خود دارد.

روشنفکران مسلمان پیکار با استعمار و کوشش برای استقلال و آزادی را بزرگترین فریضه بر ذمه همه مسلمانان می دانستند و مقدم بر هر چیز دیگر؛ و همین دلمشغولی آنان را از تفکر در "رابطه بین جامعه و مبانی فلسفی تفکر دینی" دور کرد.

عروه الوثقی:

بالاخره سید جمال را انگلیسی ها از مصر به کلکته در هند فرا خواندند تا شرایط کارشان در مصر خوب پیش برود، و بعد از موفیت در این امر او را از هند نیز بیرون کردند و سید از آنجا راهی انگلیس و فرانسه شد و در پاریس با کمک دوستش شیخ محمد عبده، روزنامه عروه الوثقی را در سال 1301 منتشر کرد که 18 شماره از آن انتشاریافت، و نهایتا به اصرار دولت انگلیس، فرانسویان جلوی انتشار عروه الوثقی را گرفتند، مطالب این نشریه حول محورهای  1- سیاست دولت های بزرگ در کشورهای اسلامی   2- اشکار کردن علل ناتوانی مسلمانان     3 – برانگیختن آنان برای اصلاح وضع خود   4- ترغیب مسلمانان به وحدت و یگانگی بود.

سید جمال زمانی به نوشتن عروه الوثقی اقدام کرد و علیه انگلیس نوشت که انگلیس در جنگ هرات علیه ایران در سال 1273 به پیروزی رسیده بود، قیام هندی ها علیه انگلیس در سال 1274 شکست خورده بود و مصر در سال 1300 به تصرف انگلیس در آمد و کسی تصور شکست این امپراتوری بزرگ را نداشت. سید معتقد بود تا زمانی که مسلمانان از عقده بیچارگی در مقابل انگلیسی ها رها نشوند، نمی توان از مسلمانان انتظار خیزش در مقابل استعمار و حکام زورگو و ظالم خود را داشت. لذا او سعی می کرد مسلمانان را در مقابل انگلیس قویدل کند.

سید جمال ضد انگلیسی ها موضعی سخت داشت، و آنها را دشمن اسلام می دانست و برای مقابله با انگلیس گاهی نظر به فرانسه و روسیه هم داشت تا جلوی پیشروی انگلیس را در آسیای غربی بگیرند، و با همین تاکتیک، به سلطه گری فرانسویان در اجزایر و تونس کاری نداشته و آن را نتیجه سلطه گری انگلیس در مصر می دانست.

در اثر همین تفکر ضد انگلیسی، در فرهنگ فکری سید جمال اسلام دین پیکار و سخت کوشی معرفی شد و روی جهاد تاکید زیادی داشت. و به رهبرانی که عقاید مسالمت آمیز دینی را منتشر می کردند، می تاخت. او تعصب دینی را ستایش می کرد و آن را مایه یگانگی و سرفرازی هر قومی می دانست، اما افراط و تفریط در آن را مجاز نمی دانست، و معتقد به حد اعتدال بود.

پاسخ به رنان

ارنست رنان در دانشگاه سوربن فرانسه سخنرانی تحت عنوان "اسلام و علم" کرد و اعلام نمود "اسلام با روح علمی و فلسفی مخالفت اساسی دارد و خاصه اعراب در آموختن آن ناتوانند و آنچه در اسلام از فلسفه و علم وجود دارد به مسلمانان غیر عرب، ایرانی و یونانی مربوط است که از طریق انان به اسلام راه یافته است." سید جمال به تعارض بین "ایمان" و "آزادی مطلق" و همچنین تعارض میان "فلسفه" و "دین" اعتراف داشت، و معتقد بود که این تعارض مختص به اسلام نیست و در مورد ادیان دیگر هم صدق می کند، و مسیحیت با این که شش قرن زودتر از اسلام آمده و جا افتاده تر است، دشمنی بیشتر با علم و فلسفه دارد و از این لحاظ اسلام مدارای بیشتری داشته و واماندگی و نادانی امروز مسلمانان نیز ناشی از استعمار خارجی و استبداد مبتلا به آنان است.

میراث سید جمال:

عناصر اصلی تفکر سید جمال که میراث او برای اسلام و عرب است عبارتند از:   1- اعتقاد به توانایی ذاتی اسلام برای رهبری مسلمانان و تامین نیرو و پیشرفت آنان     2- مبارزه با روحیه تسلیم به قضا و قدر و بی تحرکی و بی جنبشی     3- بازگشت به منابع اصیل تفکر اسلامی     4- تفسیر عقلی تعالیم اسلام و تشویق مسلمانان به یادگیری علوم نو    5- مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی کشورهای اسلامی .

[1] - نوشته حمید عنایت – چاپ سیزدهم – انتشارات امیر کبیر -1394

دیدگاه‌ها  

#1 مصطفوی 1399-11-03 15:44
نگرش مهندس بازرگان در باره سیاست بر مبنای دین
Posted: 21 Jan 2021 01:36 AM PST
امیر طیرانی
یکی از ویژگی های جریان نوگرایی دینی که توسط سیدجمال الدین اسدآبادی پایه گذاری شد دخالت در امر اجتماعی به مثابه یک وظیفه دینی بود . از نگاه قائلان به این اندیشه عدم دخالت در سرنوشت مردم وجامعه از سوی یک فرد مسلمان همانند عدم انجام سایر تکالیف و احکام شرعی به شمار می ­رود.
از جمله چهره­ های شاخص و پیشروان این تفکر در ایران مهندس مهدی بازرگان بود . با این حال وی بعد از پایان تحصیلات در فرانسه و بازگشت به ایران تا نزدیک به دو دهه از ورود به عرصه سیاست خودداری کرد . در این دوران او علاوه بر فعالیت در زمینه دانشگاهی، فعالیت های فکری خود را به مبارزه با دو جریان فکری آن روز یعنی رواج اندیشه های مادیگری از یک سو و اندیشه بهاییت معطوف ساخت .
بازرگان نه تنها خودتا پایان دهه ۱۳۲۰ ودر دوره حکومت دکتر مصدق در عرصه سیاسی حضور نداشت ،بلکه دیگران و به ویژه جوانان را نیز از ورود به این عرصه برحذر می ­داشت . او با نگارش کتاب “بازی جوانان با سیاست ” تلاش کرد تا آنها را از حضور درعرصه سیاسی برحذر دارد.
بازرگان به رغم این نگرش بعد از کودتای ۲۸ مردا د تغییر عقیده داد و تا پایان عمر از جمله فعالان اصلی عرصه سیاست در ایران شد . ازعلل، عوامل و دلایل این تغییر رویه نه بازرگان ونه کسانی که به شرح زندگی او پرداخته ­اند به روشنی سخن نگفته­اند ،ولی انچه مسلم است، انگیزه اصلی بازرگان از ورود به دنیای سیاست عمل به وظایف وتکالیف دینی بود.
ورود بازرگان به عرصه سیاست با فعالیت در نهضت مقاومت ملی آغاز شد . وی درباره انگیزه رهبران وفعالان نهضت مقاومت چنین می گوید : ” تشکیل دهندگان نهضت مقاومت ملی ،با استعانت به یاری خداوند به حکم وظیفه ملی ومذهبی و با آگاهی از مقاصد دشمن … به ­پا خاستند و درصدد برآمدند با ادامه مبارزه مقاومت پرچم پرافتخار نهضت ملی را برافراشته نگهدارند . ”
مهندس بازرگان که تا آن­ زمان تلاش داشت تا با تلفیق دین وعلم حقانیت دین را ثابت کند و از افتادن جوانان در دامان مادیگری جلوگیری کند با وقوع کودتا به این نتیجه رسید که به جز ماتریالیسم مانع بزرگ وشاید بزرگتری نیز در مقابل توحید وخداپرستی به نام استبداد وجود دارد.
بازرگان در مدافعات خود دلیل رویکرد به مبارزه سیاسی را چنین عنوان می کند :” ما … در تلاش تحصیل قدرت واردگود خطرناک سیاست نشدیم.هدف شیطانی در بنده وسوسه این کارها را نمی کرد بلکه هدف رحمانی و درد حق وملت بود … ما می دیدم آزادی از بین ­رفته و جای عدالت را ظلم گرفته است وقتی آزادی رفت همه چیز رفته است .”
او استبداد را مانع خداپرستی و بزرگترین مانع در راه ترقی وپیشرفت جوامع می ­دانست . وی در مدافعات خود دردادگاه نظامی ده اثر زیان ­بار استبداد را برشمرد واز جمله به تاثیر استبداد بردستگاه قضائی یک کشور اشاره کرد. در بخشی دیگر ، بازرگان به مساله اصلاحات که در آن دوران از سوی رژیم شاه تبلیغ می ­شد پرداخته وچنین عنوان کرد که در رژیم استبدادی اصلاحات نیز امکان ­پذیر نخواهد بود.:” استبداد گاه ­گاه به میل وابتکار خود ویا به فشار واکراه ویا به قصد فرار وفریب دست به اقداماتی می­ زند که نامش را اصلاحات می­گذارد ولی بسیاری این اصلاحات صوری ودلخوش­‌کن است یا برای تقویت مبانی استبداد وتوسعه منافع استعمار است ودرهرحال خالی از حسن نیت وبیشتر موجب افساد است تا اصلاح”!
وی در پاسخ به این سوال که:”آیا در محیط استبداد خدا پرستیده می‌شود؟” می‌گوید:” آنچه در بندهای قبل از آثار بد و زیان­های استبداد شروع شد در واقع مظاهر ونتایج همین بند آخر یعنی پرستیده نشدن خدا وجاری نبودن حکم خدا است…اگر فساد وفحشاو آلودگی ها ونادرستی ها رواج یافته است اگر امیدی به اصلاح ونجات نیست واگر عشق وعمل رخت بربسته …تماما برای این است که خدا به حقیقت و واقعیت در کشور ما پرستیده نمی‌شود.”
او درباره تاثیر عقاید دینی در رویکرد به سیاست می گوید:”محرک بعضی ممکن است ناسیونالیسم ، بعضی دیگر عواطف انسانی یا تعصب­ های نژادی و محرک بعضی ها مثلا سوسیالیسم باشد … ولی برای ما و برای عده زیادی از همفکران و شاید اکثریت مردم ایران محرکی جز مبانی مذهبی اسلامی نمی ­توانست وجود داشته باشد. نمی گویم سایرین مسلمان نبودند یا مخالفت با اسلام داشتند خیر برای آنها اسلام ایدئولوژی اجتماعی و سیاسی محسوب نمی شد ولی برای ما مبنای فکری و محرک وموجب فعالیت اجتماعی وسیاسی بود .”
در بیانیه تاسیس نهضت آزادی ایران در اردیبهشت ۱۳۴۰ برای نهضت آزادی که بازرگان تا پایان عمر سمت دبیرکلی آن را بر عهده داشت سه ویژگی بیان شده بود ::” مسلمان، ملی و مصدقی”!
با این حال سخنرانی مهندس بازرگان در سال ­های پایانی عمر تحت عنوان “آخرت و خدا تنها برنامـه بعثـت انبیـاء«. ” بحث و جدل ­های بسیاری را به وجود آورد . به گمان برخی گفته­ های بازرگان در آن سخنرانی تفکیک دین از سیاست ونفی دخالت مسلمانان در اموراجتماعی و سیاسی بود .چنین عنوان شد که بازرگان از گذشته وعملکرد خود بازگشته و به این شکل از ورود به عرصه سیاسی و مبارزه سیاسی پشیمان شده و اظهار ندامت خود را به ­این شکل بیان کرده است .
بازرگان در سمینار انجمن اسلامی مهندسین درسال ۱۳۷۲ به این انتقادات و شبهات پاسخ گفت. او در این باره گفت:” از موارد عدم دقت روی مطالب جزوه، یکی هم تفکیـک دین از سیاسـت اسـت . این­طور تصورکرده­ اند که من­ گفته­ ام: “ادیان به­ مسئله اداره حکومت نظر نداشته ­انـد .« آقای منتظری در رد این مسئله این حدیث را آورده­ اند که: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَهِ » واضافه شده در حدیث آمده که ولایت (یعنی حکومت) از همه مهمتـر اسـت، چـون اگـر حکومت خوب بود، بقیه درست می ­شود.” این حـدیث بـه جـای خـود محفـوظ، ولـی »بُنَیِ الاسلام» غیر از این است که خدا از بعثت انبیـاء چـه نظـری داشـته اسـت . هـدف بعثت، همان دو منظور بوده؛ ولی برای تأمین آن دو منظـور، با یـد ولایت و حکومـت در دست مسلمانها باشد.
بازرگان با استناد به مدافعات خود دردادگاه نظامی سال ۱۳۴۲ می گوید”. بعضی دوستان چنین تعبیر کرده اند که گفته­ ام: «فـرد و اجتمـاع مـؤمنین نبایـد وارد مبارزات سیاسی برای سرنگونی استبداد شوند!» که هرگز چنین نگفتـه ام. منظـور بنـده از تفکیک دین و سیاست، همانطورکه … در کتاب «مرز میـا ن دیـن و سیاسـت « آمـده، مـا عقیـده داریـم کـه دیانت باید حاکم بر سیاست باشد، و در یـک­کشـور دارای دموکراسـی، اگـر آزادی واقعا برقرار باشد، در کشوری مثل ایران که اکثریـت عظـیم مـردم مسـلمانند، طبیعی است که دیندارها خلاف دین عمل نمـی­ کننـد و خـود را ملـزم مـی ­داننـد کـه قـانونی نگذرد که مخالف شرع باشد و محرّمات را مجاز بشمرد. گفته بودم اصولا باید دیانت بر سیاست حـاکم باشـد ؛ ادغـام نیسـت، حاکمیـت بـا دیانت است. اما عملا هر جا این دو تا در غیرشرایط دموکراسی کنار هم قرار گرفتنـد، کلاه سر دیانت رفته؛ اموی ­ها، عباسی ها، عثمانی ­ها و صـفویه­ همـه همـین وضـع را داشتند… آنچه بنده تفکیک کردم این است که نبوت و حکومـت دو منشـأ مختلـف دارند…
منبع: ایران فردا

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.