در انتظار رستخیز، در افقم خیره صبح و شام، بی رستخیز، قیامت عظماست، صبح و شام،
جمعی "لت و کوبِ" خسانند به بام و بر، جمعی به دار، در نوسانند صبح و شام،
بی نفخ صور، ز گورها خاستند مردگان، مبهوت و مات، نگرانند صبح و شام،
این کودتا، به اقلیم زندگان بلاست، بی کودتا، به زنجیر کشانند صبح و شام،
کو مرده ایی که ز جای خیزد به مرده زار، ای گورخواب ها! ز گور مجویید صبح و شام،
از گور کجا توان رسید به اکسیر زندگی؟! ما را بگو! ز خفتگان گور، مددجویانند صبح و شام!
این مردگان علی الابد را چه حاجت به زندگی؟! بر خفتگانِ مزار، ضجه کنانند صبح و شام!
او را به خواب برده تریاق دیرپای مردگی بر خواب مردگان نگرانند، صبح و شام!
بر خواب شان خرده مگیر که زین مجال، بر مردگان بجز خواب، چه خوانند صبح و شام؟!
از حال و قال مردگان مزار مجویید زندگی، کین مردگان، غرقِ مزارند صبح و شام
به نظم در آمده در 29 مرداد ماه 1402