دربند نباش

بچه ها می گویند آقاجان! بریم دربند [1]!

به طنز گفتم:

 هرگز آرزوی دربند شدن نکنید!

تکیه کلام مادرم هم همواره این بود که: 

 "دربند نباش [2]"

از صعود که می آیی، تاکسی ها هم مرتب بانگ می زنند که :

آزادی دربند ، دربند آزادی و....

صعود کرده ها را دو راهی ایست سخت،  

یک دل با دربند است و ماندنِ در آن،

که این ماندن را ممکن نیست

و یک دل با آزادیست

که آرزوی انسان هاست

نه از دربند و زیبایی هایش می توان گذشت

و نه از آزادی که بسان جان دوست داشتنی است

انسان می ماند در این دوراهی که چه کند


[1] دره ایی زیبا و دیدنی در شمال تجریش تهران مسیری زیبا برای فتح قلل شمال تهران از جمله قله ی توچال

[2] یعنی بی توجه باش، مثلا "دربند سخن این و آن نباش"

 

+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت 10:2 AM توسط سید مصطفی مصطفوی  | 3 نظر

دیدگاه‌ها  

#1 مصطفوی 1399-11-13 11:24
این هم پیام تبریک دهه فجر 1399 :
تو تهران یکی می گفت : خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد می زنند :
آزادی
آزادی
آزادی
و عابران خسته می پرسیدند :
آزادی چند ؟؟
من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد: آزادی کجاست ؟؟
و راننده با لحن معنی داری گفت : رد کردی ؛ آزادی قبل از انقلاب بود.
و من به او گفتم :
آری
از "غرب" که به میدان آزادی نگاه کنی ، آزادی قبل از انقلاب است؛
ولی
از میدان " امام حسین (ع) " که به آزادی نگاه کنی، می بینی آزادی درست بعد از انقلاب قرار دارد.
پس بنگر که در کدام سو ایستاده ای؟
طرف امام حسین (علیه السلام)
یا طرف "غرب"

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.