شُکرانه ایی بر بارشی چند بر تن های خشک و خمیده امان

زنده ماندیم و دوباره بر ما باریدن آغاز کردی و باز بارش رحمتت را دیدیم. بارشی که غریو شُکر و شادی را در دل و زبان بندگانت جاری کرد. و باریدی، در حالی که چندی است چشم ها به آسمان مانده، که آیا می شود دوباره بر ما بباری. خدایا این بارشِ دوباره ات، دوباره بازگفت که تو به محتوای دلِ بندگانت، حکم به باریدن و یا نباریدن، ندادی و نمی دهی، که اگر داده بودی چنین بارشی بر ما باریدن نباید می گرفت. نشان دادی که بی اعتنا به دل و اعمال مایی که اگر اعتنا می کردی، بر این تاریکی این چنین روشنایی را نمی ریختی.

 

+ نوشته شده توسط سید مصطفی مصطفوی در 4:19 PM | شنبه چهارم بهمن 1393  

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در چرا با مبارزین زمان خود، همان ...
دادگاه انقلاب اصفهان توماج صالحی را به اعدام محکوم کرد نگارش از یورونیوز فارسی تاریخ انتشار ۲۴/۰۴/۲۰...
- یک نظز اضافه کرد در مرثیه ایی بر عصر بی پناهی انسا...
آدم از بی بصری بندگی آدم کرد گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد یعنی از خوی غلامی ز سگان خوار تر است...