و حکیما ترا شکر که چه زیباست بارش

وچه زیباست بارش که جهانی را از دوره یی به دوره یی دیگر و ما را از خلصه یی به خلصه یی دیگر می برد. از خشکی به طراوت، از خستگی به فرح، از مردگی به زندگی، از بی بری به بر، از ناامیدی به امید، از خمودی به سرزندگی، از خشم به مهر، از تاریکی به روشنی و... بارش ها از آسمان به زمین و از بالا به پایین صورت می گیرند و انگار این رمز رحمت آفرینش است که آشکار و بر همگان هویدا شده و رمز شکنی و فاش می شود. بر تارک خشکیده گیاه ما، این باریدن نعمتی مصفاگر است. قدر تو که داند که نداند که چه هستی، ای نعمت هستی که بر چشم ها گشته هویدا. و خدای بارش هر بار می بارد تا باز چرخه خواب و بیداری ما بچرخد و صد افسوس که باز درخواب رویم. این است کفران نعمت بارش که او تکرار می کند و ما نیز تکرار؛ او زندگی تکرار می کند و ما غفلت. هر بار ما شرمنده ز غفلت، بر بارش متنعم.

+ نوشته شده در دوشنبه ششم آبان ۱۳۹۲ ساعت 7:42 شماره پست: 341

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.