خدایا خود را به ما بشناسان

خدایا به لحظه ای می اندیشم که تصمیم به خلق ما گرفتی و از خود می پرسم که چرا؟ هدف از خلقت این موجودات خاص برای چه بود. برای این که نظم طبیعت تو را به بهم بزنند؟ برای این که ظلم و جور را به حد برسانند و روی هر درنده را در بین خلایقت سفید کنند؟ یا این که فخر تو شوند بر زمین و در بندگی خود را به رخ فرشتگانت بکشند؟ یقین که از بندگی ما بی نیازی و اگر تکلیفی را فرستادگانت برای بندگی بر ما نهادند نه از سر اجبار کردن ما و یا نیاز تو بلکه از سر خیر خواهی بوده است. این که احیانا فرستادگانت می گویند این برشما واجب است و این حرام قدر یقین از سر هدایت است به سوی صلاح و رستگاری و راه نمایی و نه این که تکلیفی را بر بندگان بار کنند.

تو ما را با پتانسیل بالفعل و بعضا بالقوه خصلت هایی آفریدی که فقط در تو هست. انگار می خواستی مدلی نسبی از خود ارایه دهی؟!! اما به چه کسی؟ آیا موجودات دیگری هستند که با مشاهده بندگان خاص انسانی ات هدایتی برای آنها به وجود می آید؟ خدایا مگر ما انسان ها چی هستیم که وقتی ما را آفریدی به خود احسن گفتی؟ انسان چه شاهکاری است که این چنین به خود تبریک گفتی؟ تو که به هر کاری و خلق هر موجود عجیب و با هر کیفیتی قادر مطلقی چرا بر چنین خلقی این چنین به خود تبریک گفته و فتبارک الله٬ احسن الخالقین به خود گفتی؟ آیا خلق چنین موجودی کار سختی بود یا این که این موجود این همه شگفت انگیز برایت بود؟ به نظرم از هر دو احتمال مبرا هستی. پس چرا این چنین بر عمل خود احساساتی شدی؟

خدایا چشمه های معرفتت را برما باز فرما که اگر خود را بشناسیم تو را شناخته ایم.

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 9:22 PM توسط سید مصطفی مصطفوی  | نظرات

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در فرومد، دیار سربداران - رهاوردی...
پایان دوره ١٢٠ ساله مغول ها زوال از یک روستا شروع شد. صدوبیست سال مغول ها هر چه خواستند در ایران ک...
- یک نظز اضافه کرد در سفرنامه کاشان - اردهال به روای...
یکم اردیبهشت سالروز درگذشت سهراب سپهری سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به هم...