دکتر سید عبدالحمید ضیائی - برداشت هایی از کلاس درس مولانا و ادبیات عرفانی
برداشت هایی از کلاس درس مولانا و ادبیات عرفانی جناب دکتر سید عبدالحمید ضیایی که در تاریخ 28/7/1387 در خانه فرهنگ ج.ا.ایران در دهلی نو به همت انجمن اسلامی دانشجویان شبه قاره هند واحد دهلی نو برگزار گردید. در این کلاس داستان بقال و طوطی و پادشاه نصرانی قرائت شد که در بین ان مطالب ذیل عنوان گردید. عرفا قیاس کردن قبول ندارند و معتقدند که قیاس اصولا کار درستی نیست و مثال انان هم داستان اشتباه شیطان است که با قیاس بود که انحرافش شروع شد و گفت که من از اتش درست شدم ولی انسان از خاک زاده شده و من چگونه به او سجده کنم.؟!!! مولانا با عقلانیت مخالف است او تنها با قیاس مخالف نیست بلکه با دو نوع دیگر استدلال عقلی از جمله تمثیل و استقرا هم مخالف است ولی جالب این است که خود وی در رد استدلالیون از استدلال استفاده می کند تا انجا که می گوید :
پای استدلالیون چوبین بود
پای چوبین بی تمکین بود
در نتیجه این دو بیت استدلالی مولانا این نتیجه را می خواهد بگیرد که پای استدلالیون (عقلیون) بی تمکین (و سست و مشکل دار است و این قدرت تحرک را از انان گرفته است) است. در این جا می گویند که حتی غیر استدلالیون هم برای رد استدلالیون از استدلال باید استفاده کنند. مولانا و عرفا با تقلید هم به شدت مخالفند البته در مورد اصول دین حتی فقها نیز که در مقابل عرفا قرار می گیرند با تقلید مخالفند. منطق افراد مقلد این است که مثلا الف ، ب است زیرا فلانی (مکتب یا فردی که ازوی تقلید می کنیم) این چنین می گوید ولی استدلالیون می گویند که برای هر نتیجه گیری باید دلیل عقلی داشت و به توصیه کسی یا مکتبی مطلبی ثابت نمی شود. اقای هایدیگر فیلسوف بزرگ غربی هم در تقسیم زندگی به زندگی عاریتی و واقعی مشخصات افرادی که زندگی عاریتی دارند را این چنین ترسیم می کند که یکی از ان مشخصات :
1- تقلید و تعبد است. 2- سردرگمی و گیجی که مواردی که به وی ارجاع می شود (درونی و بیرونی) را با قول دیگران ارجاع می دهد و خود استدلالی ندارد (پاسخ به چالش درونی و بیرونی) 3- خود سانسوری (تمام زندگی برای راضی نگهداشتن دیگران تلاش می کندو رفتارش از این جنبه از اعتقاداتش نشات می گیرد) 4- مطلق انگاری خود (این افراد خود را محور حق می شمارند و هرچیزی غیر از ان را ناحق و انحراف می دانند و به شدت با دیگر افکار مقابله می کنند) و....
نیچه فیلسوف بزرگ المانی در این خصوص می گوید که برای خلاصی از این وضعیت باید از سه مرحله گشت:
الف) مرحله شتری که در این حالت انسان هرچه که جامعه و... دیکته می کند انجام می دهد بدون اعتراض و تعقل و مثل شتر باربردار هرچه بارش می کنند می برد.
ب) مرحله شیری که مثل شیر بر شرایط و دستورات می غرد و اعتراض می کند و به راحتی نمی توان به وی چیزی را تحمیل کرد و زیر بار هر چیزی نمی رود
ج) مرحله کودکی که تولد دیگری باید داشت و همه چیز را کنار بگذارد و یک یک را با ملاک عقل و استدلال اول بسنجد و بعد قبول کند
از طرفی نیچه می گوید که حقیقت خادم مصلحت است و به فرض که حقیقت را هم بفهمیم و به ما نشان دهند باز هم مشکل این است که طبق مصلحت ان را قبول و رد و یا انتخاب می کنیم . در این زمینه استاد مثال استدلال وجود خدا را مثال زد که اگر دو نفر مسلمان و یهودی برای خدا استدلال بیاورند ما امید داریم که استدلال فرد مسلمان قبول شود و صائب باشد و به مصلحت در این جا رفتار می کنیم (خدا که باید محور باشد محور نیست بلکه مصلحت است که در ارزوی ما نقش دارد)
مولانا دین را راز می داند و راز زدایان از دین را به سخره میگیرد و می گوید کار انهابه جایی نمی برد. فقها و روشنفکران راز زدایان از دین هستند و فقها به دنبال شفاف سازی دین هستند.
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم مهر ۱۳۸۷ ساعت 16:9 شماره پست: 12
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: سخن این و آن
- تاریخ ایجاد در 19 خرداد 1395
- بازدید: 3578