تا به راستی و درستی نرسیم کشتی مان در گل خواهد ماند
از آن زمان که آسمان بدون هیچ خِسَتی نور خورشید را بر این سرزمین تابیدن آغازید، مردمش در شعاع چنین پاکی، راستی و نیکی را شناختند و در پی اش شدند و دغدغه اشان گردید، و گاه چشم بر زمین شدند و از آب روانش جستجو کردند، ولی هنوز که هنوز است آن را نیافتیم، و هر متجاوزی نیز که از راه رسید بی توجه به دشنه ایی که در دست داشت، به تکه شعاری که از آوردن چنین تحفه ای سخن می گفت، گول خوردیم، ولی به زودی سرابش برای مان روشن شد، و باز از پا ننشسته و امروز هم نگاه به افق بسته ایم که شاید طلایه داری با پرچم راستی و نیکی فرود آید، ولی انگار این راه پر از رهزن است و هر بار که خبر خوشی از آمدنش می آید، چشم ها به راهش می شوند، اما سفید از انتظاری طولانی، و او همچنان نمی آید. انگار در تقدیرمان چنین نعمتی را ننوشته اند و یا نوشته اند و لایقش نشده ایم، ولی ایمان دارم که تا به راستی و درستی دست نیابیم این کشتی به گل نشسته در گل خواهد ماند.
+ نوشته شده در یکشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت 17:34 شماره پست: 950 توسط سید مصطفی مصطفوی | 3 نظر
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 23 خرداد 1395
- بازدید: 6898