درد و عیار درد
بودای بزرگ تو از درد و رنج در این جهان گفتی که در چرخشی باطل تکرار و تکرار می شود و این راست گفتاری است تو را ای دانای حکیم؛ که دنیایی آدمیان را با درد و رنج عجین کرده اند. انگار درد جزعی جدا نشدنی از زندگی آدمی است که هرچه به خود آگاه تر می شود به شدت دردش افزوده می شود. درد نمک زندگی است و گاهی به آن تنوع و گاهی مزه دارش می کند و گاهی هم موجب مرگ انسان می شود. این نیز همچون نعمت های دیگر خداوندی به اندازه یی برای انسان واجب است که عرفای ما گفته اند "درد بی دردی علاجش آتش است" و بی دردی در دید این "درد آشنایان" بیماری است. از سویی بی دردان را نباید انسان گفت که از انسانیت خارج که آنقدر بی حس شده اند که دردی در زندگی خود نمی بینند و به بی دردی مبتلا شده اند، و البته بی دردی شاید محال باشد، که بی درد نامان را درد هست، و بسیار هم هست، ولی بی خیالش شده اند. عیار آدمیان را به نوع دردی باید سنجید که دل آنان را می فشارد. زیرا بزرگان از آدمی دردهای بزرگ و طاقت فرسا دارند.
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۲ ساعت 12:42 شماره پست: 363
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 20 خرداد 1395
- بازدید: 2706