کاش می شد به سرعت افتاد و گذشت
گاه بر خوش قسمتی برگی غبطه می خورم
آنگاه که از شاخی جدا شده
در نهری فتاده، سبک و به سرعت می گذرد
بی آنکه فرصتی یابد تا به سبزه زار اطراف دلبسته شود
بی آنکه فرصت ساختنی یافته که پاسخگوی آن باشد
بی آنکه بر سر موری فرود آید و زخمی بر او زند
بی آنکه چشم کسی را کور کند، و یا نگاهی را به دنبال خود کشد
مقصد و راهش نزدیک و در آغوش آب نرم می رود
اما ما چه؟
بر نهری از مسایل، باید به هزار سنگ برخورد کنیم
و معلوم نیست که به مقصد برسیم، یانه
و یا این که تن پوکیده ما در کدام گنداب ته نشین شود
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 15 ارديبهشت 1396
- بازدید: 11173