رویش های جدید، زنگ خطر تفکر ایدئولوگ های جوان جریان اصولگرایی :

در حالی که امید می رفت نسل جدید اصولگرایان، خود را از تحجر فکری و عملی موجود، در بین این جریان نجات دهد، و مدرن تر و متناسب تر با سطح انسان عصر حاضر، و با نظر داشت مقتضیات زمان کنونی ظهور یابد، و از طریق ارایه طرح های جدید، کشور و مردم ایران را از بن بست های موجود به سمت نجات، راهنما باشد، اما نظرات ارایه شده، ناشی از رویش های جدید، و ایده و ایدال ایدئولوگ های جوان این جریان فکری چنان ناامید کننده بروز می یابند، که باید گفت صد رحمت به پیران اصولگرای سنتی سابق.

حداقل آنان به ظواهر دخالت مردم در اداره امور خود، و حق تعیین سرنوشت (جمهوریت جمهوری اسلامی و نماد آن رییس جمهور)، خود را بیشتر معتقد و همراه نشان می دادند، و حال اینک، نسل جدید این جریان، بسیار خطرناکتر از آنان ظاهر شده، و به ظواهر این امور هم اهتمامی ندارد، و تمام ایدال ها و شعارهای انقلابی مردم ایران مبنی بر آزادی و حق تعیین سرنوشت را نادیده گرفته، و انگار بی اطلاع از آن سابقه، و آن انقلاب، و خواست آن مردم است، و به سان عنصری ناآگاه، چون حالت اصحاف کهف، که به یکباره از غار بی اطلاعی از جهان، سطح فکری بشر جدید، و تاریخ آزادیخواهی این مردم باشد، لب باز کرده و راه برون رفتی ارایه می دهد، که به واقع برون رفت نیست، بلکه رفتن بیش از پیش در باتلاقی است که به مرگ ایران و فرهنگ ایرانیان، و حتی اسلام (که لابد اصل هدف آنهاست) منجر خواهد شد.

تاریخ آزادیخواهی مردم ایران، و حرکت آنان به سمت بدست آوردن حق استیفای حقوق خود در مقابل حکمرانان، و برخورداری از آزادی و... که این مردم را به پیشرو ترین ملل منطقه، در این زمینه تبدیل کرده است، و دوستان اصولگرای ما به روی مبارک خود هم نمی آورند، که مردم انقلاب کردند تا از شرایطی که آنان در احوال خود بی اثر بودند، به شرایطی منتقل شوند که بر امور خود مسلط باشند، و اکنون بر خلاف این روند تاریخی، طرح هایی می دهند که، عملا مردم را به عناصر گوش به فرمانی، حاضر در رکاب، و جمعی سپاه فرمانروایان خود، تقلیل می دهد.

اخیرا طرحی از سوی حجت الاسلام میرزایی، یکی از کاندیداهای جریان اصولگرایانِ اصفهان در انتخابات جاری مجلس، ارایه شد که می توان آنرا بروز و رویش ایده و ایدئولوگ های جدید، در جریان اصولگرایی دانست، که نشان می دهد، آنان چه آرمان هایی در سر دارند، و به مردم خود، در چه جایگاه و سطحی نگاه می کنند؛

با تعمیق شدن در این طرح، و تصور دورنمایی چنین سیستم و برنامه حکمرانی، امید به جریان نو-اصولگرایی نیز رو به افول می رود، حال آنکه انتظار می رفت نسل جدید این جریان، پیشروتر و مدرن تر از سلف فکر کند، اما انگار این نسل نیز قصد پیشروی به سمت مقتضیات دنیای جدید و انسان جدید را ندارد، و بعکس، برنامه هایی را ابراز می دارد، که انسان عصر جدید را به سطح تفکر حاکمیتی قرون گذشته بازگشت داده، و به طرح های خسارت بار حکمرانی گذشته، رجعت می دهد.

در حالی که اگر این دوستان نگاهی گذرا به تاریخ اسلام و منطقه نمایند، این طرح و تفکر که امروز از نسل جدید ایدئولوگ های جریان اصولگرایی پیشنهاد می شود، در گذشته بروز و ظهور عملی داشته، و امتحان خود را به خوبی پس داده است، و امروز می توان حاصل تشکیل چنین حاکمیت هایی را به چشم سر دید، که جز جنایت، ویرانی، خسارت، وابستگی، عقب ماندگی و سرشکستگی برای اسلام و مسلمین و ملل مظلوم منطقه، چیزی به ارمغان نیاوردند.

 آن روزها که رجعت به تفکر حاکمیت بر انسان، به شیوه قرون اولیه، در بین متفکرین اسلامی بروز یافت و در نسوج جامعه فکری مسلمانان رسوخ کرد، و بروز عملی یافت، نمونه موفقی هم در شبه جزیره عربستان در شکل تفکر وهابیت تشکیل شد، که معتقد به شیوه خلافت و خلیفه گری بود، نتایج ظهورش دیده شد، و همچنین امروزه بروز جنبش گونه آن تفکر مبتنی بر خلافت اسلامی، در شکل حکومت های "داعش" در عراق و سوریه خود را نشان داد، و پیش از آن نیز حاکمیت خلافت اسلامی، منشعب از این تفکر، در چهره حکومت "طالبان" در افغانستان، بروز چهره جدید این جریان بود، که همگان با نتایج آن آشنایند.

حال آنکه پیش از آن، در نظام خلافت عباسی و بعد از آن حاکمیت خلافت عثمانی نیز این سیستم به اجرا در آمد، و به غیر از نابودی فرهنگ و اجتماع پیشرو و مستقل ملل تحت سیطره خود، و تبدیل آنان به جامعه ایی یکپارچه اما تهی و غارت شده، و نابود گشته، حاصلی نداشت؛ و امروزه از آن خلافت های پی در پی و طولانی، تنها فرهنگ و اجتماع از هم گسیخته کشورهای خاورمیانه، و شمال آفریقا به جای مانده است، و بازماندگان به مناطقی تبدیل شده اند که از آن سیستم حاکمیت خلافتی، تنها برای شان گویش به زبان عربی باقی ماند (مثل همین آقای میرزایی ما که با فرهنگ لغت باید حرف های عربی اش را فهمید)، و لابد "اتحادیه عرب" که اکنون یک سازمان بی خاصیت است، و علاوه بر آن، یک تاریخ عقب ماندگی و استیصال، و موجی از مهاجرت و فرار انسان های متواری از این وضع، که اکنون دنیای غرب، مستاصل از پذیرش این همه فراریان، از این مناطق، به کشورهایی نظیر ترکیه، در مرزهای خود باج می دهند، تا شاید بتوانند جلوی موج فراریان از این مردم را به سمت اروپا بگیرد، و این ناشی از عقب ماندگی کشورهای تحت سیطره این تفکر است، که یکی از علل مهم این وضع تفکر حاکم بر نخبگان آنان بود، که تاکید موکد به تقویت حاکِم دارند، تا حاکمیت مردمِ تحت حاکمیت بر خود، و شاید این عقب ماندگی ها، هرگز هم قابل جبران نباشد.

ممکن است گفته شود آن مثال ها از خلافت اهل سنت بود، و این که ما می گوییم خلافت اهل تشیع است، در پاسخ باید گفت، خلافت و خلیفه گری، یک روش حکومتی است، و این که چه تفکری بر آن حاکم باشد، تفاوتی نخواهد کرد، چه تفکر حاکم بر سیستم خلافتی شیعه باشد، چه اهل سنت، چه یهود، چه مسیحی و...، فرقی نمی کند؛ چرا که در چنین سیستمی اصل تاکید، بر قدرت حاکم است، تا وضع مردم، اصل بر اجرا شدن حکم است تا توجه به نتیجه آن، محور فرد حاکم است، تا خواست جمع، اصل اجرای حکم است، تا جاری شدن اخلاق و حتی دین، اصل رضایت حاکم است تا مردم و...

و چنین سیستم پیشنهادی برای جمهوری اسلامی یعنی نابودی روح و محتوای قانون اساسی قعلی، که عصاره مبارزه ی مبارزین است، که به نوشته در آمده و ثبت شده است، و چنین الگوهای پیشنهادی از سوی این ایدئولوگ های پرورش یافته در دامان فرهنگی انقلابیون اصولگرا، تمام اهداف آزادیخواهانه انقلاب و مبارزه و... را به دور انداخته، و این طرح در واقع بروز، ایجاد و احیا روش خلافت در ایران است.

متن اظهارات حجت الاسلام حسین میرزایی (کاندیدای اصولگرای اصفهان)

که از روی سخنرانی وی پیاده شده است :

"شما پست ریاست جمهوری را در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی حذف کنید، حذفش کنید، بایستی کشورتان را تخصصی اداره کنید، متخصصان دین و فرهنگ و علم در امور دین و فرهنگ و علم حرف بزنند، متخصصان اقتصاد درباره اقتصاد حرف بزنند، متخصصان عمران و آبادانی در مورد عمران و آبادانی حرف بزنند، و متخصصان تدبیر و سیاست هم در آنجا حرف بزنند،

به چه شیوه ایی رفتار کنیم.

برای رهبری یک معاون اجرایی عمران و آبادانی تعریف کنیم، یعنی خود رهبری یک معاون اجرایی عمران و آبادانی داشته باشند، قسمت هایی مثل وزارت نفت، راه و شهرسازی، جهاد و کشاورزی و این بخش هایی که به عمران و آبادانی بر می گردد، زیر نظر این معاون اجرایی طی شود. همین مجلس شورای اسلامی فعلی، در واقع وزرا و این معاون اجرایی را رای اعتماد بدهد و یا ندهد، و برنامه و بودجه اش را تعیین کند و کار برود جلو.

رهبری برای استصلاح [1] اهل، یک معاون فرهنگی، دینی و... اجرایی داشته باشد، که آموزش و پرورش، آموزش عالی، بهداشت و درمان، وزارت ورزش و جوانان، (چیچی ِاست این که همیشه دعوامان هست باهاش) (جمع حاضر، وزرات ارشاد) بله ارشاد و... اینها زیر نظر معاون اجرایی اسطصلاح اهل،  و یا معاون فرهنگی و دینی رهبری معظم انقلاب باشد، شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره این وزیرها و معاون، برنامه و بودجه و رای اعتماد، عدم اعتماد و... تنظیم کند.

رهبری به ازای جبایت [2] خراج ها، یک معاون اجرایی بیت المال داشته باشد، که وزیر اقتصاد، رییس بانک مرکزی، گمرکات، مسایل پولی و مالی و... کشور از طریق این معاونت اجرایی مدیریت شود، و شورایی به عنوان شورای اقتصاد، که این هم با یک فرایند قانونی پیدا می شود و روشن می شود، اینها برنامه و بودجه و تشکیلات این معاونت را مدیریت کنند و سامان دهی کنند،

دولت و رییس جمهور منتفی می شود.

در حوزه مسایل امنیتی و سیاسی، رهبری معاون اجرایی نمی خواهد، همانطور که الان فرماندهان را منصوب می کنند، وزرات اطلاعات، وزارت دفاع، وزارت خارجه، وزارت کشور، ملحق به مجموعه رهبری مستقیم شود، و همین فرایند که تجربه شده و موفق بوده، همین ادامه پیدا کند، با این استدلال که وجود معاون اجرایی امنیتی سیاسی در یک حکومت، امکان کودتا را بسیار زیاد می کند، قدرتی دارد که ممکن است از قدرت نظامی - امنیتی اش استفاده کند و کودتا کند، (لذا) اینجا نباید معاون وجود داشته باشد، برای رهبری".

این سخنان را که می شنوی احساس می کنی، تاریخ این کشور را از گذشته تا کنون بریده، و به دور انداخته، و یا فراموش کرده اند، و یا امروز یک ملت جدید انقلاب کرده، از صفر می خواهند، بعد از پیروزی انقلاب خود، بی توجه به گذشته، یک نوع حاکمیت برای خود طرح ریزی کند، چرا که تمام حرف های مبارزین قبل از انقلاب، شعارها، ایدال ها، دلایل به وجود آمدن انقلاب 57 و مشروطه و... همه را به فراموشی سپرده اند، و به دنبال یک انقلاب، یا یک کودتا، می خواهند سیستم جدیدی را طرح بریزند!!

البته در قالب یک طنز تلخ می توان، به این ایدئولوگ جدید و جوان جریان اصولگرایان تسلیم شد و گفت :

آقای میرزایی عزیز!

وقتی تفکر غالب بر موثرین حاکم بر کشور، مربوط به شیوه خلافت اسلامی است، شما درست می گویید و لزومی به داشتن سیستم های پیشرو جهانی متکی بر تفکر و تجربه انسان نیست، سیستم جمهوری مربوط به نظامات تفکر جدید و پیشرو و انسان محور است. همان سیستم خلافت اسلامی باشد، بهتر است! اهداف وقتی همان است، تفکر وقتی همان است، چرا باید سیستم جمهوری باشد، تازه در تکمیل و اصلاح سخن شما باید گفت، داشتن همین شوراهایی هم که گفته اید، بی معنی است، نیازی به شوراها هم نیست، و حاکم می تواند، خود معاونین خود را از بین افراد دلخواه خود تعیین، و سیاست ها را به وی ابلاغ، تا اجرایی کند.

آقای میرزایی عزیز! 

مگر در سیستم خلافت اسلامی، شورایی برای تعیین مسولین وجود داشت، خلیفه هر چه مقرر کند، همان قانون و سخن ایشان مبنای عمل است، مجلس شورای اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای اقتصاد و... معنی ندارد، با تشکیل خلافت اسلامی دیگر نیازی به انقلابیون، و انقلابی گری هم نیست، و در واقع به اهدافی که از انقلاب باید می رسید، رسیده ایم، و خلیفه مسلمین جهان می تواند بدون نیاز به انقلاب و انقلابیون کار خود را انجام دهد.

جناب حجت الاسلام!

نیازی به رای گیری و انتخابات هم نیست، مگر بیماریم رای گیری و انتخابات درست کنیم، تازه این همه سال این شیوه های حکومت داری غربی ها و شرقی ها را تحمل کردیم، می توانیم حالا آنطوری که دلمان می خواهد زندگی کنیم، کسی هم ناراحتی دارد می تواند از این کشور برود، آن خانم هم در شبکه افق صدا و سیما همین را فرمودند. آن غربگراها و شرق گراها که دم از قانون اساسی، سیستم جمهوری، حق تعیین سرنوشت و حقوق شهروندی و از این قبیل مزخرفات می زنند، نیز می توانند از این کشور بروند. بروند گم شوند، تا این کشور درست شود.

تازه همان شیوه بیعت خودمان چه عیبی دارد که رفراندوم تو این قانون اساسی گذاشته اند، وقتی دست خدا از آستین نایبان عام امام زمان در مجلس خبرگان بیرون آمده، و برای ما رهبر کشف و تعیین می کند، این همه هزینه ثبت نام رد صلاحیت، انتخابات و... که یک عده عوضی بر کرسی های مجالس و ریاست جمهوری بنشینند، که چی!،

هر کسی که رهبر است خود از میان افراد، لایق و به صلاحدید خود، برآزنده ها را به عنوان والی و مشاور انتخاب خواهد کرد. این همه تحمیل هزینه های بیخود، برای حکومت اسلامی بی معنی است، بهتر است خود او سر لشکر، والی، معاون اجرایی و... را هم تعیین کنند، تا کشور و امور را، آنها از طرف ایشان اداره نمایند.

 آقای میرزایی عزیز!

این قانون اساسی را هم که دست والیان ایشان را بسته است، باید به دور انداخت، چراکه یک عده نشستند و این همه بحث کردند و این را نوشتند، بعد هم معلوم شد که بیشتر آنها خیانتکار بودند، به عاقبت همراهان امام در 12 بهمن 57 که از هواپیما پایین آمدند، و یا آنانی که این قوانین را نوشتند نگاه کنید، یک به یک رسوا شدند و... این قانون اساسی را همان ها نشستند و نوشتند و این همه کشور را برای 41 سال سر کار گذاشتند.

از همان اول باید امام  خود خلافت اسلامی اعلام می کرد، این بازرگان، هاشمی، بهشتی و منتظری، مطهری و از این قبیل، نگذاشتند، و انقلاب را منحرف کردند و صحبت از آزادی، حق تعیین سرنوشت و... کردند، ما برای اسلام قیام کردیم، و برای اسلام کار می کنیم و برای اسلام همه چیز را فدا خواهیم کرد.

آقای میرزایی عزیز!

بی توجه به هر نفهمی که مانع اسلام شود، باید کار خود را کرد؛ اصلا اسلام نیازی به تایید این و آن ندارد، اینان را که بندگان خدا هستند، کار به کجا رسیده که برای خلیفه خدا تعیین تکلیف کنند، که چه حقی بدهد و چه حقی ندهد، اصلا معنی ندارد.

والی باید هم استاندار باشد هم نماز جمعه و جماعت اقامه کند، و هم قاضی شرع باشد و همه مطیع و منقاد او، حرف او قانون، کار او ملاک شرع و... ما از اول هم اشتباه کردیم، که اگر این نکرده بودیم، این همه رییس جمهور، رییس مجلس و وزرای منحرف روی دست ما نمی ماند، از اول هم راه را اشتباه رفتیم.

اما بعد از این طنز تلخ، یک سخن جدی با حجت الاسلام میرزایی دارم:

برادر عزیز! توصیه من به شما و امثال شما این است که به مردم باز گردید، از عاقبت آنان که راه خود را از مردم جدا کردند، عبرت بگیرید، این مردم "ولی نعمت" امثال شمایند، در استیفای حق و حقوق آنان است که رضایت خداوند نیز حاصل خواهد شد، و این خیر دنیا و آخرت شماست، وظیفه وکیل تنها زنده کردن حقوق کسی است که از او وکالت دارد، نه فرد دیگر.

شیوه ایی از حکمرانی را دنبال کنید که این مردم برای بدست آوردن آن در طی صد سال دو انقلاب بزرگ کردند (انقلاب مشروطیت، انقلاب 57)، که دو انقلاب در یک سده، در تاریخ ملل جهان بی نظیر است. تاکید این مردم بر حق تعیین سرنوشت، و برخورداری از آزادی، خواستی تاریخی، اساسی و بنیادین است؛

سد کردن این راه، شنا در مسیر خلاف رود جاری و خروشان ایرانیان است، و هر فردی را که بر هر زورقی در این خلاف جهت سوار شود، در این تلاطم، غرق خواهد شد، اگر به فکر خود نیستید، حداقل بر کشتی اسلام سوار نشوید، تا اسلام نیز با شما در این مسیر غرق نگردد.

[1] - استصلاح. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نیکوئی کردن خواستن. و منه : اربع لاتستصلح فسادها، محاسدة الاکفاء و عداوة القرباء و الرکانة فی الامراء و الفسق فی العلماء. (منتهی الارب ). || نیک شدن. نیک آمدن چیزی. (زوزنی ). || صلح جستن. || صلاح کار جستن. صلاح پرسیدن. (غیاث ). || استصلاح یکی از اصول فقه نزد مالک بن اَنس و اصحاب او باشد، و مثال آن اجازه ایست که صیارفه دارند در تبایع وَرق بورق (دراهم مَضروبة) و عین بعین با زیادة و نقصان در صورتی که نوع این معامله بر غیر صیارفه ممنوع است و این برای آن مجاز است که صلاح عامه در آن است. (مفاتیح العلوم ).

[2] - جبایت. [ ج ِ ی َ] (ع مص ) جبایة. فراهم آوردن باج. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). باج و خراج گرفتن. (از برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (غیاث اللغات ). جبایت و جبادت بمعنی فراهم آوردن باج است. (حاشیه ٔ برهان چ معین از دزی ). گردآوردن از تمام جهات. (معجم البلدان ). جمع نمودن خراج و گرفتن آن. فراهم آوردن آب و خراج و غیر آن.خراج ستدن. خراج گرد کردن. رجوع به جبایة شود. گرد کردن. ولی در منتهی الارب برای جبایة نوشته است : فراهم آوردن باج.

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
در پس هر وضعیت جنگی یک دولت آسیب‌دیده را می‌توان رصد کرد امین بزرگیان تمایز روشنی وجود دارد بین «ج...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
مسئله‌ی پیچیده‌ی جمهوری اسلامی و اسرائيل.. یادداشتی از تقی رحمانی اسرائیل خود را قویترین ارتش منطق...