ما پادشاه را کشتیم.
سعی کردیم دنیا را تغییر دهیم.
حال تنها چیزی که به دست آوردهایم،
یک پادشاه جدید است که از قبلی بهتر نیست.
اینجا سرزمینی است که در آن برای آزادی جنگیدیم،
اما حالا برای نان میجنگیم.
نکتهی عدالت این است که: همه وقتی برابر میشوند که مردهاند.
کلاهی از مسلمانی به سر
مبتلا به تنی مغلوب از سو تغذیه
فارغ از هر گونه داشته ایی از دنیا
تکیه امان به سلاح های گرمی است که در دستان مان قرار دادند
و از دستان کوچک مان، بسیار بزرگتر است
تا بکشیم و کشته شویم، و مدام فریاد مظلومیت سر دهیم
این است عاقبت زیستن در منطقه ایی که از منابع سرشار خداوندی برخوردار است
اما راهبرانی خودخواه و متکبر، در عین حال نادان و فخرفروش دارد