هنوز خشم خدا را فرو نیاورده ست؟

هزار خدا، بدین "معبد شگفت"، خداست!

کدام خداست که به خون، کَظم غیظ کند؟!

این کام تشنه بخون، تا به کی، خداست؟!

آه از خدای این تشنگان به خون،

افسوس بدین معبدی که او، خداست؟!

تبار این قافله هر روز و شب به خون خضاب بُوَدست

شهیدِ پی به پی اش، بهر این خضاب، پا برجاست؛

به معبد و کاهن کجا سوال رواست؟!

که خود سوال و معماست، سوال کجاست؟!

"بخُورِ آتشِ" معبد، که خود، مخمور است،

بدین شعله جانسوز ناروا، به هواست؛

من از تبارنامه چه پرسم، که این خضاب بپاست،

که صبح و شام، جام پی جام، پر از جفا به هواست؛

به نظم در آمده در تاریخ 27 شهریور 1401

در استقبال از این شعر :

 تبارنامه خونینِ این قبیله کجاست        که بر کرانه شهیدی دگر بیفزاید؟

کسی به کاهنِ این معبدِ شگفت نگفت:   

 بُخورِ آتش و قربانیان پی در پی            هنوز خشم خدا را فرو نیاورده ست؟   

سروده شده توسط استاد

محمد رضا شفیعی کدکنی

بتخانه ها، چه پر شورُ نو نوار،         پر زرق و برق، مملو از تبار،

اذکار، چه دلچسبُ، دلفریب،          قربانیان همه در صف، تو گویی به اختیار،

آماده اند بقربان، ذکر گو، ز عشق یار،       هر یک، تو خود، بتِ دلکش، ز خَلق یار،

زیبا تر از گُلند، به فردوس روزگار،         کاهن نمود، همه را منتخب به کار،

اعجاز کرد بِسُخَن، یکهِ سوار دهر :        "کین است خواست یار، که شوید، در خون، بپای یار

از جوی خون به تبرک برند، جمله خلق،     تا دور شود، ز هر چه نحسی ست، به روزگار!"

یک یک به انتخاب، گلچین کُند ز خَلق،       در خون شوند به پای بتان، جمله رهسپار،

مجنون نمود خلق را بپای بتی نوحه گر ز جهل،        معبد به بت مُزینُ، کاهن به اشتهار،

انگار دنیاست کاهن و معبد، یا که بتکده،     قربانگهی ست جهان ز خَلق، هر دم بنام یار،

او خود بتی ست کاهن اعظم، عشوه گر،    قربانیان، سجده گرِ جمله بتانند، جای یار   

به نظم در آمده در 7 بهمن 1400

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
چمران از صیاد می‌گوید ح‌سین ق‌دیانی: خوش به حال سوپرانقلابی‌ها که می‌توانند بین دکتر مصطفی و بی‌جمهو...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
در برخی معابر و خیابان‌های برخی شهرهای ایران به وضوح صدای جیغ دختران و زنان به گوش می‌رسد. تو گویی ن...